بازار پر رونق فرار از مالیات
گرووه تاریخ اقتصاد - مورگان شوستر که در بهمن ماه ۱۲۸۹ به ایران آمد و یک سال بعد در پی اولتیماتوم روسیه از ایران اخراج شد در کتاب «اختناق ایران» گزارشی خواندنی از اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران در آن دوره ارائه کرده است. بخشهایی از این کتاب را میخوانید: «یکی از نشانههای بیتجربگی ایرانیان در امور سیاسی، حساسیت آنها به هرگونه انتقاد مطبوعاتی است. همه مقامات حکومتی از بالا تا پایین مدام وحشت داشتند که مبادا مورد شماتت یا تمسخر روزنامهای قرار بگیرند. با اینکه آزادی بیان در قانون اساسی تضمین شده است، زیاد اتفاق میافتد که وزیر داخله روزنامه یا روزنامههایی را به جرم انتشار مطلبی ناروا درباره کارها یا انگیزههای دولت میبست.
گرووه تاریخ اقتصاد - مورگان شوستر که در بهمن ماه 1289 به ایران آمد و یک سال بعد در پی اولتیماتوم روسیه از ایران اخراج شد در کتاب «اختناق ایران» گزارشی خواندنی از اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران در آن دوره ارائه کرده است. بخشهایی از این کتاب را میخوانید:
«یکی از نشانههای بیتجربگی ایرانیان در امور سیاسی، حساسیت آنها به هرگونه انتقاد مطبوعاتی است. همه مقامات حکومتی از بالا تا پایین مدام وحشت داشتند که مبادا مورد شماتت یا تمسخر روزنامهای قرار بگیرند. با اینکه آزادی بیان در قانون اساسی تضمین شده است، زیاد اتفاق میافتد که وزیر داخله روزنامه یا روزنامههایی را به جرم انتشار مطلبی ناروا درباره کارها یا انگیزههای دولت میبست.»
«یکی از نخستین مسائل مالی که در موردش از من نظرخواهی کردند مساله وصول مالیات نمک بود که از حدود یک سال قبل وضع شده بود. مردم از آن به شدت ناراضی بودند. از چند و چون آن پرسیدم و شنیدم که بر هر یک خروار نمک معادل ۷/۵ دلار مالیات بستهاند، در حالی که از همین مقدار نمک وارداتی کمتر از یک دلار حقوق گمرکی میگرفتند. از آنجا که طبق مقررات گمرکی از واردات به داخل کشور مالیات وصول نمیشد، مالیات نمک ایران اجحاف بزرگی در حق تولیدکنندگان داخلی آن بود. وانگهی دولت ایران در طول این یک سال از محل این اقدامِ صرفا درآمدزا فقط مبلغ ناچیز ۴۲۰۰۰ تومان (معادل ۳۷۰۰۰ دلار) کسب درآمد کرده بود، حال آنکه رقم ناخالص مالیات وصولی حدودا ۲۰۹۰۰۰ تومان بود.»
فساد مالی نیز یکی دیگر از روایتهای شوستر از آن دوران است. در یکی از جلسات هیات دولت امیر اعظم مدعی میشود که «اگر فورا ۴۲۰۰۰ تومان برای قشون تهران فراهم نشود همان فردا خواهند شورید.» شوستر پیش از این فردی را مامور بازرسی از حسابهای شخصی این فرد کرده بوده و در همین زمان برگ برنده را رو میکند و میگوید: من عین همین مبلغ را ده روز پیش به شما دادم. او جواب میدهد که آن پول بین تفنگچیهای بدبخت تقسیم شد و تمام شد. شوستر فرصت را مناسب مییابد و «دفترچه حسابهای شخصی امیر اعظم» را رو میکند: او ۸۳۰۰۰ تومان نزد یکی از صرافهای تهران سپرده داشته است. این امیر اعظم معاون وزارت جنگ بوده است و از این موضوع اظهار بیاطلاعی میکند.
در جایی دیگر شوستر نقل میکند که به توصیه صمصامالسلطنه، قرار شد پس از مشاهده عینی قشون نظامی و نه بر اساس لیست حقوقی که وزارت جنگ تهیه و ارسال میکرد، وجوه مالی را به وزارت جنگ بپردازد. «با این اقدام، پرداختی ماهانه به حساب قشون از ۴۲۰۰۰ تومان به حدود ۱۲۰۰۰ تومان کاهش پیدا میکند.»
ارسال نظر