گروه تاریخ‌اقتصاد- آنچه می‌خوانید بخش دوم از مذاکرات نمایندگان مجلس شورای ملی است در روز شنبه، دوم اسفند 1286 شمسی، گفت و گویی که درباره بررسی راه‌های مختلف کسب پول برای رفع احتیاجات ضروری مملکت در این جلسه مجلس صورت گرفته، چنین ادامه یافته است:
آقا شیخ حسین:گفته شد هر کس در باب تحصیل پول هر چه به نظرش می‌رسد بگوید. بنده از شب عید به این طرف می‌گفتم که باید یک پولى از خارجه قرض کرده و به دردهاى لازمه مصرف بشود، اما حالا که عقیده بعضى به جهت اصلاحات فورى این است که اعانه لازم است، پس خوب است ترتیب آن را این‌طور قرار دهند که یک بلیتى به اسم بلیت شرافت از پنج تومانى الى پنجاه تومانى چاپ شود و هرکس می‌خواهد اعانه بدهد از آن بلیت‌ها بگیرد.
وکیل‌الرعایا: آن پولى که محل احتیاج ما است باید شرکت داشته باشد با بانک ملى و بانک ملى هم تشکیل می‌شود. بنده مایوس نیستم، ولى آن پول که امروز ما می‌خواهیم قرض کنیم براى رفع احتیاجات آتیه است نه براى خرج‌تراشی‌هاى سابق، اما این وجه اعانه را باید خواست و در باب استقراض هم باید با یک صرافخانه بى‌طرفى که ابدا مقصود پولتیکى در او نباشد طرف شد و از او یک مبلغ معتنابه استقراض نمود که تمام خرابی‌هاى ما را درست کند و آنچه ما را از استقراض ترسانده این است که در آن قرض سابق به مصرف‌هاى بى‌محل و هواهاى نفسانى رسید و الا هر مملکت ده مقابل و صد مقابل ما مقروض هستند. پس بیاید ملاحظه شرایط و محل مصرف آن را کرد که به مصرف صحیح برسد و عقیده بنده این است با ترتیب صحیح امروز استقراض بشود و مشغول کار بشوند بهتر از فردا است.
آقاى حاج امام جمعه: ما هم پول لازم داریم و هم بانک ملى. پس خوب است مطلب درهم نشده و هر یک علی‌حده صحبت بشود، اما استقراض از قرار تقریر وکلا گویا اکثر هم رأى هستند که باید یک استقراض بشود. حال بعضى می‌گویند از داخله و بعضى می‌گویند از خارجه. به اعتقاد بنده اگر مبلغ قرض معین شود این اختلاف هم برداشته می‌شود مثلا اگر وزرا پیشنهاد نمایند که مثلا سى کرور لازم است بدیهى است که از داخله نخواهد شد و قرض هم دو مقدمه لازم دارد که اگر آن دو مقدمه نباشد من که صلاح ندانسته و راى نمی‌دهم صحیح است که ملت ما را وکیل کرده‌اند که در امورات گفت‌وگو نماییم، ولى این مساله استقراض مساله علی‌حده است. یکى از آن دو مقدمه این است که خرج و مصرف پول همین شده و به توسط اوراق چاپى به عموم ملت اطلاع دهید و اگر اطلاع داده نشود گمانم این است صلاح نباشد و یکى دیگر اینکه به حجج اسلام عتبات در این موارد زود می‌توانند القای شبهه کنند، پس باید قبل از وقت تفصیل استقراض به خدمت ایشان هم اطلاع داده شود و بدون این دو مقدمه مساله استقراض به عقیده بنده صحیح نیست، اما مساله اعانه باید صیغه او معلوم شود که براى چیست و البته وقتى ملت بداند اعانه براى چه می‌خواهند با کمال جد و جهد خواهند داد و شاید مایحتاج خود را بفروشند و بدهند ولى آن هم حالا موقعش نیست.
آقا سید علینقى: اگر پول در این مملکت باشد تشکیل بانک بهتر از اقسام دیگر است، اما اگر اساس بانک را از روى قاعده صحیح تشکیل کنند و نمی‌دانم که آن ترتیب بانک که ابتدا صحبت می‌کردند صحیح بود یا نبود و انشاءالله صحیح بود. به هر حال اگر بانک از روى قاعده صحیح تشکیل شود باز ملت نجیب ایران کمال مساعدت را نموده و پول خواهند داد و شاید بعضى از خارج قرض می‌کنند می‌دهند و به عقیده بنده این قسم بهترین اقسام است.
ارباب جمشید: عقیده بنده همان است که وکیل‌الرعایا گفتند بنده یکى از اجزای بانک بودم، هزار و پانصد تومان به من داده بودند. پانصد تومان او را پس گرفتند و هزار تومانش هم به اطلاع حاجى امین‌الضرب به مصرف رسیده به اعتقاد بنده به این طور بخواهید تهیه وجه نموده اصلاح مملکت را بنمایید نخواهد شد.
آقا میرزا آقا مجاهد: صحبت در سه‌چیز است؛ یکى قرض داخله و یکى قرض از خارجه و بدیهى است براى قرض یک اطمینانى لازم است و باید این را وزرا بنشینند و فکر کنند و بعد پیشنهاد نمایند، اما قرض داخلى که عبارت از بانک ملى است به این زودى به درد ما نخواهد خورد و نمی‌شود از مردم به زور یا به موعظه پول گرفت. باید بلیت چاپ کرده و به تدریج فروخت، اما قرض از خارجه را باید وزرا پیشنهاد نمایند تا ببینیم به چه ترتیب صلاح دانسته‌اند و یک راه دیگر هم این است که بر عایدات مملکتى بیفزایند از قبیل تذکره و غیره و الا اعانه به این زودى فراهم نخواهد شد.
آقا شیخ یوسف: واقعا اگر ملت ایران بدانند اگرچه هنوز درست نمی‌دانند، ولى همین قدر که فهمیدند امروزه بقاى این مملکت و استقلال ملیت آنها به دادن پول است که خودشان باید بدهند خواهند داد و بانک ملى به عقیده بنده چنانچه اگر از روى اساس صحیحى بنا شود ملت پول خواهند داد. چنانچه یک نفر از بزرگان به من گفته بودند که اگر اساس بانک ملى از روى اساس صحیح باشد من یک نفر تمام دارایى خود را فروخته و ده کرور به بانک سرمایه خواهم داد، پس باید اساس این بنا را از روى شالوده صحیح ریخت که اسباب اطمینان خلق بشود.