دانشمند گوهرشناس
یونس کرامتی*- الجماهر فی الجواهر، که غالبا به خطا الجماهر فی معرفه جواهر نامیده می‌شود، کتاب مهمی به زبان عربی نوشته ابوریحان بیرونی درباره سنگ‌های گران بها و فلزات و آلیاژهای فلزی معروف است.
بیرونی این کتاب را در روزگار مودودبن مسعود (۴۳۳-۴۴۰ق) و به نام وی تالیف کرده است.
کتاب دارای مقدمه‌ای بسیار مفصل و سه مقاله است که به ترتیب به بحث درباره: ۱) گوهرها، ۲) فلزات و ۳) آلیاژها و ترکیبات فلزی مصنوع اختصاص دارد. اما بیرونی در این اثر نیز به پیروی از شیوه همیشگی خود، مطالب فرعی بسیاری، به‌ویژه برخی نظرات مهم اقتصادی و سیاسی را بیشتر در مقدمه طولانی و نیز به‌طور پراکنده در سراسر کتاب، یاد کرده است.
بیرونی که همواره گزارش مکتوب را بر روایات شفاهی ترجیح می‌داد (در این باره نک بیرونی، تحقیق ماللهند، ۱-۲)، در توجیه علت اعتماد خود به روایات گوهریان آورده است که گرچه گوهریان در دروغ‌پردازی، بزرگنمایی و داستان سرایی به صنف شکارچیان و بازیاران می‌مانند، اما گاه چاره‌ای جز پذیرش نظر آنان وجود ندارد و تنها می‌توان تا حد امکان در تصحیح این اخبار کوشید. چه بطلمیوس نیز به ناچار برای تصحیح مسافات میان شهرها به سخن بازرگانان اعتماد کرده است (بیرونی، الجماهر، ۱۰۳-۱۰۴).
تاکید همیشگی ابوریحان به یادکرد منابع، موجب شده است که الجماهر و به ویژه مقدمه آن، همچون دیگر آثار بیرونی، از مآخذ مهم تاریخ علم به شمار آید. زیرا گذشته از بهره‌گیری وی از برخی روایات شفاهی که شاید هرگز در جای دیگری به رشته تحریر در نیامده باشد، شماری از آثار یاد شده در الجماهر متاسفانه از میان رفته‌اند و تنها با توجه به مقدمه ابوریحان و نیز آنچه از این آثار نقل کرده می‌توان به محتوای آنها آگاه شد. مثلا از سخن بیرونی درمی‌یابیم که کتاب نصر بن یعقوب که احتمالا کهن‌ترین گوهرنامه فارسی دوره اسلامی بوده، مقدمه‌ای درباره گوهرشناسان روزگار مروانیان و عباسیان داشته است.
در مقاله نخست از ۳۲ گوهر و سنگ گرانبها همچون یاقوت، لعل بدخشان، الماس، مروارید، زمرد، فیروزه و عقیق یاد شده است. بیرونی یاقوت، زمرد و مروارید را فاخرترین گوهرها می‌داند. به نظر وی شایسته است که گوهرها به ترتیب ارزش شان یاد شوند (الجماهر، ۱۵۶) و به همین علت مقاله نخست را با شرحی مفصل درباره یاقوت و چند سنگ کم‌بهاتر شبیه به آن (= اشباه یاقوت) آغاز می‌کند (همان، ۱۰۷-۱۵۵). اما از آنجا که لعل بدخشان از جمله اشتباه یاقوت و البته گرانبها‌ترین آنها است، مدخل لعل بی‌درنگ پس از مدخل یاقوت آمده است. بیجاده، الماس و سنباده نیز به همین مناسبت پیش از مروارید آمده‌اند (بیرونی، الجماهر، ۱۶۴-۱۸۷).
شرح ابوریحان درباره مروارید، یاقوت و زمرد مفصل‌ترین بخش‌های کتاب است (در چاپ تهران به ترتیب: ۷۴، ۴۹ و ۱۳ صفحه). ابوریحان ذیل مدخل مروارید که مهم‌ترین بخش کتاب به شمار می‌آید به نکات بسیار جالبی اشاره کرده است که در مورد گوهرهای دیگر مصداق ندارد، از جمله: چگونگی سوراخ کردن و نحوه برطرف کردن عیوب مروارید، چیستی مرجان، انواع صدف‌ها، مناطق صید مروارید، عمق هر یک و زمان صید، چگونگی فرورفتن در آب برای صید مروارید و تمهیداتی برای ترساندن کوسه و شیوه گریز فوری از خطر حمله آن. ابوریحان مقاله دوم را با شرح زئبق (جیوه) که نزد طبیعی‌دانان مادر همه فلزات است، آغاز می‌کند و سپس به شرح فلزات هفت گانه یعنی طلا، نقره، مس، آهن، ارزیز (قلع)، سرب و خار صینی می‌پردازد. مقاله سوم نیز به شرح خواص چهار آلیاژ یا ترکیب فلزی مانند شَبَه (برنج) و اسفیذ روی اختصاص دارد.
بیرونی در الجماهر بر خلاف تقریبا همه دیگر مولفین کتب احجار یا جواهرنامه‌ها که معمولا درباره خواص عجیب و غریب و افسانه‌وار سنگ‌ها داد سخن داده‌اند، نه تنها به این گونه مطالب وقعی ننهاده، بلکه چنان‌که پیش از این نیز اشاره شد، هر جا که توانسته با تکیه بر آزمایش و تجربه در رد این باورهای عامیانه تلاش کرده است. گزارش وی درباره خواص شگفت‌انگیز سنگ‌هایی چون سنگ پادزهر، حجر التیس یا تریاک فارسی، حجر جالب المطر (سنگ بارانزا) و حجر البرد (دفع‌کننده تگرگ) آشکارا آمیخته با ناباوری است (الجماهر، ۳۲۳-۳۳۰، ۳۵۷-۳۶۲).
در میان آثار دوره اسلامی و حتی در میان آثار خود بیرونی، کمتر کتابی می‌توان یافت که در آن به اندازه الجماهر بر نقش آزمایش و تجربه تاکید شده باشد. در اینجا برخی از اشارات بیرونی در این رابطه نقل می‌شود:
۱. در مورد تاثیر آتش بر لعل بدخشان: من این تاثیر را ندیده‌ام و امکان امتحانش را نیز نداشتم (ص۱۵۸).
۲. پیش نیامد که تفاوت وزن (در واقع چگالی) بیجاده و یاقوت اکهب را بسنجم (ص۱۶۵).
۳. پذیرش بزرگ شدن حجر القمر (نام دیگر بلور) و موارد مانند آن موکول به تجربه است (ص۲۹۴).
۴. برای من در این مورد (یکی از خواص اسپیدروی) شُبَهاتی وجود دارد که جز به تجربه و آزمایش‌های پی‌درپی حل نخواهد شد و این روزها امکان چنین کاری فراهم نشد (ص۴۳۳).
وی همچنین نظر کندی درباره چگالی اندک زمرد را با تکیه بر آزمایش رد می‌کند (ص ۲۶۴) و در جای‌های دیگر (مثلا ۲۲۰-۲۲۱) نیز بر اهمیت تجربه و آزمایش تاکید می‌ورزد.
او در الجماهر با تکیه بر آزمایش‌هایی که شیوه علمی در آنها کاملا رعایت شده، دو باور عامیانه را که حتی به آثار علمی نیز راه یافته رد می‌کند. نخست سمی بودن الماس را با خوراندن آن به سگی می‌آزماید و می‌افزاید که چه در آن هنگام و چه بعدها نشانی از مسمومیت در این سگ دیده نشد، (الجماهر، ۱۷۴) و سپس درباره نظریه‌ بسیار شایعی که در برخی منابع به ارسطو منسوب است و بر اساس آن اگر مار به زمرد بنگرد چشمانش ضعیف یا کور خواهد شد (در این باره نک رازی، الحاوی، ۲۰/۵۹۵، «الزمرد یسیل عین الأفعی متی نظرت إلیه»؛ ابومنصور، ۱۸۷، ابن بیطار، ج۲، ذیل زمرد) می‌گوید: در سنجش این سخن، از انداختن طوق زمردنشان بر گردن مار گرفته تا حرکت دادن رشته‌ای از دانه‌های زمرد در جلو چشمانش و... چندان کوشیدم که کسی را یارای فراتر رفتن از آن نیست و این کار را ۹ ماه تمام در سرما و گرما آزمودم و تنها مانده بود که زمرد را چون کحل بر چشمانش بکشم! اما این کارها، اگر تیزچشمی آن مار را بیشتر نکرده باشد، چیزی از بینایی‌اش کم نکرد (بیرونی، الجماهر، ۲۷۲-۲۷۳). در حالی که احمد بن یوسف تیفاشی، نگارنده ازهار الافکار فی جواهر الاحجار ـ مشهورترین گوهرنامه دوره اسلامی در غرب جهان اسلام ـ نه تنها این دیدگاه را تکرار می‌کند، که بر آن است با این روش می‌توان زمرد اصل را از بدل تشخیص داد. تیفاشی به تفصیل از آزمایشی که خود به آن دست زده و موید این نظر است، سخن می‌گوید و سپس با اعتماد به برخی مآخذ دیگر نظریه سمی بودن الماس را نیز می‌پذیرد (ص ۸۴-۸۵، ۱۰۸-۱۰۹).
بیرونی از پذیرفتن مطالبی که آزمودن آنها در شرایط عادی دشوار و گاه ناممکن است خودداری می‌کند، به‌طور مثال در مورد حجر البَرَد که بنا بر باور عامه، دفع کننده تگرگ (بَرَد) است، می‌گوید: این نیرنگی آسان است، زیرا که آزمودن راستی یا ناراستی این سخن بس دشوار است (الجماهر، ۳۶۲).
بهره‌گیری گوهرشناسان دوره اسلامی از الجماهر
الجماهر بیرونی تقریبا بر همه جواهرنامه‌هایی که از آن پس در شرق جهان اسلام نوشته شدند و تاثیری شگرف داشته و حتی می‌توان بیشتر این گوهرنامه‌‌ها را تحریری نوین از اثر بیرونی دانست.
مهم‌ترین گوهرنامه نوشته شده بر اساس الجماهر، جواهرنامه نظامی نوشته محمد بن ابی البرکات جوهری نیشابوری در ۵۹۲ق/۱۱۹۶م است. با اندکی دقت می‌توان دریافت بخش عمده جواهرنامه نظامی ترجمه فارسی مواضع مختلف الجماهر است که البته این مطالب چه از دیدگاه کلی (ترتیب فصول) و چه در جزئیات (ترتیب مباحث هر فصل) با ترتیبی نو در جواهرنامه نظامی آمده است. این تغییرات البته برای «پی گم کردن» نبوده است. زیرا محمد بن ابی البرکات ۱۷ بار، غالبا با عبارت «استاد ابوریحان» و دو بار نیز با تصریح به نام کتاب الجماهر، به ابوریحان استناد کرده است. محمد بن ابی البرکات هنگام نقل قول از منابع الجماهر نیز، مگر در مورد کتاب الاحجار منسوب به ارسطو، تنها به همان سخن بیرونی اکتفا کرده و به اصل این آثار مراجعه نکرده است.
محمد بن ابی البرکات هنگام نقل قول از منابع ابوریحان، بر خلاف وی سلسله راویان (و گاه نام خود بیرونی به عنوان حلقه نخست این زنجیر) را حذف کرده است. وی گاهی اوقات با پس و پیش کردن برخی عبارات خواننده را در مورد صاحبان آرا به اشتباه می‌اندازد. مثلا آورده است: «یاقوت را به بعضی از لغات فرس یاکند گفته‌اند و لفظ یاقوت معرب است. و حمزه اصفهانی آورده است که پارسیان یاقوت را «سیج اسپوز» خوانند، یعنی دفع علت طاعون» (محمد بن ابی البرکات، ۷۷). در حالی که در الجماهر همه این مطلب (و نه تنها جزء دوم آن) از حمزه اصفهانی نقل شده است (الجماهر، ۱۰۷). بیرونی در جای دیگر چنین گفته است: «مسعودی در المسالک و الممالک آورده است که کوه راهون آنجا است و آن مهبط آدم (ع) است. و گمان دارم که معرب رونک باشد.... و کندی گفته است...» (همان، ۱۱۹). اما در جواهرنامه با حذف نام مسعودی چنین آمده است: «و آ‎نجا کوهی است که مهبط آدم است علیه السلام از بهشت. و یعقوب بن اسحاق کندی آورده است...» (محمد بن ابی البرکات، ۸۰).
بیشتر مطالب مندرج در دو گوهرنامه مشهور فارسی دیگر یعنی، تنسوخ نامه ایلخانی نصیر‌الدین طوسی و عرایس‌الجواهر ابوالقاسم کاشانی نیز از جواهرنامه نظامی و در نتیجه عمدتا از الجماهر بیرونی اخذ شده‌اند (افشار،۳۳ -۳۲).
شگفت آنکه شهرت الجماهر در میان گوهرشناسان غرب جهان اسلام بسیار اندک بود. احمد بن یوسف تیفاشی، گوهرشناس نامدار اهل افریقیه، هنگام نگارش ازهار الافکار فی جواهر الاحجار از الجماهر بهره نگرفت و آثار بعدی نوشته شده در غرب جهان اسلام نیز غالبا مبتنی بر اثر تیفاشی بودند (در این‌باره نک: کرامتی، «ازهار الافکار فی جواهر الاحجار»، ۲۰۴-۲۰۳) و چنان‌که پیش‌تر اشاره شد توضیحات این دو در بسیاری از موارد متناقض بود. آثاری همچون جواهرنامه محمد بن منصور (تالیف اوایل سده ۸ق، نک ویدمان، ۲۰۸) که از هر دو اثر فوق بهره برده‌اند بسیار اندک هستند.نخب الذخائر فی احوال الجواهر ابن اکفانی، نیز به‌رغم تالیف در غرب جهان اسلام از الجماهر تاثیر بسیار گرفته و در آن بارها به بیرونی (نیز به واسطه او به کسانی چون نصر جوهری، «الاخوان الرازیان» و دیگران، البته گاه بدون یادکرد بیرونی) استناد شده است.
کتاب الجماهر نخستین بار به کوشش فریتس کرنکو در ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م در حیدرآباد دکن به چاپ رسید در حالی که مهم‌ترین نسخه کتاب دیر به دست مصحح رسید و تاثیر چندانی بر کیفیت کار نگذاشت. این چاپ بارها به صورت افست در بیروت، البته بدون فهرست اعلام تجدید شده است. سرانجام نبیل مسعودی با نام مستعار یوسف هادی این کتاب را به وجهی نیکو تصحیح کرده که در ۱۳۷۴ق/۱۹۹۵م به همراه حواشی و فهارس سودمند و مقدمه‌ای مفصل (که بیشتر به اثبات تشیع بیرونی اختصاص دارد) توسط انتشارات میراث مکتوب در تهران به چاپ رسیده است (۵۶۲ صفحه در قطع وزیری). حکیم محمد سعید نیز این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده که در ۱۹۸۹م با عنوان «کتاب بیرونی در معدن شناسی» در اسلام آباد به چاپ رسیده است.
*دکترای تاریخ