داستان کارخانه ذوبآهن
وقتی دیدم مادر مُصِر به دانشگاه رفتن من است باید دنبال ثبتنام دانشگاه میرفتم. آن زمان (حدود سال ۱۳۱۸) اگرچه دانشکده فنی دانشگاه تهران تاسیس شده بود، اما هنوز ساختمانش در حال احداث بود. از طرفی چون رضاخان قصد داشت صنعت فولاد را از آلمان وارد مملکت کند، تبلیغات زیادی در روزنامهها درباره تاسیس دانشکده صنعتی ایران و آلمان به راه انداخته بود. باید بین دانشگاه تهران و دانشکده صنعتی ایران و آلمان یکی را انتخاب میکردم.
آن موقع کنکور اصلا نبود. دربهدر دنبال شاگرد میگشتند که کلاسها را پر کنند.
آن موقع کنکور اصلا نبود. دربهدر دنبال شاگرد میگشتند که کلاسها را پر کنند.
وقتی دیدم مادر مُصِر به دانشگاه رفتن من است باید دنبال ثبتنام دانشگاه میرفتم. آن زمان (حدود سال 1318) اگرچه دانشکده فنی دانشگاه تهران تاسیس شده بود، اما هنوز ساختمانش در حال احداث بود. از طرفی چون رضاخان قصد داشت صنعت فولاد را از آلمان وارد مملکت کند، تبلیغات زیادی در روزنامهها درباره تاسیس دانشکده صنعتی ایران و آلمان به راه انداخته بود. باید بین دانشگاه تهران و دانشکده صنعتی ایران و آلمان یکی را انتخاب میکردم.
آن موقع کنکور اصلا نبود. دربهدر دنبال شاگرد میگشتند که کلاسها را پر کنند. تعداد کلاسها بیشتر از شاگرد بود. شاگرد همیشه کم میآوردند؛ ولی روزنامهها به شدت برای دانشکده صنعتی ایران-آلمان تبلیغ میکردند و مینوشتند که رضاشاه به کمک آلمان یک کارخانه ذوبآهن را میخواهد در ایران تاسیس کند. جانمایی کارخانه ابتدا در ورامین دیده شده بود؛ اما رضاخان گفته بود دلیلی ندارد در جایی که کشاورزی رونق دارد کارخانه ذوبآهن ایجاد کنیم. آن موقع کرج بیابانی بیش نبود و در کنار رودخانه کرج مکانی مناسب را برای تاسیس این کارخانه یافته بودند. پی این کارخانه هم ریخته شد و تجهیزات آن نیز در راه ایران بود که آلمانها جنگ جهانی دوم را باختند و ایران هم به اشغال متفقین درآمد و آن کارخانه هم هیچگاه ساخته نشد. خلاصه من تحصیل در دانشکده صنعتی ایران و آلمان را که در خیابان قوامالسلطنه قرار داشت انتخاب کردم.
منبع: گفتوگو با «رضا نیازمند» درباره صنعتی شدن ایران، هفتهنامه «تجارت فردا»، 30 آذرماه 1392
رضا نیازمند، موسس شرکت ملی مس، موسس سازمان مدیریت صنعتی، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، معاونت وزیر اقتصاد در زمان علینقی عالیخانی
ارسال نظر