قحطی بزرگ سالهای ۱۹۱۹-۱۹۱۷
خشکسالی، جنگ و مرگ
گروه تاریخ اقتصاد- بخش پایانی (دوم) مقاله محمدقلی مجد، ترجمه معصومه جمشیدی را می خوانید که در شماره پیشین با عنوان «قحطی بزرگ سال های ۱۹۱۹-۱۹۱۷» منتشر شد؛ در این قسمت به بررسی گزارش مطبوعات در تابستان ۱۹۱۷ و شرح این ماجرا از نگاه آنها پرداخته است: گزارشهای اولیه از قحطی از گزارشهای مطبوعات کاملا آشکار میشود که در تابستان ۱۹۱۷، ایران در آستانه قحطی بود و برداشت محصولات وقفه کوتاهی در این مسیر ایجاد کرد. نشریه ایران مورخ ۱۸ اوت ۱۹۱۷ گزارش میدهد که: «به دنبال تلاشهای حکومت، مقادیر بسیاری غلات وارد شهر شده و روزگذشته بهای جو برای هر خروار از سیوپنج تومان به سی تومان رسید.
گروه تاریخ اقتصاد- بخش پایانی (دوم) مقاله محمدقلی مجد، ترجمه معصومه جمشیدی را می خوانید که در شماره پیشین با عنوان «قحطی بزرگ سال های 1919-1917» منتشر شد؛ در این قسمت به بررسی گزارش مطبوعات در تابستان 1917 و شرح این ماجرا از نگاه آنها پرداخته است:
گزارشهای اولیه از قحطی
از گزارشهای مطبوعات کاملا آشکار میشود که در تابستان ۱۹۱۷، ایران در آستانه قحطی بود و برداشت محصولات وقفه کوتاهی در این مسیر ایجاد کرد. نشریه ایران مورخ ۱۸ اوت ۱۹۱۷ گزارش میدهد که: «به دنبال تلاشهای حکومت، مقادیر بسیاری غلات وارد شهر شده و روزگذشته بهای جو برای هر خروار از سیوپنج تومان به سی تومان رسید.» این تسکین چندان دوامی نداشت. ایران مورخ ۲۱ سپتامبر گزارش میدهد که:
فقدان غلات منجر به بروز قحطی در سرتاسر کشور شده است. تاثیر کمبود غلات در کاشان بیشتر از هر مکان دیگری مشهود است و هیچ طرحی نمیتواند به اوضاع آنجا بهبود بخشد، زیرا حمل غلات از قم و سلطانآباد به کاشان ممنوع است و مازاد محصول غلات این مناطق به مناطق شمالی ارسال میشود.
کالدول، در مرسولهای تحت عنوان «فقرومصیبت در ایران» به تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۱۷، چگونگی قحطی فزاینده در ایران راتوصیف میکند:
مفتخرا به اطلاع میرسانم: کمبود موادغذایی به ویژه گندم و نان در سراسر ایران به ویژه نواحی شمالی و تهران و اطراف چنان پردامنه است که هم اکنون پیش از آغاز زمستان محرومیت و مشقت مردم آغاز شده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی مضاعف خواهد شد... حتی در این فصل از سال محصولات غذایی به اندازهای گران هستند که هیچ نسلی چنین چیزی را به خاطر نمیآورد؛ فقدان غلات، میوهجات و حبوبات واقعا نگرانکننده است.
در این گزارش آمده که بهای یک پوند شکر یک دلار است، «گرچه واردات اخیر از هندوستان بهای آن را تا بیستوپنج درصد کاهش داده است.» کالدول صحنه نانواییها را چنین توصیف میکند:
انبوه مردم، که از طبقه رعیت هستند، قوت غالبشان نان است و اکنون بهای آن سه برابر شده است، بسیار کمیاب است و ذخیره آن کلا ناکافی است. در نانواییهای عمومی انبوه مردم جمع میشوند و منتظر نوبتشان میشوند، تا نان بخرند و مکررا ناامید و گرسنه برمیگردند. افسران نظمیه برای برقراری نظم و جلوگیری از هجوم ملت مصر و گرسنه در نانواییها مستقر هستند. حال آنکه چندین آشوب درگرفته و خونها ریخته شده است.
کالدول اقداماتی را که برای آرام کردن اوضاع انجام گرفته، چنین بر میشمارد:
به منظور بهبود اوضاع، قرار است دولت از محل مالیاتی که عینا دریافت میکند، گندم را ارزانتر از آنچه نانوایان از بیرون میخرند، در اختیار آنان بگذارد، اما تاکنون این اقدام نتیجهای نداشته است. برای جلوگیری از انبار و احتکار مواد غذایی باید موازین سختگیرانهتری اتخاذ شود. مسوولیت کل قضیه به دست ارباب کیخسرو شاهرخ از زرتشتیان معتمد کشور سپرده شده، کسی که همه به شخصیت و عدالت او اعتماد بسیار دارند؛ اما اوضاع بسیار ناامیدکننده است.
کالدول چنین نتیجه میگیرد: «گدایان چند برابر شدهاند و صدها تن از آنان در خیابانها ازدحام کردهاند، به صورت اسفباری زاری و گدایی میکنند، و گاه در کمال ناامیدی به کسانی که دورشان جمع شدهاند، حمله میبرند. اوضاع مشابهی از تمام نواحی، استانها و شهرهای ایران گزارش میشود.»
در تلگرام مورخ ۲۲ اکتبر ۱۹۱۷ کالدول گزارش میدهد که: «در شهرستانها کمبود مواد غذایی به مرحله نگرانکنندهای رسیده و این بدترین محرومیت سالیان گذشته هر روز در حال افزایش است.»
کالدول بار دیگر وخامت اوضاع را در پاییز ۱۹۱۷ چنین توصیف میکند: «مفتخرا، به ضمیمه، فهرستی از بهای خردهفروشی محلی برخی کالاهایی که دارای مصرف عمومی زیادی هستند، ارسال میکنم. قیمتها به دلار هستند و البته نرخ تبدیل ارز نیز محاسبه شده است.» او میافزاید: «با توجه به آنکه هنوز زمستان آغاز نشده است، به طور کلی انتظار میرود که این قیمتهای گزاف بار دیگر افزایش یابند.» کالدول قیمت کالاهای اساسی تهران را چنین ارائه میدهد:
گندم هر بوشل بین ۷ تا ۹ دلار، جوهر بوشل ۵ تا ۶ دلار، آرد هر پوند بین ۵/۰ تا ۶/۰ دلار، سیب هر بوشل بین ۱۲ تا ۱۵ دلار، یونجه هر تن بین ۸۰ تا ۹۰ دلار، زغال هر تن بین ۵۰ تا ۵۵ دلار، هیزم هر تن ۳۰ تا ۳۲ دلار، نفت سفید هر گالن یک دلار و شصت سنت و کفش هر جفت بین هیجده تا سی دلار.
کالدول در تلگرام مورخ ۱۰ دسامبر ۱۹۱۷، در مورد وخامت اوضاع، چنین گزارش میدهد:
قحطی تمام عیار کنونی که حاصل خشکسالی و جنگ است میتواند روزانه به مرگ بسیاری منجر شود. مواد غذایی شدیدا کمیاب و قیمتها باورنکردنی است. کمکهای داخلی ناکافی و کمیتهها قادر به اصلاح اوضاع نیستند.
در گزارش دیگری میافزاید: طبقات پایین عمدتا نان و برنج مصرف میکنند. هزینه گندم برای هر بوشل بین پانزده تا بیست دلار است، گرچه با این قیمت میتوان آذوقهای ذخیره کرد. بهای برنج هر پوند بین پنجاه سنت تا دو دلار است و میتوان مقادیر بسیاری تامین کرد. این قیمتها البته، نرخ کنونی تبدیل ارز را نیز شامل میشود.
او میافزاید: «دولت ایران با کمیته محلی متشکل از میسیونرهای آمریکایی و دیگران همکاری میکند و در حال تامین برنج و غلات رایگان و مواد دیگری با دریافت آنها است.» همچنین کاملا مشهود است که مازاد غلات قم و سلطانآباد به شهرهای شمالی نرسید؛ زیرا در اوایل نوامبر ۱۹۱۷، مردم تهران با گرسنگی مواجه شدند. روزنامه ایران مورخ دوم نوامبر ۱۹۱۷ مینویسد:
اعضای وزارت خارجه به رییسالوزرا درخواستی داده و خواهان دریافت ۳۰ درصد حقوق سالانهشان به صورت مساعده شدهاند. آنها مایلند این مبلغ را برای تامین مایحتاج انبوه مردم تنگدستی که در شهر هستند، مصرف کنند و برایشان مسکن، سوخت، غذا و پوشاک آماده سازند؛ زیرا معتقدند که بسیاری از فقرا طی زمستان از سرما و گرسنگی خواهند مرد.
این گزارش همچنین حاکی از آن است که:
آقای آلکساندر تومانیانس، بانکدار، بیست اتاق در بازار اجاره کرده تا سی تن از مستحقترین گدایان شهر را در طول زمستان جا دهد. او غذا و پوشاک ضروری را نیز برایشان تامین خواهد کرد. هماکنون در قزوین هزینه گندم هر خروار ۴۶ تومان و جو ۳۵ تومان است.
مردم اصفهان نیز در قحطی به سر میبرند. در نشریه رعد مورخ ۲۲ نوامبر ۱۹۱۷ آمده است:
اخیرا حاکم اصفهان مرفهان و روحانیان اصفهان را در کاخ خود جمع کرد، تا طرحی برای کمک به فقرا تنظیم شود. مبلغ ۵۰.۰۰۰ تومان به منظور تامین مایحتاج فقرا جمعآوری شد. از اصفهان گزارش میرسد که مردم این منطقه روزانه به ۱۳۰ خروار غله نیاز دارند، از این رو تامین ۳۱.۰۰۰ خروار غله برای تامین آذوقه هشت ماه تا زمان خرمن جدید لازم است؛ اما کل غله موجود در این ولایت حدود ۶.۰۰۰ خروار است. گندم خرواری هفتاد تومان است.
این روزنامه در مورد مناطق دیگر نیز چنین گزارش میدهد: «گزارشی از تبریز حاکی از آن است که روزانه چندین نفر به علت گرسنگی در ساوجبلاغ از پا درمیآیند. مردم مشهد و قم نیز به علت نبود غذا به تلگرافخانهها پناه بردهاند.» اطلاعات در خصوص بهای غذا: «در جلفای آذربایجان هر من نان ۱۴ قران (حدود هر پوند چهل سنت). در اینجا قیمتها و اوزان تهران به اوزان استاندارد و قیمتها به دلار تبدیل شده است.»
گندم هر بوشل (حدود نه کیلو) ده دلار، جو هر بوشل چهار دلار و هشتاد و پنج سنت، پوسته گندم هر تن چهل و چهار دلار، یونجه هر تن هشتاد دلار، زغال چوب نرم هر تن ۵۰ دلار، زغالسنگ هر تن ۸۵ دلار، سیبزمینی هر بوشل ۵ دلار، برنج هر پوند سی سنت، صابونهای خانگی با کیفیت نامطلوب هر پوند ۵۵ سنت.
رعد مورخ ۲۴ نوامبر مینویسد: «حاکم اردبیل به حکومت مرکزی تلگرام مخابره کرد، حاکی از آنکه این شهر برای آذوقه شهروندانش تا پایان سال به ۱۵.۰۰۰ خروار گندم نیاز دارد و خواهان مجوز واردات آن از خارج شد.» در آستارا: «بیش از یک ماه است کمبود چشمگیر نان به چشم میخورد و افرادی که آرد دارند، منی هشت قران میفروشند.»
موقعیت در تهران: جلسه کمیته مواد غذایی شب گذشته تشکیل شد. کمیته ۶۰۰۰ کوپن نان برای نیازمندان شهر به همین تعداد فراهم کرده است. فهرست اسامی نیازمندان را نظمیه تنظیم کرده است. این کوپنها را مراکز مختلف نظمیه میفرستند تا در میان فقرای همان حوزه توزیع کنند. نشریه رعد در تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۱۷ گزارشی از اوضاع کردستان به دست میدهد: «مدتها است وضع نان در شهر بسیار وخیم شده است و نان پیدا نمیشود، همه غلات کمیاب هستند و مردم نمیدانند گرسنگی خود را چگونه برطرف کنند. روزانه شماری از مردم از گرسنگی میمیرند. بعضی معتقدند ظرف دو ماه تمام مردم کردستان از گرسنگی هلاک خواهند شد... هر روز شمار بسیاری از زنان و مردان از گرسنگی میمیرند. روسها تمام جو را برای اسبهایشان خریداری کردهاند. برای خرید یک گاو فقط ۵ تا ۶ روبل و برای خرید یک گوسفند بین ۲ تا ۳ روبل میپردازند.
رعد مورخ ۲۸ نوامبر ۱۹۱۷ گزارش میدهد که: «حاکم اصفهان به وزارت داخله تلگرامی مخابره کرده حاکی از آنکه نانواییها بستهاند و مردم از شدت گرسنگی در حال مرگ هستند.» در تهران: «بسیاری از نانواییها اکنون بسته هستند. نان نایاب است، مردها، زنان و کودکان در خیابانها میگریند.» رعد روز سیام نوامبر در خصوص اوضاع همدان مینویسد: «مردم به دولت تلگرام مخابره کردهاند که نان بسیار کمیاب است و افراد بسیاری رو به مرگ هستند. گندم خرواری صد تومان و جو خرواری نود تومان است.»
در کرمانشاه، نانوایان خاک سفید را با آرد مخلوط میکنند. در نامه ای ای داگلاس مورخ ۱۵ ژانویه ۱۹۱۸ از بیمارستان آمریکاییها تهران به کالدول آمده است: «نامه چند هفته پیش خانم اف.ام. استید از کرمانشاه حاکی از آن است که غلات چنان در شهر نایاب است که نانواییهای محل خاک سفید را با آرد مخلوط میکنند.»
ارسال نظر