نامه ادوارد برجیس به خانوادهاش
گروه تاریخ اقتصاد- نامهای که میخوانید از طرف ادوارد برجیس (افسر نظامی انگلیسی مقیم در ایران) در مورخ ۳ فوریه ۱۸۳۳ برای والدینش نوشته شده است: روز هفدهم ژانویه پس از گذشت تقریبا بیش از یک ماه دوری به تبریز بازگشتم. جاده به خاطر بارش برف در وضعیت وحشتناکی بود و سفری که در تابستان به راحتی طی چهار روز انجام میشد، (چهارصد مایل) چهارده روز به طول انجامید و حالا من سوگند خوردهام که هرگز در چنین کشورهایی در فصل زمستان سفر نکنم؛ زیرا سه بار در میان برفها گم شدم و تقریبا نجات من از میان برفها معجزه بود.
گروه تاریخ اقتصاد- نامهای که میخوانید از طرف ادوارد برجیس (افسر نظامی انگلیسی مقیم در ایران) در مورخ 3 فوریه 1833 برای والدینش نوشته شده است:
روز هفدهم ژانویه پس از گذشت تقریبا بیش از یک ماه دوری به تبریز بازگشتم. جاده به خاطر بارش برف در وضعیت وحشتناکی بود و سفری که در تابستان به راحتی طی چهار روز انجام میشد، (چهارصد مایل) چهارده روز به طول انجامید و حالا من سوگند خوردهام که هرگز در چنین کشورهایی در فصل زمستان سفر نکنم؛ زیرا سه بار در میان برفها گم شدم و تقریبا نجات من از میان برفها معجزه بود.
بیک شش ماه است که به این درد مبتلا شده و اینک تقریبا قادر نیست به تنهایی راه برود، از شاهزاده و در مجموع از ایران خسته است و گفت که اگر میتوانست سفر کند یک روز دیگر هم در ایران نمیماند. البته من فکر میکنم نارضایتی او بیمورد است زیرا با حقوق و پاداشهایی که دریافت کرده به هنگام ترک ایران بسیار ثروتمندتر از آن زمانی خواهد بود که به ایران آمده بود.
از فرصت عزیمت آقای نیومن به انگلستان استفاده میکنم و این نامه را برای شما میفرستم. آقای نیومن را برای کلیسا تربیت کرده بودند، اما او به واسطه اصرار دوستانش از آن صرف نظر کرد و اینک سفر کردن با اهداف تبلیغ مسیحیت را ترجیح میدهد. او انسان بسیار فرهیختهای است و اکنون از سفری طولانی از مسیر بینالنهرین به بغداد برمیگردد. چندین بار عربها اموال او را غارت کردهاند و ماجراهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. اگر به شما سر زد که من فکر میکنم این کار را بکند، از مصاحبت او لذت خواهید برد.
اوقاتم را در اینجا به خوشی میگذرانم و از اقبال و بخت خود راضی هستم و شبها با دو نوازی فلوت خود را سرگرم میکنیم: هرگاه بتوانم یک روز از کارم صرف نظر کنم، معمولا با آقایانی از سفارت روسیه به شکار میرویم. غالبا همراهان بسیار خوبی هستند. گاه با سفیر [روسیه] شام میخورم و ضیافتهای او به خاطر ملیتهای متفاوت میهمانان بسیار جالب است. فقط دو نفر آنها روس است، اما در میان آنها لهستانی، آلمانی، گرجی، چرکسی، ترک و ارمنی پیدا میشود. حضرت اشرف خود اسلاو است که در حمله ناپلئون به روسیه سرباز خوش اقبالی بود که اسیر روسها شد و پس از عقبنشینی فرانسویها به خدمت اربابان خود درآمد و همان رتبهای را گرفت که در ارتش فرانسه داشت. از آن پس تقریبا در گرجستان و علیه ترکها و ایرانیها خدمت کرده است.
در طول اقامت خود در اینجا همواره اطلاعاتی درباره تجارت کسب میکنم و طی شش ماه گذشته از طریق فروش کالا درآمد داشتهام.
منبع: نامههایی از ایران، تالیف چارلز و ادوارد برجیس، ترجمه معصومه جمشیدی و حسین اصغرنژاد
ارسال نظر