گروه تاریخ اقتصاد- در  ١٨  ماه جمادی‌الاول بر حسب حکم سربازهای قراولخانه قرب باغ پسته بیک شیخ محمد واعظ برادر مرحوم حاجی ملا باقر را که در مسجد امامزاده یحیی موعظه می‌کرد، گرفته بودند. فورا طلاب مدرسه حاج ابوالحسن صنیع‌الملک و امامزاده یحیی مطلع شده هجوم می‌آورند. سربازها کم بودند به جمعیت شلیک می‌کنند. یک نفر مقتول، یکی دو نفر مجروح می‌شود. با وجود آن جمعیت به زور غلبه می‌کند شیخ محمد را از چنگ سربازها می‌گیرند. علما خبر شده آن روز و شب را کنکاش می‌کنند و صبح روز بعد به مسجد جامع (از واهمه آن دفعه به مسجد شاه نمی‌روند) جمع می‌شوند. طلاب و مردم شهر آقا شیخ فضل‌الله و دو سه نفر دیگر از علما [را] که آن دفعه مخالفت کرده بودند، جبرا و قهرا از خانه‌هایشان به مسجد می‌برند. دکاکین بسته می‌شود. فورا بر حسب حکم اتابیک قزاق و سرباز و توپچی و سوار از اردو به شهر حاضر می‌شود. تمام شهر «مارشال‌لا»(١)  می‌شود.روز دیگر دسته‌‌های مردم به حالت عزا بیرون می‌آیند. حکم می‌شود آن حرکت را موقوف کنند و کسبه را جبرا حکم می‌کنند، دکاکین را باز نمایند. روز دوم باز جمعیت سینه‌زن از مسجد خارج می‌شود. نزدیک چهارسوق بزرگ سرباز و قزاق به آنها شلیک می‌کند، جمعیت فرار می‌کنند. به همه جهت دو نعش یکی سید و دیگری عام به دست آنها می‌افتد که به مسجد می‌برند. تتمه که می‌گویند یکصد و هفت نعش بوده دیوانیان از میانه می‌برند و مخفی می‌کنند و مسجد جامع را محاصره کرده، نمی‌گذارند کسی داخل و خارج شود. حتی آذوقه را هم مانع می‌شوند. علما استدعای رفتن می‌کنند. حکم می‌شود، الساعه تشریف ببرند. در شب  ٢٩  علما از مسجد خارج شده صبح آن روز به سمت قم حرکت می‌کنند. پس از رفتن علما بر حسب دستورالعمل علما، تجار و کسبه و اصناف تماما به سفارتخانه انگلیس پناهنده می‌شوند. از جانب سفارت هم لازمه محبت و همراهی می‌شود. تا هشتم ماه آنچه اتابک اعظم کوشش می‌کند، حضرات از سفارت بیرون نمی‌آیند. ناچار استعفا می‌کند. ۱- یعنی حکومت نظامی منبع: روزنامه خاطرات عین‏‌السلطنه (برادرزاده ناصرالدین شاه)، جلد دوم، نویسنده: قهرمان میرزا سالور، گردآوری: ایرج افشار، نشر اساطیر،  ١٣٧۴ ، صص۱۷۴۲‌-‌۱۷۳۵