روایت یک زن از مشروطه
گروه تاریخ اقتصاد- از اخبار اینجا خواسته باشید، اینقدرها خبرهای تازه جور به جور زیاد است که آدم وقت شنیدن ندارد. چند روز بعد از کشته شدن آقا سید عبدالله یک روز سه نفر را توی شهر کشتند که یکی میرزاعلیمحمدخان نام بود که از قرار یکی از روزنامهها، از روسای مشروطهطلب بود. در مجلس خیلی گفتوگو در باب جلوگیری از این بینظمی کردند و مجری کردن قانون ترک سلاح را از وزرا خواستند. وزرا هم یک اعلانی کردند که هرکس اسلحه دارد تا دو روز بعد از آن اعلان، که شنبه آخر ماه رجب میشد، مهلت دارد که اسلحهاش را به دولت بفروشد و پول نقد دریافت کند.
گروه تاریخ اقتصاد- از اخبار اینجا خواسته باشید، اینقدرها خبرهای تازه جور به جور زیاد است که آدم وقت شنیدن ندارد. چند روز بعد از کشته شدن آقا سید عبدالله یک روز سه نفر را توی شهر کشتند که یکی میرزاعلیمحمدخان نام بود که از قرار یکی از روزنامهها، از روسای مشروطهطلب بود.
در مجلس خیلی گفتوگو در باب جلوگیری از این بینظمی کردند و مجری کردن قانون ترک سلاح را از وزرا خواستند. وزرا هم یک اعلانی کردند که هرکس اسلحه دارد تا دو روز بعد از آن اعلان، که شنبه آخر ماه رجب میشد، مهلت دارد که اسلحهاش را به دولت بفروشد و پول نقد دریافت کند. هرکس هم نداد، به قوه جبریه از او گرفته خواهد شد و خودش هم مجازات خواهد شد. خیلی از مردم و مجاهدین دادند. اما اغلب از مجاهدین و جمعی از اهل شهر و کسبه در پارک اتابک دور ستارخان و باقرخان جمع شدند و اسلحه نمیدادند. از طرف دولت هر چه به آنها در باب دادن اسلحه اخطار شد قبول نکردند و در پارک اتابک تهیه جنگ را حاضر کردند. از طرف دولت هم سوار بختیاری، اجزای نظمیه، سرباز و سوار امنیه حکم شد که دور پارک را تماما سنگربندی کردند. چندین توپ هم از توپخانه بردند. روز یکشنبه غره شعبان، از چهار به غروب مانده شروع به جنگ کردند، یعنی اول مجاهدین سه نفر از بختیاریها را کشتند که قشون دولتی هم شروع به جنگ کردند. دیگر نمیدانید که چه صداهای جور به جور میشنیدیم. هر دقیقه هزار جور صدا از توپ، تفنگ، بمب و نارنجک. هرچند بیش از ۹ ساعت نبود، اما سخت بود، این آخرها که صدای
اهل پارک که یا علی میکشیدند و امان میخواستند هم قاطی صدای توپ و تفنگ شده بود. باری آخر در پارک را نفت زده، داخل شدند. ستارخان و باقرخان و سردار محی رشتی را با ۵۵۰ نفر دیگر زنده گرفتند، اما ستارخان گلوله به قلم پایش خورده و زخمش کاری است، تمامشان را حبس کردند. صبح آن روز هم اول در پارک را بسته و هیچ کس را راه نمیدادند. تا کشتهها را جمع کردند از قراری که میگفتند، از اهل پارک خیلی کشته شده بودند. جسد را با گاری و درشکه میآوردند سر قبرستان. باری، قانون ترک سلاح مجری شد، اما شلوغی تهران تمام نشد. مردم تمام بازار را دو روز است بستهاند. درست معلوم نیست که چرا بستهاند. اما از قراری که میگویند حرفشان این است که چرا با ستارخان جنگ کرده و به روی او توپ بستهاید. زیاده عرضی ندارد.
منبع: منصوریه اتحادیه، زیر و بم روزگار، خاطرات و زندگینامه عزتالسلطنه نظام مافی
ارسال نظر