از کاروانسرا تا مهمانسرا، سرگذشت یک موقوفه در اصفهان
بنیان عمارت هتل عباسی، کاروانسرای مدرسه چهار باغ است. این کاروانسرا به نامهای جده و مادرشاه و «سرای فتحیه» نیز خوانده شده و یادگاری از آخرین پادشاه صفوی است که آن را وقف مدرسه چهارباغ کرده بود. در وقفنامه چهل صفحهای «مدرسه مبارکه جدید سلطانی» [مدرسه چهارباغ] درباره این رقبه آمده است: «تمامت قطعه زمین معینه واقع در جنب مدرسه رفیعه، مبارکه مزبوره و حجرات کاروانسرای جدید مبنی است در اراضی مذکوره با عمارات و حجرات و سایر اعیانات مستحدثه. » این وقفنامه، تعمیر این کاروانسرا را یکی از موارد هزینه کردن درآمدهای موقوفه دانسته است.
بنیان عمارت هتل عباسی، کاروانسرای مدرسه چهار باغ است. این کاروانسرا به نامهای جده و مادرشاه و «سرای فتحیه» نیز خوانده شده و یادگاری از آخرین پادشاه صفوی است که آن را وقف مدرسه چهارباغ کرده بود. در وقفنامه چهل صفحهای «مدرسه مبارکه جدید سلطانی» [مدرسه چهارباغ] درباره این رقبه آمده است: «تمامت قطعه زمین معینه واقع در جنب مدرسه رفیعه، مبارکه مزبوره و حجرات کاروانسرای جدید مبنی است در اراضی مذکوره با عمارات و حجرات و سایر اعیانات مستحدثه.» این وقفنامه، تعمیر این کاروانسرا را یکی از موارد هزینه کردن درآمدهای موقوفه دانسته است. گزارش زیادی از این کاروانسرا در منابع قاجاری نیامده است، شاید به این دلیل که این کاروانسرا بعد از حمله افغان ویرانه شده بود. البته تصویری که «پاسکال کوست» در عهد محمدشاه قاجار از این کاروانسرا ترسیم کرده و اینکه آدمیان و شتران در آن رفت و آمد میکنند، نشاندهنده در حال کار بودن کاروانسرا در آن دوره است. به هر حال کتب اصفهانشناسی و سفرنامههای عصر قاجار توجه چندانی به این بنا نشان ندادهاند و به توصیف آن نپرداختهاند. حتی دوست همراه پاسکال کوست، اوژن فلاندن نیز با آنکه چند سطری در توصیف مدرسه چهار باغ نگاشته، چیزی از کاروانسرای آن نگفته است. محمدمهدی اصفهانی، وقتی کاروانسراهای اصفهان را برمیشمارد، شاید به این دلیل که تازه مرمت این بنا شروع شده بود، آن را در خور ذکر یافته، تاریخچهای از آن را آورده است: «باز غیر اینها چندین کاروانسرای بایر و خراب از زمان صفویه مانده که بیان آن مورث ملامت طبع قایل و سامع و خواننده میگردد. از جمله کاروانسرای بازارچه بلند است که آن دو طبقه و صحن وسیع دارد؛ تمام نهر فرشادی از میان آن میگذرد و در وسط آن مهتابی بر روی نهر ساخته و حجرات زیر و بالا به کمال زیبایی و مقبولی ساخته و پرداختهاند و کاروانسرا چنان مرتب و منقح درست شده که بیننده از وضع بنا و استحکام و صفای آن حیران میشود. کاروانسرا همچنان بیکار و بایر افتاده و در شُرف خرابی بود که در این ایام، نواب اشرف امجدوالا، ظل السلطان، پرتو التفاتی به حال افکند؛ مرمتی فرمودند و به این سبب است که سالیان به جا و قایم خواهد ماند.» بنابراین آنچه در روزنامه فرهنگ اصفهان درباره تحولات این بنا ذکر شده، سندی منحصر به فرد است. این روزنامه مهم در همان زمان ظل السلطان، از سال ۱۲۹۶ تا ۱۳۰۸، در اصفهان چاپ میشده است. نخستین اطلاعات روزنامه فرهنگ از این قرار است: «یکی از بناهای عالیه اصفهان که سالها خراب افتاده بود و روز به روز بر خرابی آن میافزود، کاروانسرا و بازارچه طویلی است معروف به «بازارچه بلند» که متصل به مدرسه [مادر] شاه و از بناهای شاه سلطان حسین صفوی «طاب ثراه» است. بعد از هجوم افاغنه به اصفهان در سنه ۱۱۳۴ هجریه و انقراض دولت قویمه صفویه، این کاروانسرا و بازارچه تا این زمان خراب و بایر افتاده، متوالیا خرابی آن زیاد میشده است؛ چنانکه از شدت انهدام، قریب به انعدام بود و از آن زمان تا این اوان سعادت اقتران، هیچیک از سلاطین ایران و حکام این سامان در مرمت آن بنای عظیمالبنیان اقدامی نکرده و در صدد اصلاح خرابیهای آن برنیامده بودند. این اوقات به موجب اشاره و اراده [شاه]، [ظل السلطان] در تدارک تعمیر آن برآمده فرمودند: «دریغ است چنین بازار و کاروانسرایی به این خوبی و استحکام، که نظیر آن در سایر بلاد معظمه نایاب است، به کلی منهدم و نابود شود.» لهذا معماران کارآگاه فرستاده، مخارج تعمیر و مرمت آن را به ده هزار تومان تخمین نمودند. حضرت مستطاب معظم الیه والا، بدون فوت وقت، تنخواه آن را تعیین نموده، حکم به تعمیر آن فرمودند. اکنون تقریبا دو ماه است که چند نقر معمار و جمعی از بناهای کارآزموده و مباشرین کاردان در این بازار و کاروانسرا مشغول تعمیر و تجدید آبادی آن میباشند. سنگهای هزاره اطراف کاروانسرا، که گویا تازه از دست حجّار در کمال خوبی و صفا بیرون آمده و همه از جا کنده شده در زیر خاک پنهان شده بود، تمام را از زیر خاک بیرون آورده، به جای خود نصب نمودند. طاقهای مقرنس که از برف و باران سالهای متمادی فروریخته و بسیاری از آنها به کلی خراب شده بود، همهرا از نو ساخته و تعمیر کردند. نهر آبی بزرگ از واسط حقیقی این کاروانسرا میگذرد که طرفین آن با سنگهای هزاره بزرگ ساخته و پلهای متعدد قرار دادهاند. همه این سنگها از جا کنده و در میان نهر ریخته و بعضی از آنها مفقود شده بود. تمام را از میان آب بیرون آورده به جای خود نصب نمودند. اکنون قریب به اتمام رسیده، اهل بلد، خاص و عام، هر روز به تماشای آن میروند.» مقصود ظلالسلطان از صرف آن هزینهها این نبود تا بنایی از آثار گذشتگان را احیا یا تماشاگهی برای خاص و عام برقرار نماید. بلکه قصد داشت محل جدیدی برای اسکان قشون نظامی فزاینده خود بیابد. ظلالسطان ۲۱ هزار سرباز خود را در میدان نقش جهان، میدان چهارحوض، میدان توپخانه و جاهای دیگر جای داده بود، اما هنوز هم محل جدید میخواست، پس کاروانسرا و بازارچه همراه آن را به سواره نظام فتح اختصاص داد. خبر دیگر: «[ظلالسلطان در تعمیر ابنیه تاریخی بسیار کوشا است]؛ از آن جمله بازارچه و کاروانسرایی فیمابین عمارت معروف هشت بهشت و مدرسه چهارباغ واقع بود معروف به «بازارچه بلند» که مثل و مانند آن مدرسه و این بازارچه و کاروانسرا و عمارت هشت بهشت که هر سه از بناهای رفیع عالی اواخر زمان دولت صفویه هستند، در هیچ جای ایران و بلکه در تمام مشرق زمین یافت نمیشود. جمیعا با سنگهای تراشیده قطور و آجرهای سخت کار قدیم و کاشیهایی که غبطه بخشای سرای فغفور میباشند، ساخته شدهاند. ولیکن به سبب حوادث زمان و مظالم طایفه افغان، خصوصا این بازارچه و کاروانسرا معطل و بایر مانده، به مرور ایام و اوقات و عدم توجه، هر کس که فرصت کرده از سنگ و آجر و کاشی آن به قدر امکان برده، این بنای رفیع خوش طرح باشکوه را از حلیه زینت عاری و از رونق و صفا بری کرده بودند و در ظاهر یکی از خرابههای هولناک و جاهای سهمناک اصفهان شده و در سابق مدتی مفرّ و پناهگاه اشرار و الواط شده بود. هنگامی که به موجب امر و اشاره همایونی، [ظل السلطان] شروع به تنظیم سواره نظام نموده، همت به اکمال و انتظام این رکن مهم لشکری گماشتند، لازم آمد که از برای افواج سواره ابوالجمعی حضرت معظمله، که موسوم به «سواره فتح» و در تحت کماندانی عمدهالامرا العظام کریم خان میرپنج است، به قاعده و نظام معموله اروپ، سربازخانه و ذخیره و سلاح خانه و غیره و غیره ساخته شود. [ظل السلطان] متوجه این بازارچه و کاروانسرا شده، پس از تعمیق فکر، دستورالعمل دادند که کاروانسرای مذکور برای آرامگاه افراد و صاحب منصبان سواره و بازارچه مزبور هم اصطبل اسبهای آنها بشود و حیثیتی مناسب پیدا کرده است که گویا بانی، آن را محض همین کار بنیاد نموده است. خلاصه محل مذکور در قلیل زمانی از حسن توجه والا و همت فوقالعاده عمدهالامرا العظام کریمخان میرپنج و حسن مواظبت مقرب الخاقان مصطفی قلیخان فراشباشی کاملا تعمیر شده و در آن مخزن و ذخیره و اتاق کار و اتاقهای صاحب منصبان و میدان مشق وسیعی در پیشگاه آن با قصر بسیار عالی و دلگشایی که ناظر به چهارباغ است، ترتیب و تنظیم شده، آن را موسوم به «فتح آباد» نمودهاند و به همین واسطه خیابان چهارباغ، که به کلی از رونق و صفا افتاده بود، کسب آبادی و شرف نموده از جاهای بسیار معتبر اصفهان شده است.» پس کاروانسرای چهارباغ احیا شد و کاربری نظامی یافت. میتوان گفت از آن پس تا سال ۱۳۰۲ شمسی، که سلطان سیدرضا، نقشه اصفهان را کشید و نام محل را «سربازخانه لشکر جنوب» نوشت، این محل کاربری نظامی داشته است. نهادن نام «فتح آباد» و سپس «آمادگاه» نیز بر خیابان روبهروی آن به همین مناسبت بوده است. عکس سربازان ظلالسلطان در حیاط آن عمارت در کتاب «ظلالسلطان» دیده میشود. در زمان نگارش کتاب آثار ایران، یعنی اواخر عصر رضاشاه، نویسنده، این کاروانسرا را «بسیار صدمه دیده و رو به ویرانی» میبیند. همچنین میافزاید که این کاروانسرا «توسط ظلالسلطان به فروش رسیده و اخیرا مالکیت آن به دولت بازگشته است» (شاید این ماجرای تولیت آن باشد که درباره آن سخن خواهیم گفت). گویا در آخرین سالهای پیش از تبدیل شدن به هتل، آنجا اصطبل و محل جمعآوری زباله شده بود نیز در زمانی به صورت انبار قند و شکر از آن استفاده میشده است. در سال ۱۳۳۰ شمسی روزنامه چهلستون با سلسله مقالاتی به نام «از شاه سلطان تا سید العراقین» حوادث چند دهه اخیر مدرسه سلطانی و موقوفات آن را، که به دست سیدالعراقین و فرزندانش افتاده بود، بررسی کرد. محمد صدرهاشمی، سردبیر روزنامه، درباره تولیت مدرسه و موقوفات آن مینویسد: «در اواخر دوره قاجاریه، در یک نزاعی که بین طلاب مدرسه و آقایان پا قلعهای رخ داد، به تصاحب و تملک آقایان درآمد و از آن تاریخ به بعد موقوفات مدرسه در تملک مرحوم سیدالعراقین درآمد و تا حالا که به قانون ارث در تصرف آقازاده آن مرحوم ضیا مدرس پور میباشد». روزنامه سپس شرحی از موقوفات مدرسه میدهد و اینکه موقوفه مرغ ملک به دست موقوفهخواران افتاده بود و به کوشش و جدیت مرحوم سید حسن مدرس دوباره به مدرسه بازگشت نیز از ادعایی که در زمان رضاشاه درباره کاروانسرا و بازارچه شده بود، یاد میکند: «یکی دیگر از رقبات مهم موقوفه مدرسه چهارباغ بازارچه بلند و کاروانسرای متصل به آن است. اما [این دو رقبه] مدتها مورد کشمکش و گفتوگو بود و یکی از تجار حریص و طماع اصفهان موسوم به «مثقالی»، که طمع او از خروار و تن هم متجاوز بود، ادعای مالکیت مینمود و با در دست داشتن اسناد پوچی میخواست این موقوفه عظیم را ببلعد. مدتها عدلیه اصفهان و تهران گرفتار این کشمکش بود و مثقالی حاضر نبود بازارچه بلند و کاروانسرای ضمیمه آن را به تصرف وقف بدهد». روزنامه ادامه میدهد که بالاخره دادگستری رای به موقوفه بودن آنها داد. بعد از وقایع شهریور ۱۳۲۰ تولیت مدرسه و موقوفات به فرزند ارشد سیدالعراقین به نام «مصطفی سید العراقین» رسید، اما در زمان مدیر کلی اوقاف «خان ملک یزدی» تولیت از دست مصطفی خارج شد و بعد از مدتی کشمکش در زمان وزارت فرهنگ زنگنه تولیت به «ضیاء مدرسپور» رسید. در اسفند ۱۳۳۶ شمسی سرنوشت جدیدی برای این کاروانسرا رقم خورد؛ ماجرا را از زبان روزنامه مجاهد چاپ اصفهان بشنوید: «طبق قراردادی که بین اوقاف استان دهم و آقای مدرسپور متصدی موقوفه از یک طرف و آقای دکتر مشرف نفیسی، مدیر عامل شرکت بیمه ایران، منعقد گردید، شرکت بیمه ایران در محل سرای فتحیه، آمادگاه سابق، یک هتل مجهز به سبکنوین بنا خواهد کرد. به موجب این قرارداد که روز ۲۵ اسفند به امضا رسید، سرای فتحیه برای مدت شصتسال به شرکت بیمه ایران اجاره داده شد و شرکت بیمه، در مقابل پنج میلیون ریال به طور پیش قسط، یکجا در اختیار اداره اوقاف گذارده. از این محل آقای ملکوتی، رییس اداره اوقاف، چند دبستان ساختمان نموده و به اداره فرهنگ واگذار خواهد کرد. بنای هتل مذکور با نظر اداره باستان شناسی در آینده نزدیک شروع خواهد شد.» در آن سالها اصفهان از لحاظ داشتن مهمانخانه مرتب وضع مطلوبی نداشت. «عبدالحسین سپنتا» یک سال پیش از آن تاریخ در مقالهای، که توسط روزنامه مجاهد به جاپ رسانید، شرحی در این باره نوشته است: «در اصفهان هتل ایران تور تنها مهمانخانهای است که اغلب مسافرین خارجی در آنجا منزل میکنند. ولی این مهمانخانه دارای اتاقهای مرتب و پاکیزه و محدودی است که در فصول معین سال و اوقاتی که مسافر زیاد به اصفهان میآیند، گنجایش کافی ندارد.» او با تشویق سرمایهداران به ساختن هتل استاندارد، اضافه میکند «داشتن چنین هتلی آبرو و حیثیت شهری به حساب میآید.» عبدالمهدی رجایی- برای مسافری که به شهر زیبای اصفهان قدم میگذارد، سکونت در هتل عباسی، همچون بازدید میدان نقش جهان، یک خاطره است. آمدن به این هتل، با طرحها و طاقنماهای قدیمی و گچبریهای زیبا، هم بازدید است و هم بیتوته کردن در یک عمارت تاریخی مدرن شده. البته برداشتن تصویری از حیاط زیبای آن با مادی پر آبش و درختان و گلها و گنبد مدرسه چهارباغ، که به کاروانسرا سرک کشیده، نیز دیوارها و هزارههای مینیاتور کاری آن این خاطره را ماندگار میکند. بعد از آن همه لذت شاید برای بسیاری این سوال پیش آید که این بنا چیست و چه سیری را طی کرده که به اینجا رسیده است. این مقاله کوششی است در پاسخ به این سوال. ادامه دارد
ارسال نظر