گزارش اوضاع گیلان در عصر مشروطه
قلم در دست گرفتم که وقایع اوضاع گیلان را بنگارم، اما غریق یک دنیا حیرت گشتم که چه بنویسم. کدام یک از دردهای بی‌درمان این صفحه بزرگ را که ناشی از اختلاف مرکز و غرایـض شخصی متصدیان امور است [بنگارم]. پلیس این شهر که امنیت این بلدیه به آنها محول است، سه ماه است حقوق نگرفته و در این هوای سرد در شرایط بی لباسی و بالاپوش است، باید تا صبح به حراست شهر بپردازد. کمیسرها علاوه از آنکه از حقوق محرومند باید از مالیه شخصی یا استقراض یک اندازه حقوق پلیس‌ها را کفالت کنند تا لطمه به امنیت شهر و آسایش عمومی وارد نیاید.
عده‌ای ژاندارم که از شهر به ریاست کاظم آقا و میرحاجی آقا گرفته شده، در عسرت و فلاکت برادر پلیس‌ها هستند. معاون نظمیه با آنکه مثل یک آدم وظیفه‌شناس همه همش مصروف به ایفای خدمت است مات و مبهوت و بیچاره درمانده است. انجمن ایالتی از یک طرف گرفتار فحاش که مردود و منفور تامه است و از طرفی برای نقشه های مخالف دچار۱۴ هزاران محذور هستند. عدلیه بالمره کلمه عدالت را لکه دار کرده است خاصه ریاست آنکه داماد حاجی خمامی است در هر سه ماه، دو ماه و بیست و نه روز عدلیه را در محاق تعطیل انداخته است.
اداره مالیه هر چه وصول می کند فوری باید به حواله مساعده مرکز بپردازد. این اوقات ادیب السلطان معروف هم اداره مالیه را به وجود خود زینت داده. گل بود به سبزه نیز آراسته شد.
حکمران گیلان از اول، رسیدگی به کارها را منافی به حال تمدن و سلامت نفس خود می داشت. مبصرالملک نایب الایاله چند روزی فعالیت بروز داده آن‌هم خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود. آمدن غلامرضاخان رییس نظمیه و معتمدالوزرا به عنوان پذیرایی موکب نایب السلطنه، معاون حکومت را هم مسلوب الاختیار کرده است.
شارل سیمنو رییس نظمیه انزلی بود، چندی قبل با مجیرالایاله نایب الحکومه طالش نزاع کرده و مدرک نزاعشان این بود که شارل سیمنو تفنگ آدم‌های مجیرالایاله را که نوکر دولتند، مقداری را به زور گرفته و بقیه را خواست بگیرد که کار به سختی کشید. در بین نزاع یک نفر طالشی و شارل سیمنو و یک حمال مقتول و مجروح می شوند. با آنکه مبصرالملک معاون حکومت در انزلی بودند، غلام‌رضاخان رییس نظمیه اعتنا نکرده و مجیرالایاله را شخصا توقیف کرده و بر تجری خود افزوده، عیال و برادر او را هم محبوس نمودند. معاون حکومت هم قهرا به شهر مراجعت کرده برای فوائد شخصی شاید مجیرالایاله را بدون استنطاق و بدون حکم شرعی مطاع تلف کند. مگر اینکه انجمن و ایالت را اغراض این دو سه نفر متجاوز جلوگیری و نگذارند بر خلاف موازین شرعیه اقدامی شود و قاتل را به حکم شرح مجازات دهند.
کارگزار که سید عبدالکریم است فقط خود را مامور اجرای مقاصد قنسول روس می داند. بعضی گذشته از اینکه پاسپورت تقلبی روس را گرفته اند، زبان رسمی شان روسی است. هر کس با آنها طرف شود تکلیفش معلوم است. چیزی که بیش از همه مایه حیرت است و یک آینده وخیمی برای این سرحد نشان می دهد دسایس و نیرنگ میرزا احمد معین الممالک است که نوکر افتخاری قنسول روس است و اعمال اخیره او به هوشمندان ثابت داشته که گویا به قنسول قول صریح داده که به هر نوع بی‌شرفی باشد آنها را در گیلان دخالت دهد. این است که از یک طرف حقوق یک مشت بدبخت فقیر صیادان انزلی را پایمال کرده. فلسفه این تجاوز این است که قطع حقوق و روزی آنها باعث تجری آنها شده و به صدا خواهند آمد و ابواب دخالت روس‌ها را باز خواهند کرد. دل سنگ به حال آن بدبخت‌ها می سوزد که باید در سرما و برف در دریا دچار طوفان و غرق شوند و ماهی صوف صید کنند و برخلاف هر قانون مملکتی در آخر معین الممالک منتفع شود. البته جراید گیلان و عرایض آن فلک‌ زدگان را خوانده [بعد] ببینید کار به کجا رسیده که قنسول روس به حال آنها رحم کرده و به معین الممالک تغیر نموده که یک اندازه رعایت این بدبخت‌ها را بکنند.
جریده کنکاش به اقتضای حق گویی برای دفاع از صیادان و جلوگیری از اقدامات خائنانه معین الممالک شرحی نوشت و ضمنا مکتوب جعلی به عتبات را که باعث نفاق و عناد بین دو ملت اسلام بود، درج و تنقید کرد و روزنامه سروش هم اهمیت موقع را درک کرده و عین آن را نقل و تنقید نمود. معین الممالک از طرفی به زور خیرالکلام را حامی خود قرار داده و از طرفی به قنسولگری تظلم کرده و قنسولگری از کارگزار محاکمه خواست و تشکیل محکمه را جدا درخواست نمود. عصر روز پنج‌شنبه در کارگزاری مجلس محاکمه منعقد شد، ولی چه محاکمه[ای که] با ازدحام تماشاچی که در کارگزاری حضور به هم رسانده بودند، ورود تماشاچی ممنوع شد. قنسول روس به اتفاق معین الممالک در یک درشکه با چند نفر قزاق و درشکه متعاقب آقا محمد آقا منشی قنسولگری و تاجرباشی و علی اف ورود به کارگزاری نمودند. کارگزار هم که از قنسول، قنسول تر است مجلس محاکمه را از قنسول و اتباع روس تشکیل داد. مبصرالملک هم حضور داشت، اما چون حکومت حضور نداشت، قنسول به اغوای معین‌الممالک محاکمه را به هم زده و به روزِ دیگر انداخت و با یک وضع موحشی حرکت کرده و رفتند. دیگر بی قانونی این محاکمه را وطن پرستان می دانند. آنقدر بدانند[که] اگر از این اقدامات معین‌الممالک جلوگیری نشود عن‌قریب یک فتنه بزرگی تولید خواهد نمود که همه را نادم خواهد نمود!
عجالتا که اولیای امور اصلاح مهام و آسایش عوام را از محرمات شمرده اند. مگر دستی از غیب بیرون آید و کاری بکند!
منبع: روزنامه جنوب، هشتم بهمن ۱۲۸۹، شماره ۶، صفحه ۷
نویسنده این مطلب مشخص نیست، اما معلوم است که مقیم گیلان و گزارشگر «جنوب» در آنجا بوده است.