خانه فرمان مشروطیت
خانه مسکونی پیرنیا را نیکولای مارکوف معمار برجسته اهل تفلیس در آغاز مشروطه دوم به سفارش مشیرالدوله ساخته است. او در تفلیس به دنیا آمد و از دانشکده هنرهای زیبای سن پترزبورگ دیپلم معماری گرفت و همانجا با مرحوم مشیرالدوله صمیمیتی پیدا کرده بود، اما بر من معلوم نیست چرا به ایران آمد و در بریگارد قزاق به کار پرداخت؟ با این حال، به زودی از آن کناره گرفت و با اقامت دائم در کشور ما، معماری پیشه کرد. مدرسه ژاندارک را که زمینش متعلق به مشیرالدوله و کنار خانه او بود، همو ساخته است. برخی از دیگر ساختههایش عبارتند از: دبیرستان البرز، شهرداری تهران واقع در میدان توپخانه (که متاسفانه در دوران محمدرضا شاه خرابش کردند)، سفارت ایتالیا و عمارت سینگر در خیابان سعدی.
خانه مسکونی پیرنیا را نیکولای مارکوف معمار برجسته اهل تفلیس در آغاز مشروطه دوم به سفارش مشیرالدوله ساخته است. او در تفلیس به دنیا آمد و از دانشکده هنرهای زیبای سن پترزبورگ دیپلم معماری گرفت و همانجا با مرحوم مشیرالدوله صمیمیتی پیدا کرده بود، اما بر من معلوم نیست چرا به ایران آمد و در بریگارد قزاق به کار پرداخت؟ با این حال، به زودی از آن کناره گرفت و با اقامت دائم در کشور ما، معماری پیشه کرد. مدرسه ژاندارک را که زمینش متعلق به مشیرالدوله و کنار خانه او بود، همو ساخته است. برخی از دیگر ساختههایش عبارتند از: دبیرستان البرز، شهرداری تهران واقع در میدان توپخانه (که متاسفانه در دوران محمدرضا شاه خرابش کردند)، سفارت ایتالیا و عمارت سینگر در خیابان سعدی. این ساختمان که خاطره انشای فرمان مشروطیت، تدوین قوانین جدید دادگستری و نگارش کتاب تاریخ ایران باستان و دیگر اثر مرحوم مشیرالدوله پیرنیا و زندگی روزمره و مرگ و حتی مجلس ختمش در دوره رضاشاه را در خود دارد، پس از انقلاب اسلامی به عنوان بنای تاریخی به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسید و گویا با انجام تعمیرهایی، اینک موزه موسسهای به نام مطالعات علوم پزشکی است، با این وصف سودجویانی میخواستند با تخریبش یک مرکز اقتصادی بنا کنند. بد نیست بدانیم که بنابر وصیت مرحومه شکوه عظمی، همسر مشیرالدوله، قرار بود این ساختمان به بیمارستانی به نام فاطمه (س) تبدیل شود و متاسفانه آن نیت خیر تا به امروز برآورده نشده است. عمارت مشیرالدوله در سه طبقه و نیم با یک شیوه تلفیقی دلپذیر از معماری ایرانی و فرنگی ساخته شده است و دارای گچ بریهای زیبایی است. اولین طبقه آن، به تقریب یک متر از سطح زمین پایینتر است. در آنجا، سفرهخانه، چایخانه، کتابخانه قدیمی مرحوم مشیرالدوله، اتاق نشیمن مرحوم داوود پیرنیا، چند اتاق استراحت و انبار بزرگ وسایل خانه قرار داشت. در شمال شرق طبقه دوم، آشپزخانه و اقامتگاه خدمه بود. در پشت ساختمان، منزل مسکونی دکتر ابوالقاسم پیرنیا، کوچکترین فرزند مشیرالدوله و متصل به آن، مدرسه دخترانه ژاندارک و موسسات فرهنگی از این قیبل را ساخته بودند. در ضلع جنوب شرقی، «حیاط حمام» شامل یک حمام بزرگ بود. باغچهای وسیع در برابر بخش اصلی ساختمان خودنمایی میکرد و بدیهی است که درختهای زینتی و میوه دار و گلهای رنگارنگ آن چشم را مینواخت، مشام را نشاط میبخشید و کام را شیرین میساخت. دفتر کار مشیرالدوله در سمت راست ساختمان و در طبقه نخست قرار داشت. اتاقی بود وسیع که در دو سوی آن قفسههای کتابهای مرجع وی را چیده بودند و میز کارش در انتهای سمت شمالی اتاق بود. بالای سر او، عکس بزرگی از مرحوم میرزا نصراللهخان مشیرالدوله، محاط در قابی بسیار نفیس و در یکی دیگر از عکسهای اتاق، عکس خود او به همراه نمایندگان ایران در صحن مجمع ملل متفق (ژنو) دیده میشد. روی میز کار چند قاب عکس خانوادگی به ویژه عکس پسر ارشدش داوود، خودنمایی میکرد.می دانیم که مرحوم حسن پیرنیا پس از کنارهگیری از کارهای سیاسی، بیشتر به خواندن و پژوهش و نگاشتن، روزگار میگذرانید. میگفتند که وقتی در این دفتر تنها بود کسی اجازه این را نداشت که مزاحم کارش شود؛ مگر پیشخدمتی که چای و قهوه آقا را میبرد و همو، پیامهای ایشان را به دیگر اهل خانه و بالعکس میرساند. اکثر در همین اتاق بوده است که دوستان مرحوم مشیرالدوله و شماری از برجستگان سیاست و فرهنگ با او دیدار کردهاند: مستوفی الممالک، قوامالسطنه، رضاخان سردار سپه، ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی، علی دشتی و ... روانشاد داوود پیرنیا تعریف میکرد که در اواخر عمر مشیرالدوله بیش از هر کس سعید نفیسی به دیدار او میآمد؛ زیرا مشیرالدوله سرگرم اتمام بخش ساسانیان در تاریخ ایران باستانش بود و مرحوم نفیسی برخی از مواد کار را برای ایشان تهیه میکرد. سرانجام پس از پایان این بخش مشیرالدوله آن را برای بازخوانی به نفیسی سپرد. این اثر تا وفات مشیرالدوله در دست نفیسی بود و به چاپ نرسید. به اعتقاد پدرم بخش عمده این اثر همان است که بعدها به نام مرحوم نفیسی به چاپ رسیده است. منبع: پیرنیا، شهرخ (۱۳۸۹)؛ «یادی از خانه مشیرالدوله و خاطراتی از پدرم داود پیرنیا»؛ بخارا، شماره ۷۵
ارسال نظر