مذاکرات دارالشورای ملی، روز‌سه‌شنبه ۲۹ بهمن۱۲۸۵ شمسی با بحث درباره کمبود بودجه داخلی در تاسیس بانک ملی، فراخواندن وزیرمالیه و آصف الدوله به مجلس و استیضاح آنها در امور گمرک و موضوع فروختن دختران ایرانی ادامه یافته است: مستشارالدوله: چند روز قبل مستدعیات اهالی آذربایجان در هفت ماده به دولت پیشنهاد شد. یکی عزل مسیونوز و مسیوپریم است که قبول شد. برای اینکه بدانیم به چه جهت معزول شدند! لازم است بدانیم که مسیونوز و مسیوپریم و دو نفر دیگر را برای چه کار به اینجا آوردند، به جهت این بود که به واسطه علم و تجربه آنها اداره گمرک مرتب شود لاغیر، یعنی اولا اداره گمرک را ترتیب صحیحی داده دائر کنند و ثانیا معلم باشند برای کسانی که در آن اداره هستند، لکن نه برای اشخاصی که از کار عاری هستند عوض اینکه اداره گمرک را منظم کرده و به سایرین هم علم و تجربه خودشان را بیاموزند، شش اداره دیگر را تحت اداره خود آورده و عنوان وزارت را هم به دست آورند! نزدیک بود مسیونوز را شیخ‌الوزرا یا صدرالوزرا بگویند، این بود که کم‌کم رعب مسیونوز در قلوب اثر کرده چنان تصور کردند که عزل مسیونوز از محالات است، این شد عزل آنها را خواستند دولت هم عزل آنها را قبول کرد، قرار شد به‌جای مسیونوز مسیو کینه یا مسیو نالار به عنوان ناظمی یا مستشاری در گمرک باشند، منتها اختلاف مانده بود که اسم مدیری هم داده شود یا رییس و مدیر ایرانی باشد فقط آن فرنگی را به اسم مستشاری قبول کنیم! حالا معلوم می‌شود در حقیقت معزول نکرده‌اند، بلکه یک فرنگی دیگر را آنجا آورده بر آنها افزوده‌اند؛ این دو نفر مسیونوز و پریم دستورالعمل به آن یک نفر می‌دهند و خانه مسکونی آنها هم همانجا است این شد سه نفر رییس، پس معلوم می‌شود از مسوولیتی که داشتند بیرون رفتند آن یک نفر را برای خودشان راپورت‌چی و خبرآور قرار داده‌اند و چند روز قبل معلوم شده در انهدام و سوختن اسنادی که مطالب فهمیده می‌شود سعی دارند که آن اسناد را خراب بکنند، برای اینکه آنها را خارج کردند لازم بود آن روزی که اینها را عزل نمودند تحویل بگیرند به وزیر مالیه یا یک نفر رییس ایرانی بدهند و علت دیگر اینکه می‌ترسیم با این اهمال و هرج و مرجی که شده فردا خواهند گفت که موعد قسط وجه استقراض روس رسید و آنها خواهند گفت شما این دو نفر را برداشتید کار آنها عقب افتاد. اعتقاد من این است که مجلس یکی از این دو شق را اختیار نماید یا وزیر مالیه را رسما بخواهید و مسوول نمایید چرا وقتی که آنها را برداشتید تحویل نگرفتید و ادارات را تحویل کس دیگر ندادید این ایضاحات را از او بخواهیم یا اینکه شرحی به صدارت بنویسیم و این ایضاحات را بخواهیم. مستشارالدوله: عزل آنها برای این شد که وزیر مالیه نگوید وزارت گمرک با من نیست، لهذا آنها را معزول کردند که تحت نظارت او بیاید معلوم می‌شود اینها حرف ظاهری برای سکوت مردم بوده. حاج شیخ‌علی: تسلیم به وزیر مالیه ملزم بود یا خیر فقط عزل آنها بود. آقا میرزا فضلعلی آقا: به وزیر مالیه اگر امروز تکلیفی بکنیم می‌تواند بگوید ریاست سابق با من نبود و قرار شد نظامنامه و قوانین و دستورالعملی مرا بدهید آن وقت از من مسوولیت بخواهید! پس به صدراعظم بهتر است. آقا سید حسن تقی‌زاده: این جزئیات همه‌اش افواهی است، مطلب کلی این است که وزیر مالیه را بخواهید ترتیب این کار را بگوید و مسوولیت خود را قبول نماید. چنانچه آن شب در مجلس صدارت تشریف داشتید به صدراعظم گفتیم وزیر مالیه می‌گوید من مسوولیت ندارم. صدراعظم گفتند که من صدراعظم هستم رسما می‌گویم مسوولیت دارد باید اینجا بیاید، به مکاتبات نمی‌شود. حاج سید مرتضی: در این خصوص که فرمودند گذشت، در خصوص دخترهای قوچان نتیجه به کجا رسید. رییس: طرف حاکم است و آن‌هم در خراسان است باید بیاید. آقا سید مهدی: پس چه انتظاری از آصف الدوله دارید؟ رییس: آن اسباب کار است باید بیاید. آقا سید حسین: دو مساله است یکی فروش اطفال و یکی مساله غارت و بردن آن شصت و یک نفر در خصوص اینها سالار مفخم اینجا حاضر است راهنمایی می‌ کند که بدون جنگ و جدال و خرج برگردانند، اما استرداد اطفال موقوف به این است که حکم از طرف دولت بشود، چون امروزه دیگر این امورات با وزیر داخله است وزیر داخله حکم نماید. آصف الدوله همانجا است اطفال را برگرداند، وقتی که اینجا آمد به مجازات قانونی برسد و خانه‌نشین بشود که عبرت سایرین باشد، اگر بیاید اینجا و بعد از اینجا یک نفر برود میان ترکمان هیچ فایده نخواهد داشت، وزیر داخله را بخواهید با اسنادی که در وزارت خارجه داریم خیانت او را ثابت کنیم بعد از آنکه علم‌الیقین حاصل شد حکم شود برای برگردانیدن اطفال . آقا سید حسین: فرمودید از تذکره کاری شده یا خیر، از سر حد به وزیر خارجه بنویسند که آصف‌الدوله طوری سخت گرفته که این دخترها را رعیت به مالیات فروخته‌اند به کارپرداز هم نوشته‌اند، جواب نوشته‌اند نمی‌توانیم جلوی او را بگیریم و در فرنگستان کنیز و غلام فروخته نمی‌شود چه شده دخترهای ایرانی را این طور می‌فروشند. سعدالدوله: در باب بانک ملی یکی از خوانین قزوین کاغذی برای من نوشته. (آقا سید محمد تقی کاغذ را خواند که در آن این شخص زیورآلات همسرش را فروخته بود و تمام مالی که می‌توانست برای خرید سهام بانک ملی بپردازد را با حسن نیت بسیار به مجلس تقدیم کرده بود) سعدالدوله: در نظر همه شماها نیست؟ دولت می‌خواست استقراض از خارجه نماید اهل مجلس و ملت می‌گفتند ما نمی‌خواهیم خارجه را شرکت بدهیم و به هیجان آمده بودند که در اسلامیت غیرت ما قبول نمی‌کند یک قسمت از پنج قسمت، خارجه را شریک خود قرار بدهیم. جوش و خروش‌ها کردند. بعد امنای ملت بعضی شروطات می‌خواستند با دولت بگذارند. حال وکلای ما که ثروتمند هستند خوب است در این بانک سرمایه تعیین نمایند.