نامه‌ای که می‌خوانید از طرف چارلز برجیس (افسر نظامی انگلیسی مقیم ایران) به پدرش هنری برجیس در تاریخ اول فوریه ۱۸۳۴ نوشته شده است: این چند خط را برایتان می‌نویسم تا به اطلاع‌ برسانم که دیروز، آخرین محموله ابریشم را که در اینجا خریده بودم به تبریز فرستادم و اینکه صبح فردا من ‌هم حرکت خواهم کرد. اکنون در اواسط زمستان هستیم و باید به آن سوی رشته‌ کوه‌های عظیمی به نام البرز بروم و در نتیجه ممکن است در مسیر خود دچار تاخیر شوم که البته چندان مهم نخواهد بود، زیرا امسال برف زیادی نباریده است. این نامه را «قاصد» با پیک پیاده‌ای که به تبریز نزد ادوارد می‌فرستم، با خود خواهد برد. او البته چند روز زودتر از من خواهد رسید، زیرا باید با نود قاطر بار ابریشم حرکت کنم. میزان دقیق ابریشمی که خریده‌ام بیست و شش‌هزار پوند انگلیسی خواهد بود. می‌توانستم بیشتر از این معامله کنم، اما قیمت‌ها در اینجا بالا است و فکر کردم شاید سرمایه‌گذاری بسیار روی یک قلم جنس دور از احتیاط باشد. اجناس دیگری نظیر خاویار، سقز و اجناس ابریشمی جهت آزمایش در انگلستان خریداری کرده‌ام، اما مقدار آن قابل ملاحظه‌ نیست. اگر آخرین برآورد از قسطنطنیه درست از آب درآید، ابریشم دارای سود بیست درصد است و از آنجا که تمام محصولات پاییز گذشته حتی محصولات چین به بازار عرضه خواهد شد، نمی‌توانم تصور کنم که این معامله منفعت خوب و منطقی در پی نداشته باشد. ادوارد هم حتما چیزهایی در تبریز خریداری کرده که یقین دارم شرح آن بسیار پیش از این به دست شما رسیده است. البته از میزان دقیق معاملات ادوارد بی‌اطلاع هستم. با کمال خرسندی به اطلاع شما می‌رسانم که فوت ولیعهد بیچاره (عباس‌میرزا) کوچک‌ترین خللی در آرامش درونی ایران نداشت و همچنین هیچ دلیلی وجود ندارد که از ناآرامی‌های پس از مرگ شاه کنونی در هراس باشیم و حتی مطلع‌ترین افراد می‌گویند که آذربایجان و بالاخص تبریز در آرامش و امنیت خواهد بود. من عینا دیدگاه‌ معتمدالدوله وزیر دوم کشور و در حقیقت به لحاظ نفوذ نفر اول و حاکم ولایت گیلان (منوچهرخان) را برایتان نقل می‌کنم. طی اقامت خود در اینجا، او با دوستی و محبت‌ بسیاری با من رفتار کرد. مک‌نیل (وزیر مختار انگلیس در ایران) ، دوستم آن قدر به محبت داشت که در اولین فرصت مرا به وی معرفی کرد. منبع: نامه‌هایی از ایران، چارلز و ادوارد برجیس: ترجمه معصوم جمشیدی و حسین اصغرنژاد