نسیه میخوریم پول نمیفرستند!
گروه تاریخ اقتصاد- در کنفرانس سر و صدا خیلی کردیم، در عین حالی که شارلاتانی هم نکردیم. فرنگیها عموما از ایران بیخبرند که هیچ، غالبا نمیدانند ایران اصلا کجا است و قوم ایرانی کیست و از کجا آمده! توجه این قبیل اشخاص رابه ایران جلب کردیم و تصور میکنم معرف بدی هم نبودیم. . . از هیات دولت به حق باید خیلی گلهمند باشیم. در بدو ورود به پاریس تلگرافی از وثوق الدوله رسید که ما را از اقدام در هر امری که ایجاد تعهد برای دولت ایران بکند نهی کرده بود. ما نزدیک چهل روز از طهران بیخبر بودیم، به کلی بیتکلیف ماندیم و ندانستیم چه باید بکنیم، چه بگوییم و مقصود چیست ؟ دراین بخش فروغی بعد از شرحی مبسوط از چگونگی مذاکرات هیات ایرانی با فرانسویها و آمریکاییها و موافقت و قول آنها در جذب مستشار و استخدام آنها برای اصلاح حال امور دولت و مملکت مینویسد: مستر لسینگ سر میز شام از جانب رییسجمهور آمریکا به ما قوت قلب داد.
گروه تاریخ اقتصاد- در کنفرانس سر و صدا خیلی کردیم، در عین حالی که شارلاتانی هم نکردیم. فرنگیها عموما از ایران بیخبرند که هیچ، غالبا نمیدانند ایران اصلا کجا است و قوم ایرانی کیست و از کجا آمده!
توجه این قبیل اشخاص رابه ایران جلب کردیم و تصور میکنم معرف بدی هم نبودیم... از هیات دولت به حق باید خیلی گلهمند باشیم. در بدو ورود به پاریس تلگرافی از وثوق الدوله رسید که ما را از اقدام در هر امری که ایجاد تعهد برای دولت ایران بکند نهی کرده بود. ما نزدیک چهل روز از طهران بیخبر بودیم، به کلی بیتکلیف ماندیم و ندانستیم چه باید بکنیم، چه بگوییم و مقصود چیست ؟
دراین بخش فروغی بعد از شرحی مبسوط از چگونگی مذاکرات هیات ایرانی با فرانسویها و آمریکاییها و موافقت و قول آنها در جذب مستشار و استخدام آنها برای اصلاح حال امور دولت و مملکت مینویسد: مستر لسینگ سر میز شام از جانب رییسجمهور آمریکا به ما قوت قلب داد. خلاصه کیف ما کوک شده بود که ناگهان تلگرافی از وثوق الدوله رسید که بیمبالاتی نکنید و مملکت را به مخاطره نیندازید و ما را به مشکلاتی نظیر آنچه در واقعه شوستر پیش آمد مبتلا نسازید.دست و دل ما سرد شد و منتظر دستور العمل ماندیم. در هر فرصتی دولت خود را از جریان امور کنفرانس مطلع میکردیم و تقاضا و التماس میکردیم که ما را هم از اوضاع و احوال طهران و ایران مسبوق کنید و پلتیک دولت را برایمان روشن سازید. و الا عرض حال دادن به کنفرانس و تقاضا کردن از دول فاتح که ثمری نخواهد داشت. انجام مذاکرات فقط در صورتی امکانپذیر است که از قبل خودمان بدانیم که چه میخواهیم بگوییم و به کجا میخواهیم تکیه دهیم. اگر دولت مقاصدی دارد که در این جا باید تعقیب شود، چرا آن مقاصد را به ما ابلاغ نمیکند که اقلا مشغول باشیم. بالاخره اظهار لحیه لازم است. آخر همه کارها را هم که نمیشود با
مغلطه و تفاخر به گذشته فیصله داد و گفت که ایران کشور داریوش و انوشیروان است! من تا کی میتوانم به جای پیشنهاد مثبت، نام بوذرجمهر و نظام الملک و فردوسی و خواجه نصیر را تحویل شنوندگانم بدهم. آخر تا کی باید شعر خواند و عرفان بافت!؟از طرف دیگر هر چقدر سعی کردیم به انگلیسیها نزدیک شویم تا در کار ما اخلال نکنند ممکن نشد. گفتند در طهران مشغول به مذاکره با دولت ایران هستیم و عنقریب نتیجه حاصل خواهد شد. خواستیم خودمان دنباله مساعی خود در لندن برویم قبول نکردند... به طهران مراجعه کردیم و پرسیدیم این مذاکراتی که در آنجا با انگلیسیها شروع کردید چیست و برای چه مقاصد است، لااقل ما را مسبوق کنید؛ چون اگر بنا است کارها پیشرفت کند، اقدامات دولت در تهران و اقدامات هیات نمایندگی ایران در پاریس باید هماهنگ باشند، اما جوابی نرسید. حاصل کلام این که ۶ ماه است که از خروجمان از طهران میگذرد و۵ ماه از ورودمان به پاریس. از اوضاع مملکت و سیاست دولت به کلی بیاطلاعیم... یک کلمه دستور العمل، ارائه طریق، نه صریحا نه تلویحا نه کتبا نه تلگرافا (کذا ) نه مع الواسطه نه بیواسطه، به ما نرسیده. حتی در این اواخر جواب تلگرافها را هم مسکوت
میگذارند. سه ماه است که از رییسالوزرا تلگرافی نرسیده، استعفای خود را میفرستیم قبول نمیکنند. دو ماه است برای پول معطلیم. نسیه میخوریم پول نمیفرستند!
محمدعلی فروغی، یادداشتهای سفر به کنفرانس صلح ورسای، ۱۹۱۹
ارسال نظر