گذار از دوره جنگ به سازندگی

علیرضا بهداد آنچه می‌خوانید بخش پایانی گفت‌وگوی غلامرضا حمیدی‌‌انارکی، دبیرخانه معدن و از کارشناسان با تجربه صنعت،‌معدن و تجارت است: ایده تشکیل انجمن سنگ مربوط به شما بود؟ داستان از این قرار بود که دولت تشکل را تشویق می‌کرد که همزمان یک خواست دوطرفه بین وزارت مربوطه و دولت بود؛ هم وزارت صنایع و معادن و هم خود شرکت‌ها به جایی رسیدند که می‌خواستند تشکل را ایجاد کنند. سیاست دولت هم ایجاد تشکل‌ها و واگذاری بعضی کارها به تشکل‌ها بود و از طرف دیگر هم می‌دیدند که باید وارد قضیه شوند. هر چه پیش رفتیم محیط برای ایجاد تشکل‌ها و اینکه طرح‌ها را از طریق تشکل‌ها پیش ببریم رشد پیدا کرد. خانه معدن نسبت به پنج سال پیش فرق کرده و میزان تمایل شرکت‌ها و گروه‌ها به کارهای جمعی و تشکل به مراتب رشد داشته است. عمده تشکل‌هایی که شکل گرفتند با تکیه بر کاری بود که شما انجام دادید. من و دوستانم در چند تشکل‌ نقش داشتیم در حالی که تعداد این تشکل‌ها در بخش معدنی یا صنعت و معدن بسیار زیاد است. در موثرترین‌شان که نقش داشتید؟ نه، مثلا انجمن فولاد که هم قدرت و نفوذ دارد و هم دستش باز است ما اصلا در تشکیل آن نقشی نداشتیم. یا مثلا انجمن‌های نسوز، کاشی و سرامیک، گچ، نمک که همه بدون ما تشکیل شده‌اند. اینها بعد از انجمن سنگ به وجود آمدند؟ بله به تدریج بعد از انجمن ما تشکیل شدند. یعنی شما به نوعی الگوی آنها بودید؟ نه، الگو سیاست دولت بود که می‌خواست تشکل‌ها ایجاد شود. برخی تشکل‌ها در وزارت کار به عنوان کارآفرینی یا کارفرمایی یا کارگری تشکیل شد. برخی از تشکل‌ها در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن به وجود آمد و بعضی هم توسط وزارتخانه‌ها یا جاهای دیگر تشکیل شد و ما هم در یکی دو تا از آنها نقش داشتیم و به آن صورت نیست که بگوییم فقط ما در این کار نقش داشتیم. حالا یک تشکل ماهیتش فراگیر است و توسعه پیدا می‌کند و یک تشکل، بخشی است. اگر شما انجمن سنگ را در نظر بگیرید کارش روی معادن سنگ و کارخانه‌های سنگ بود. در حالی که کارخانه‌های سنگ قبل و بعد از انقلاب خودشان چند اتحادیه در اصفهان و تهران دارند و از انجمن سنگ قدیمی‌تر هستند، اما حیطه فعالیت انجمن سنگ در این بخش از معادن و صنایع است، اما خانه معدن که تشکیل شد فراگیرتر بود یعنی ما اگر انجمن سرب و روی داریم خانه معدن می‌تواند در آن حیطه هم فعالیت کند، اما انجمن سرب و روی در همان حیطه سرب و روی فعالیت می‌کند و در حوزه فولاد فعالیتی نخواهد داشت، اما خانه معدن می‌تواند حتی در حوزه سیمان که یکی دو تا تشکل هم دارد فعالیت کند یا انجمن سیمان در آنجا عضو باشد. این نوع نحوه فعالیت است که محیط یک تشکل را فراگیرتر می‌کند و می‌تواند کار بیشتری انجام دهد. تصمیم دولت به ایجاد تشکل‌ها به نوعی به رسمیت شناختن بخش خصوصی نوین در جمهوری اسلامی بود؛ یعنی یک آغاز. بله، در همین زمان که تشکل‌ها ایجاد ‌شد فعالیت‌هایی از سال ۶۸ یا ۷۰ برای خصوصی‌سازی شروع شده بود که قطع نشده بود؛ بلکه در یک زمان‌هایی روند کندی داشت و در یک زمان دیگر هم حرکتش تند بود، تا اینکه ابلاغیه اصل ۴۴ صادر می‌‌شود. بنابراین اینها همزمان هستند. وقتی ابلاغیه صادر می‌شود و دولت یا مجمع تشخیص مصلحت و مقام معظم رهبری همه از خصوصی‌سازی صحبت می‌کنند نشان‌دهنده این است که تشکل‌ها هم باید ایجاد شوند. به نظر من خواست دوجانبه دولت و بخش خصوصی است که هر دو به این سمت پیش می‌روند. دوره‌ای که با آقای هاشمی کار می‌کردید با دوره قبل از آن چه تفاوت‌هایی داشت؟ دو مساله مهم را باید در نظر بگیریم. یکی اینکه ابتدای پیروزی انقلاب بود. ممکن است افکاری توسط خود مدیران انقلاب هم اصلاح شود، اما در آن مقطع انقلاب یک مقدار افراد تندروتر بودند. هنوز این شرایط تعدیل نشده بود که جنگ شروع شد. بنابراین افکار تند انقلابی که لازمه انقلاب بود و طبیعی بود، با مسائلی که به خاطر جنگ به وجود آمد و بعضی از شریان‌های اقتصادی را تحت تاثیر قرار داد باعث کندی بعضی فعالیت‌ها و عکس‌العمل‌هایی در دنیا شد. در دوره آقای رفسنجانی جنگ تمام شد و این دوره به نام سازندگی یا ترمیم مسائل جنگ و رشد صنایع نام گرفت. می‌خواهم بگویم آقای رفسنجانی در آن موقع هم یکی از مدیران ارشد جامعه بود شاید در آن زمان وظایف ایشان سخت‌تر هم بود اما آن زمان برای این کار مناسب نبود. البته باز هم نمی‌خواهم بگویم که فرد بی‌تاثیر است. فرد و مدیریت او و مدیرانی که دور خودش جمع می‌کند و سطح آگاهی و دانش آنها حتما موثر است، ولی شرایط هم تاثیر دارد. قطعا این دو دوره با هم تفاوت‌های زیادی دارند. در آن زمان هر شرکتی اعم از دولتی یا خصوصی که کار می‌کرد یک جنبه از توجهش به مسائل جنگ و کمک به جبهه و جنگ بود اما در این دوره دیگر آن مسائل از بین رفته بود. در تمام دنیا بعد از جنگ‌های فراگیر یک دوره سازندگی ایجاد می‌شود و خوشبختانه در کشور ما این اتفاق افتاد و خوب هم مدیریت شد. اگرچه در دوران جنگ بسیاری از منابع از بین رفته و صرف جنگ شده و خرابی‌هایی به بار آمده بود ولی مدیریت خوب بود و آن دوره زیربنایی برای حرکت‌های بعدی شد. مجموعه فعالیت‌های شما را که بررسی می‌کنم می‌بینم که شما خانه معدن ایران را تشکیل دادید، ولی در جایی نخوانده‌‌ام که چطور و چرا خانه معدن ایران تشکیل شد. می‌خواهم بدانم خانه معدن که الان یک تشکل معتبری شده‌است ایده‌اش چطور شکل گرفت و با چه موانع و مشکلاتی روبه‌رو بودید؟ وقتی شرکت‌ها و فعالیت‌های بخش معدنی یک مقدار توسعه پیدا کرد لزوم همکاری و هماهنگی بیشتر حس می‌شد چه در بخش خصوصی و چه در خود بدنه دولتی. یادم هست اولین جلسه موسسه خانه معدن هم در وزارت صنایع و معادن تشکیل شد. البته اگر بخواهم درست‌تر بگویم وزارت معادن و فلزات، چون هنوز وزارت صنایع و معادن شکل نگرفته بود. و این نشان می‌دهد که هم وزارتخانه می‌خواست یک تشکل نسبتا قوی در کنارش باشد و هم بخش خصوصی از این ایده استقبال می‌کرد. حال اگر یکی دو نفر مثل بنده و آقای بهرامن (نایب رییس فعلی خانه معدن ایران)و چند نفر دیگر به صورت داوطلبانه پا به میدان گذاشتند، این خواست جمعی بوده که انجمن را تشکیل داده است. من نمی‌توانم ادعا کنم که ما رفتیم و گفتیم چنین تشکلی را می‌‌خواهیم و فقط با توصیه و فشار ما این کار انجام شده. این طور نیست. هفت هشت نفری که آن روز به عنوان اولین مدیران خانه صنعت و معدن آمدند سعی کردند با فعالیت و ایجاد ارتباط خوب با بخش‌خصوصی و دولت زمینه توسعه و شکوفایی این انجمن را به وجود بیاورند. در خاطرم هست که آقای دکتر زرینی در خانه صنعت و معدن گفتند وقتی حرف یک تشکل یا یک معدنکار یا صنعتکار به ما می‌رسد برای ما حرف تشکل اولویت دارد به این دلیل که این حرف مربوط به یک جمع است و ما خیال‌مان راحت است که آن خواسته یک جایی توسط یک گروهی حداقل یک بار بررسی شده و بعد به ما رسیده ولی یک درخواست که از یک واحد می‌رسد ممکن است کار بررسی روی آن انجام نشده باشد. ما راحت‌تر سخن تشکل را بررسی و در مورد آن اقدام می‌‌کنیم تا خواسته یک واحد. به عنوان آخرین سوال می‌‌خواهم بدانم آقای مهندس حمیدی انارکی که از ابتدای کارشان با ما سخن گفتند امروزشان چطور می‌گذرد و دغدغه‌هایشان بعد از این همه سال که از دانشکده معدن شروع کرده‌اند، چیست؟ (با خنده) این روزها به بازنشستگی و استراحت فکر می‌کنم. وقتی فکر می‌کنم، از یک طرف رضایت از کارم دارم با توجه به اینکه از حدود سال ۴۲ که وارد دانشکده فنی شدم تا به امروز حدود نیم قرن است که یا در حال یادگیری بوده‌ام یا در این زمینه کار می‌کرده‌ام. از اینکه می‌بینم تا حدی موفق بوده‌ام و توانسته‌ام کارهایی را که به من ارجاع شده یا خودم شروع‌کننده بود‌ه‌ام به پایان برسانم احساس رضایت و شادی دارم، اما از طرف دیگر وقتی می‌بینم در این سن و سال یک مقدار زیادی درگیر کارهای اطرافم هستم برای سلامتی خودم کمی احساس نگرانی می‌‌کنم. از حدود ۱۰ سال پیش به این طرف دنبال این بوده‌ام که واحدهایی که مدیریتشان را عهده‌دار بودم تا حدی که می‌شود به مدیران جوان‌تر واگذار کنم. در این مورد تا حدود زیادی موفق شده‌ام، اما باید در دو سه سال آینده این کار را بیشتر انجام دهم، اما باز هم خوشحال هستم که شرکت‌ها روی غلتک افتاده و با سیاست‌های فعلی می‌توانند خودشان را اداره کنند و موفق باشند.

گذار از دوره جنگ به سازندگی