مدرسه علمیه

میرزا اسدالله خان نایینی معروف به وزیر، پسر میرزا مهدی خان نایینی، را باید یکی از شخصیت‌های پرآوازه و جنجال‌آفرین عصر قاجار در اصفهان به حساب آورد. وی که منشی و مترجم کنسولگری روسیه در اصفهان بود در ماجرای بست نشستن اعضای فرقه بابیه در سفارت روسیه نقش داشت. آن حادثه که سرانجام به کشته شدن چند تن از پیروان باب منجر شد، شایعه بابی بودن او را بر سر زبان‌ها انداخت. این مساله را که آیا میرزا اسدالله خان، که وزیر مالیه اصفهان هم بود، بابی بوده است یا نه، به راستی نمی‌دانیم، اما می‌دانیم فردی تندخو و مغرور بوده که همواره در صدد انجام کارهای بزرگ برمی‌آمده و از ماجراجویی پرهیز نداشته است. روابط جانبدارانه وی با بانوی عظمی، خواهر ظل‌السلطان، را که در مواردی با برادر بر سر مال و ثروت مجادله داشت، نیز می‌توان به حساب همین روحیه مبارزه‌جویانه‌اش گذاشت. اما بی‌شک میرزا اسدالله وزیر، فرد با کفایت و کاردانی بوده است. به طوری که حتی در دوران مشروطیت هم برای نگاهداری حساب دخل و خرج و مالیات ولایت اصفهان به وجود او محتاج بوده‌اند و همچنان در مصدر کار ماند. با این تفاصیل نباید انتظار داشت مدرسه‌ای که او به پا کرد، آن هم درست یک سال پس از ماجرای تحصن بابی‌ها در کنسولگری روسیه و مساعدت وی به ایشان بتواند دوام بیاورد. مدرسه علمیه که در دروازه دولت اصفهان به سال ۱۳۲۲ قمری تشکیل شد، چندان نپایید و به زودی تعطیل گردید. میرزا اسدالله خان هم دیگر به فکر تاسیس مدرسه نیفتاد. اما این اقدام نیز زمینه را برای تاسیس مدارس جدید اصفهان هموار نمود. مدارس جدید در عصر مشروطیت بروز نهضت مشروطیت تحول عمیقی را در همه ابعاد جامعه ایران به وجود آورد، این دگرگونی به ویژه در عرصه رویکرد به آموزش علوم و فنون مغرب زمین چشمگیرتر است و مشروطه‌خواهان اصفهانی به خوبی می‌دانستند که «... علم و دانایی است که با توانایی هم دوش و با عزت هم آغوش است...» و ترقی هر ملتی به واسطه تحصیل علوم حاصل می‌شود زیرا «... علم است که پنجه اروپاییان را بر چهار قسمت دیگر کره زمین فرو برده...» و دریغ می‌خورند که «... یا للعجب از جهل و عجب از اهالی ایران که از این خواب جهل و خرگوشی هنوز بیدار نشده‌ایم... ترقی علوم در خارجه را ملاحظه فرمایید که یک دختر هشت ساله، گذشته از پسرهایشان، چنان قوه علمیه را تکمیل کرده‌اند که می‌دانند مثلا شهر اصفهان در چه خط و در کدام نقطه واقع است و هوای آن به چه درجه است و طبیعت اراضی این شهر را می‌داند و حال آنکه از خطه خود حرکت ننموده و راهی جز دانش نپیموده‌... » با این وجود نمی‌توان انتظار داشت که بلافاصله پس از پیروزی این نهضت نظام آموزشی به یکباره متحول شود و مدارسی با استانداردهای یک نظام پیشرفته آموزشی به وجود آید. رونق بازار نوگرایی و پدیدار شدن شعارهای تجددخواهانه موجب شد تا عده‌ای هم فقط با گرفتن برخی ظواهر و گنجاندن یکی- دو ماده درسی جدید اقدام به باز کردن مدرسه نمایند. اما این مدارس جدید برخلاف ظاهر و شعار تجددگرایی، در عمل تفاوت چندانی با مدارس و مکتب‌خانه‌های قدیمی نداشت و در واقع به همان راه می‌رفتند. حوادث حزن‌آور پس از مشروطیت و انحطاط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران به دنبال دخالت‌های بیگانگان نیز فرصت شکل‌گیری نهادهای آموزشی انسجام یافته و پیشرفته را از جامعه سلب کرد و برای مدت‌ها مردم ایران از موهبت چنین نهادهایی محروم ماندند. گفتیم که اولین مدارس جدید در اصفهان در محله جلفا تاسیس شد و به واسطه رونق گرفتن آنها برخی از مسلمانان هم فرزندان خود را به آن مدارس می‌سپردند. این مدرسه‌ها بر اثر احساسات ضدبیگانه‌ای که به وجود آمده بود به شدت تحت فشار قرار گرفتند و روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان با درج مقالات فراوانی فرستادن اطفال مسلمان به مدارس مسیحی را به شدت مورد انتقاد قرار داد و نوشت: «... ای مهجوران از وطن اسلامیت و ای دورافتادگان از جاده شریعت... ای کسانی که اطفال خود را به مدرسه پروتستانیان می‌سپارید و نونهالان خود را در زمین شوره‌زار کفر می‌کارید، آیا خوی زشت این کافران در طبیعت کودکانتان سرایت نمی‌کند؟ یا فطرت اسلامی آنان به نصرانیت تبدیل نمی‌یابد؟ پیداست که اطفال محصلین این مدرسه جز فساد عقیده چیز دیگری نخواهند آموخت... اگر نصرانی نشوند لااقل لامذهب و لاابالی خواهند شد... سابق اگر به آنها (اولیای دانش‌آموزان) می‌گفتیم که چرا اطفال خود را به مدرسه کفار می‌فرستید، معتذر می‌شدند که خودمان مدرسه نداریم. ولی امروز این عذرها مسموع نمی‌شود زیرا که در این بلد نقدا شش مدرسه داریم. مدرسه باقریه، معرفت، ایمان، حقایق، اتحاد، اسلام و این مدارس در کمال متانت و رضایت است...» با وجود بی‌اعتمادی شدیدی که نسبت به مدارس مسیحیان ابراز می‌شد و هشدارهایی که به والدین محصلین این مدارس داده می‌شد، به نظر می‌رسد باز کسانی فرزندانشان را به این مدارس می‌فرستادند تا آنجا که «حضرت مستطاب آقای ثقه‌الاسلام مدظله العالی در مسجد به منبر تشریف بردند و شرحی در این باب نصیحت و موعظه فرمودند و تا پنج روز به کسانی که اطفال خود را به مدارس خارجه می‌بردند، مهلت دادند که اگر این فعل شنیع و عمل قبیح را ترک کردند فبها و الا درباره آنها حکم فرمایند که مسلمانان با آنان معامله اسلامیت نکنند و آنها را به حمام‌ها و مساجد خود راه ندهند» اما تداوم مقالات انتقادآمیز در روزنامه نشان می‌دهد که این رشته سر دراز داشته چاره کار را در جای دیگری می‌باید جست.