تحصن شیرازی‌ها در آستانه مشروطیت

آزیتا لقایی وضعیت سیاسی و اجتماعی ایالت فارس، از ایالات مهم جنوب ایران، در آستانه انقلاب مشروطیت پرتنش بود. حاکمان فارس در دوره مظفرالدین شاه هیچ یک بیش از یک سال حکومت را در دست نداشتند. در سال‌های ۱۳۲۴ - ۱۳۲۳ق پیش از صدور فرمان مشروطه تنش‌هاﻱ سیاسی فارس شدت بیشتری یافت تا جایی که مردم شیراز به مخالفت علنی با ملک‌منصور میرزا شعاع‌السلطنه پسر مظفرالدین شاه که حکومت فارس را در اختیار داشت برخاستند. شعاع‌السلطنه یک بار در سال ۱۳۱۸ق به حکومت فارس منصوب شد، ولی به دلیل سوء‌تدبیر و نداشتن درک صحیح از مناسبات منطقه‌اﻱ با قوام‌الملک که قدرت زیادی در بسیج مردم شیراز و طوایف فارس داشت درگیر شد. گرانی ارزاق و کمبود نان در سال ۱۳۱۹ق ضربه نهایی را بر حکومت شعاع‌السلطنه وارد کرد و به حکومتش خاتمه داد. شعاع‌السلطنه مجددا در سال ۱۳۲۲ق با وجود حکومت ناموفق چند سال قبلش و مخالفت مردم، به حکومت فارس منصوب شد.۱ شعاع‌السلطنه در این دوره به تصرف املاک خالصه پرداخت. او مدعی بود که املاک خالصه شیراز را از مظفرالدین ‌شاه خریده است. شاه هم او را تایید می‌کرد. اینکه تاچه حد این املاک خالصه بودند جای بحث است ولی تصرفاتش از حدود املاک خالصه هم فراتر رفت و حتی املاکی را که در زمان ناصرالدین شاه به مردم فروخته شده و دارای سند بود نیز تصرف کرد.۲ وزیر مخصوص که از سوی دولت برای رسیدگی به شکایات مردم به شیراز رفت در تلگرافی به تهران درباره املاک متصرفی می‌نویسد: عمده از مخدورات اینجا عمل املاک ابتیاعی حضرت اقدس والا است. بنده نه از اهل شیراز است، نه طالب توقف اینجا که در این عرایض مقصودی داشته باشم. منتهی برحسب امر، چندی در اینجا هستم . در این صورت تمام فارس هم که به حضرت اقدس مرحمت شود به بنده نفع و ضرری ندارد که مانع و مخل باشم. دلیل ندارد برای چند روز به هوای نفس و میل اهالی عرضی کنم که برخلاف رأﻱ جمعی باشد. ولی برای دولتخواهی و حفظ یک مملکتی مثل فارس لازم است عرض بکنم اولا باید بدانید که این خالصه‌جات ابتیاعی حضرت ‌اقدس‌ والا اغلب ملک رعیت و سادات و علما است و خالصه نیست مثل بعضی از املاک کازرون و داراب و غیره که بعضی هم فرمان شاهنشاه شهید را دارند و جز اینکه این نوع هرچه هست به خود آنها واگذار شود و یک پولی از آنها بگیریم که ملک خودشان را به خودشان واگذار نماییم چاره‌اﻱ نیست. ۳ خشم مردم از اقدامات شعاع‌السلطنه طبق گزارش کارگزاری شیراز به وزارت امور خارجه ایران در ۱۶ربیع‌الثانی ۱۳۲۳ق اهالی شیراز به سه گروه موافقین و مخالفین شعاع‌السلطنه و افراد بی‌طرف تقسیم شده‌اند این گزارش احتمال بروز اغتشاش و تحصن گروه‌هایی از مردم در کنسولگری انگلیس را جدی می‌داند.۴ اختلافات در ماه رمضان سال ۱۳۲۳ق به اوج خود می‌رسد طبق گزارش منشور‌السلطنه از شیراز مردم و علما علیه حکومت سر به شورش برداشته و دکان‌ها را بسته‌اند.۵ با بالا گرفتن اعتراضات مردم شعاع‌السلطنه ناچار به بهانه کسالت شیراز را ترک و جهت معالجه در شعبان ۱۳۲۳ق عازم فرنگ می‌شود و در غیبتش اداره امور را به عبدالله‌خان ‌سردار ‌اکرم می‌سپارد.۶ رفتار خشونت‌آمیز سردار اکرم با مردم بر وخامت اوضاع می‌افزاید و کار را به‌آنجا می‌کشاند که مردم و علما در شاهچراغ متحصن می‌شوند. عده‌اﻱ از مردم هم به کنسولخانه انگلستان رفتند و در آنجا متحصن شدند۷ و به نمایندگی‌های دول خارجی در تهران متوسل شده و از رفتار نامناسب شعاع‌السلطنه شکایت کردند و نوشتند که: حضرت والا شعاع‌السلطنه فرماندار فارس... در حضور اعلیحضرت همایون شاهنشاه سوگند یاد کرد که با مردم این استان با رأفت و محبت رفتار کند، لیکن به علت غرور، جاه طلبی و حرص و آز فوق‌العاده‌اش تعهد خویش را از یاد برد و ستمکاری و بیدادگری‌های خود را از سرگرفت و با اینکه به هنگام برقراری تعرفه جدید قرار براین شد که دیگر به هیچ نامی مالیات دیگری در داخله کشور وضع نگردد به اخذ عوارض و مالیات‌های غیرقانونی در حوزه‌های مختلف پرداخت... مالیات‌های وضع شده با توسل به اسلحه، تهدید، فشار و تاراجگری گرفته می‌شود. در خاتمه ما تقاضا داریم یکی از دو درخواست‌ ما را قبول و انجام دهند. یا والی فعلی برکنار شود و یکی از استانداران سابق به جایش گمارده شود یا مایملک منقول و غیر منقول ما را خریداری کنند تا بتوانیم این ایالت را ترک گفته و برای ادامه زندگی خود به جای دیگر برویم. ۸ گرانت‌ داف کاردار سفارت انگلستان رونوشتی از این تلگراف را به مشیرالدوله داد تا به اطلاع شاه و صدراعظم برساند و به شکایات مردم رسیدگی کنند.۹ بالاخره شکایات و فشارها حکومت را واداشت در پاسخ به تلگراف‌های علمای فارس و اهالی شیراز اعلام کند که وزیر مخصوص را برای اصلاح امور به شیراز می‌فرستد ولی مردم خواهان اصلاح نبودند آنها برکناری شعاع‌السلطنه را می‌خواستند، بنابراین پاسخ دادند که وزیر مخصوص اگر برای حکومت می‌آید او را می‌پذیریم ولی اگر برای اصلاح می‌آید، او را راه نمی‌دهیم.۱۰ انتصاب وزیر مخصوص به عنوان مصلح، خشم علمای شیراز را برانگیخت. آنها نامه‌اﻱ با املاﻱ حاج ‌میرزا ‌ابراهیم ‌شیرازی که از تربیت‌یافتگان آیت‌الله حاج میرزا محمدحسن شیرازی بود به محمدعلی میرزا ولیعهد نوشتند که تصویری روشن از نوع رابطه علما با حکومت ارائه می‌دهد. در این نامه نوشتند: حضور حضرت اقدس ولیعهد ایده‌الله تعالی ـ حمایت حوزه اسلامیت و رعایت ناموس طریقه اثنی عشریه، کسی را شایسته خواهد بود، که وارث تخت و تاج است و حارس مملکت و گزیده خراج اردشیر بابک با همه هوش و فرهنگ تا با دستوران امین همرنگ نشد ایران نیافت. آخرین اندرز او به شاهپور این بود که سلطنت با منبر توأم است. شاه عباس‌کبیر با آنکه سرسلسله صفویه بود همین که شیخ احمد اردبیلی قدس‌سره برایش در عنوان نگاشت: «برادرم» شاه عباس در دربار بارعام داده و گفت این نامه را درکفن من گذارید تا به واسطه اخوت این عالم اسلامی از آتش دوزخ در امان باشم. چنگیز خونریز، با شعشعه هزاران قشون تاتاری، تسخیر بلاد کرد. عاقبت، اولادش برای حفظ دودمان سلطنت مانند عبد ذلیل در زیر لوای اسلام پناهنده شدند.اعراب بادیه به قوت کلمه توحید، از پشت دیوار چین، تا دریای روم را متصرف شدند. صلاح‌الدین ایوب کردی را در جنگ حلب به حمایت اسلام نام یافت. تا زمانی که اشخاص مذکور مانند نادر‌شاه خود را کمر بسته دستور آن امین و علمای دین می‌دانستند، خورشید ملک جهان پرچم بیرق آنها بود، همین که با هیات جامعه اسلامیه کج افتادند نه نادر به جا ماند نه نادری.خاقان مغفور فتحعلی شاه نورالله مضجعه، اساس سلطنت را بر رقعه‌جاتی محکم فرمود که به خط خودش به علمای اسلام فدایت شوم نوشت. اینک قرب پنجاه روز است، به علم حضور و شهادت جمهور ارباب بصیرت، ملت فارس به مرکز سلطنت قاهره تظلم نمودیم و تعدیات حاکم غیر محکوم مطلق خود را باز نمودیم. جوابی که از مصدر صدارت عظمی رسید، تعیین ماموری واحد، برای صدق و کذب مجموع علمای جامع‌الشرایط اسلام است. اکنون برای این توهین عظیم و ظلم مالایطاق، حکومت تمام این خادمین شریعت محمدیه و سکنه شهر و توابع شیراز در بقاع متبرکه به باطن شریعت مقدسه پناهنده‌ایم و تا آخرین شریان در جنبش است برای رفع فاعل این توهین به اسلام و رفع حاکم ظالم حاضریم. تاکنون عقیده ما این بود که دولت عبارت است از هیات رجال، دانشمندان سیاسی‌دان، نه منحصر به یکی از فرنگی‌مآبان تازه و از طبیعی‌مذاقان پوسیده و روزنامه‌خوان خوشیده، که لفظ دولت مطلقه مستبده آموخته و حال آن که ایران جمهوری اسلامی است. چه از عهد سلف تا حال خلف، علما ملت هر شهری به حکومت شورش کردند، دولت با مصلحت جمهور حاکم را عزل فرمود. بلکه رعایای هر دهکده که به کدخدای خود شوریدند، مالک قهرا به عزل کدخدا حکم داد. بلکه کلانتر و خان هیچ طایفه و ایلی را نتوانستند عزل کنند و خارجی را به جای او نصب، بلکه مجبورا ازهمان طایفه و ایل، خان و کلانتر را انتخاب نمودند و به این معنی باز یک جمهوری ما رشک فرانسه و آمریکا است. الغرض رفع این توهین مشئوم و حاکم ظالم بر ذمه حضرت ولایتعهد است چه که «مادر را دل سوزد و دایه را دامن». هرگاه به عرایض ما تهاون رود و جهت جامعه اسلامیت رعایت نشود هر آینه عاقبت وخیم خواهد شد. (امضای علما و اعیان و رعایای فارس)۱۱ عاقبت مقاومت مردم و علما به نتیجه رسید و شعاع‌السلطنه عزل شد. عین‌الدوله از وزیر مخصوص خواست به مردم اطمینان دهد که شعاع‌السلطنه عزل شده و سردار اکرم را هم به فوریت از شیراز خارج کند تا مردم به تحصن خاتمه دهند و بازارها را باز کنند.۱۲ در ۱۴ ذیحجه ۱۳۲۳ مردم که از عزل شعاع‌السلطنه مطمئن شدند، پس از سه ماه به تحصنشان در حرم شاه‌چراغ خاتمه دادند.۱۳ اما این پایان کار نبود زیرا شعاع‌السلطنه به محض بازگشت به ایران درصدد تصاحب مجدد حکومت شیراز برآمد. مظفرالدین شاه در محرم ۱۳۲۴ق برای برآوردن تقاضای پسرش شعاع‌السلطنه از عین‌الدوله خواست مراعات حال او را کند و حکومت فارس را به او بدهد. عین‌الدوله از شاه خواست که با صدور دستخطی مسوولیت این کار را شخصا به عهده بگیرد.۱۴ شعاع‌السلطنه از مخالفت عین‌الدوله ناراحت شد و به صورت قهر تهران را به قصد قم ترک کرد. مردم شیراز که شایعاتی درباره احتمال حکومت مجدد شعاع‌السلطنه بر شیراز شنیده بودند از ترس بازگشت او در کنسولگری انگلستان متحصن شدند. سفیر انگلستان در تهران خواستار رسیدگی به وضع آنها شد.۱۵ عین‌الدوله از وزیر مخصوص خواست که به مردم اطمینان دهد دولت به عهدش پایبند است و شعاع‌السلطنه فقط برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم رفته است.۱۶ شعاع‌السلطنه دست از تلاش برنداشت و به توطئه‌هایش در فارس ادامه داد. او با کمک ایادی‌اش در فارس اوضاع آنجا را ناامن کرد تا حکومت وزیر مخصوص را تضعیف کند و در این کار موفق بود و توانست شرایط را برای عزل وزیر مخصوص فراهم کند.۱۷ وزیر مخصوص به دلیل ناتوانی در برقراری امنیت و آرامش برکنار شد. دولت تصمیم گرفت علاءالدوله را که مردم فارس از دوره قبلی حکومت او خاطره‌اﻱ خوش در ذهن داشتند، به حکومت فارس منصوب کند.۱۸ حوادث شیراز تقریبا با اوج‌گیرﻱ اعتراضات مردم تهران همزمان بود و از نظر شکل مبارزه بر آن تاثیر داشت. مبارزه مردم شیراز با شعاع‌السلطنه فرزند شاه و اخراج او از شیراز ضربه‌اﻱ بر هیمنه قدرت مطلقه سلطنت بود و به سرعت سرمشق مردم گیلان در مبارزه با شاهزاده حاکم شد. تحصن مردم شیراز به کنسولگری انگستان و توسل به اجنبیان عملی نکوهیده بود. حبل‌المتین در سرزنش تحصن در کنسولگری نوشت: جای دارد که غیرتمندان غیور وطن از این حادثات ناموس‌سوزانه به جای اشک خون ریزند، چقدر بدبخت ملت و جاهل قومی هستیم که ابدا به مضار و منافع خویش پی نمی‌بریم، آیا برای یک ملت غیور وطن‌خواه ننگی بالاتر از این متصور هست که در خانه خود به اجانب ملتجی آیند؟ آیا برای پیشرفت مقاصد اجانب و قوت رسوخ و نفوذ بیگانگان بهتر از این اسبابی می‌تواند شد؟ تا کی باید مملکت دچار این گونه خرابی‌های ناگفتنی باشد؟ تا چند ملت باید ذلیل اینگونه حرکات وحشیان گردد؟ آیا در انظار اجانب بالاتر از این بدنامی برای یک سلطنت بزرگ هست؟... متحصن شدن رعایا در کنسولخانه یا سفارتخانه‌های خارجه اهمیتی برای دولت باقی نمی‌گذارد ... . ۱۹ با وجود نکوهش آن و مضاری که از آن به مملکت می‌رسید این حرکت سرمشق معترضین تهرانی شد و به زودی مشروطه‌خواهان در تهران در سفارت انگلستان متحصن ‌شدند و امکان مداخله عوامل سفارت را در تعیین مسیر مشروطه فراهم کردند. منابع: ۱. حسن امداد. فارس در عصر قاجار. شیراز، موسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس؛ نوید شیراز، ۱۳۸۷. ص ۴۲۶. ۲. ناظم‌الاسلام کرمانی. تاریخ بیداری ایرانیان. به همت سعیدی سیرجانی. بخش اول. تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶. صص ۱۵۴- ۱۵۵. ۳. نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران. به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی. تهران، مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی، ۱۳۵۹. ص۲۳۶. ۴. اسناد وزارت امور خارجه ایران، س ۲۳، ۱۴، پ ۷. ۵. اسناد وزارت خارجه ایران، س ۲۳،ک ۱۳، پ ۲/۴. ۶. ایران. س ۵۸. ش ۱۶. ص ۲ و عبدالحسین سپهر. مرآت‌الوقایع مظفری و یادداشت‌های ملک‌المورخین. با تصحیحات عبدالحسین نوائی. تهران، انتشارات زرین، ۱۳۶۸. ص ۲۱۷. ۷. تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول، ص ۱۵۵ و نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران، صص ۵۰-۵۱ و مرآت‌الوقایع مظفری و یادداشت‌های ملک‌المورخین. ص ۲۸۸. ۸. نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران. ص ۳۵-۳۶. ۹. همان، صص ۳۶-۳۷. ۱۰. تاریخ بیداری ایرانیان. بخش اول. ص۱۵۵. ۱۱. همان، صص ۱۵۵- ۱۵۷. ۱۲. نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران. صص ۱۷۴- ۱۷۵. ۱۳.مر آت‌الوقایع مظفری، س ۴، ش ۲۹، ص ۸. ۱۴. یوسف مغیث‌السلطنه. نامه‌های یوسف ‌مغیث‌السلطنه (۱۳۲۰-۱۳۳۴ هجری قمری). به کوشش معصومه‌ مافی . تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲. ص ۱۱۷. ۱۵. مرآت‌الوقایع مظفری ... . ص ۳۲۸. ۱۶. نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران. صص ۲۲۰-۲۲۱. ۱۷. مسعود شفیعی سروستانی. فارس در انقلاب مشروطیت (از آغاز تا پایان استبداد صغیر). با مقدمه عبدالرسول خیراندیش. شیراز، بنیاد فارس‌شناسی، ۱۳۸۲. ص ۷۶. ۱۸. حبل‌المتین. س ۱۳. ش ۴۲. ص ۲۱. ۱۹. همان. صص ۲۱-۲۲.