غوغای جنگ جهانی نخست و اوضاع ایران
دکتر هوشنگ طالع سرانجام روز سوم اوت ۱۹۱۴ میلادی (۱۱ مردادماه ۱۲۹۳ خورشیدی)، نبردی که سالها اروپاییان دستاندرکار تدارک آن بودند، آغاز شد. در یک سو، دولتهای بریتانیا، فرانسه و روسیه (اتحاد مثلث) و در سوی دیگر آلمان و امپراتوری اتریش ـ مجارستان، رو در روی هم صف کشیده بودند. رفتهرفته دولتهای صربستان، رومانی، ایتالیا، ایالاتمتحده، یونان، بلژیک، پرتغال و چند کشور دیگر، به «اتحاد مثلث» پیوستند و عثمانی و بلغارستان نیز به صف «اتحادمرکز» ملحق شدند. ایران در جنگ جهانیاول اعلان بیطرفی کرد، اما از آنجا که دولت ایران دارای قدرتی نبود که بتواند بیطرفی راحفظ کند، خاک کشور بدل به صحنه نبردهای سنگین میان نیروهای عثمانی با قوای روس و انگلیس شد.
دکتر هوشنگ طالع سرانجام روز سوم اوت ۱۹۱۴ میلادی (۱۱ مردادماه ۱۲۹۳ خورشیدی)، نبردی که سالها اروپاییان دستاندرکار تدارک آن بودند، آغاز شد. در یک سو، دولتهای بریتانیا، فرانسه و روسیه (اتحاد مثلث) و در سوی دیگر آلمان و امپراتوری اتریش ـ مجارستان، رو در روی هم صف کشیده بودند. رفتهرفته دولتهای صربستان، رومانی، ایتالیا، ایالاتمتحده، یونان، بلژیک، پرتغال و چند کشور دیگر، به «اتحاد مثلث» پیوستند و عثمانی و بلغارستان نیز به صف «اتحادمرکز» ملحق شدند. ایران در جنگ جهانیاول اعلان بیطرفی کرد، اما از آنجا که دولت ایران دارای قدرتی نبود که بتواند بیطرفی راحفظ کند، خاک کشور بدل به صحنه نبردهای سنگین میان نیروهای عثمانی با قوای روس و انگلیس شد. دولت مرکزی که یارای جلوگیری از دخالت بیگانگان را نداشت، ناچار به اعتراض بسنده میکرد. سرانجام آلمانها نیز به وسیله جاسوسان خود، وارد صحنه نبردهای ایران شده و پیروزیهایی نیز بهکف آوردند. دخالت آلمان در صحنههای پیکار بر سر ایران، بهانه تازهای به دست روسها برای گسترشعملیات داد. روسیان، نیروهای تازهنفسی از راه بندر انزلی در خاک ایران پیاده کرده و تهران را هدف گرفتند. در آذرماه ۱۲۹۴ (دسامبر ۱۹۱۵) نیروهای کمیته ملی در قم و همدان از روسها شکست خورد. به دنبال این پیروزی، روس و انگلیس، بر پایه یک قرارداد محرمانه، موافقت کردند که منطقه بیطرف قرارداد ۱۹۰۷، ضمیمه منطقه نفوذ انگلستان شود و در برابر، روسها مجاز باشند که هر بخش از خاک عثمانی را که اشغال کردند، به خاک خود منضم کنند. نبرد ایران، با دخالت اندک و گهگاه ایرانیان از سوی حکومت موقت در کرمانشاه و نیروهای ژاندارم ادامهداشت. در همین اوان، دولت مرکزی زیر فشار خردکننده روس و انگلیس، نیروهای ژاندارم را منحل کرد. به این ترتیب، در شمال کشور نیروی قزاق به فرماندهی افسران روسی و در جنوب کشور، پلیس جنوب که زیر نظر افسران انگلیس قرار داشت، به نام دولت ایران و به هزینه ملت ایران، عمل میکردند. روز سیزدهم فروردینماه ۱۲۹۶ (۲ آوریل ۱۹۱۷)، نیروهای اشغالگر روس و انگلیس، آخرین هستههای مقاومت ایرانیان را درهم شکسته و در کرمانشاه به یکدیگر پیوستند. روز پانزدهم مارس ۱۹۱۷ میلادی (۲۴ اسفندماه ۱۲۹۵ خورشیدی)، با استعفای تزار نیکلای دوم و خودداری برادرش «گرانددوک میشل»، از پذیرفتن تاج و تخت، امپراتوری روسیه فرو پاشید. ایرانیان از فروپاشی نظام جبار روسیه، غرق در سرور و شادمانی شدند. با انتشار خبر فروپاشی امپراتوری، ارتش اشغالگر روسیه در ایران، از هم پاشید و به صورت فرار شروع به عقبنشینی کرد، اما در آن لحظههای زودگذر، کسی نمیتوانست تصور کند که حکومت جانشین آن، با خشونت و ستمگری بیشتری هدفها و سیاست تجاوز و توسعه ارضی تزارها را دنبال خواهد کرد. درماه ژوئیه ۱۹۱۷ (تیرماه ۱۲۹۶). حکومت پرنس لووف، جای خود را به حکومت موقت کرنسکی داد. حکومت کرنسکی با دست زدن به اصلاحات اقتصادی، به جنگ با آلمان ادامه داد، اما ارتش روسیه در نبرد گالیسی (Galicie) شکست سختی را متحمل شد. در این فرآیند، ارتش آلمان به داخل خاک روسیه نفوذ کرد. روز هفتم نوامبر ۱۹۱۷ (۱۶ آبان ۱۲۹۶)، بلشویکها با کودتا، حکومت کرنسکی را سرنگون کردند. در این روز، نیروهای کودتاگر مرکب از ملوانان و سربازان، مراکز حساس پتروگراد، پایتخت روسیه را اشغال و سران حکومت را بازداشت کردند. مردم اران و قفقاز، از متلاشی شدن امپراتوری تزارها، بهره جسته و از روسیه اعلام جدایی کردند، اما از بخت بد، در ایران حکومتی وجود نداشت که بتواند تکیهگاه مبارزات رهاییبخش مردم مزبور قرار گیرد. دخالتعثمانیها و سپس انگلیسها در قفقاز، فرصت تاریخی مردم اران و قفقاز را برای رهایی از قید و بندهای استعمار و پیوند دوباره با «سرزمین مادر»، عقیم گذاشت و سرانجام با قدرت گرفتن بلشویکها، مبارزه مزبور، به مسلخ کشانیده شد. با وجودی که نیروهای آلمان در جبهههای جنگ سرپا بودند، امپراتوری آلمان از درون فرو پاشید. امپراتور به کشور هلند پناهنده شد و در این فرآیند، حکومت جدید آلمان که به «جمهوری وایمار» معروف شد، روز یازدهم نوامبر ۱۹۱۸ میلادی (۱۹ آبانماه ۱۲۹۷ خورشیدی) تقاضای متارکه جنگ را کرد. در پی آن، متحدان آلمان نیز تسلیم شدند و به این ترتیب، آتش جنگ جهانی نخست فرو نشست. به دنبال تسلیم نیروهای «اتحاد مرکز»، پیروزمندان برای تعیین سرنوشت شکستخوردگان و تقسیم مرده ریگ آنان در قصر ورسای (حومه پاریس) گرد آمدند. دولت ایران، زیر فشار ملیون و افکار عمومی مردم و با توجه به فروپاشی امپراتوری خونخوار و ستمگر روس، نمایندگانی به عنوان دادخواهی و اعاده وضع درباره سرزمینهای غارت شده وسیله امپراتوریروس و عثمانی، به کنفرانس صلح ورسای فرستاد. همزمان، گروههایی از مردم سرزمینهای تجزیهشده خوارزم و ماوراءالنهر، نخجوان و...، تومارهایی به کنفرانس مزبور فرستاده و خواستار الحاق به سرزمین مادری؛ یعنی ایران شدند. حتی مردم بخارا و برخی مناطق دیگر، هیاتهایی برای پیگیری امر وحدت به «ورسای»، گسیل داشتند. حق استرداد اراضی بخشهایی از ادعانامه تاریخی ملت ایران که در اواخر اسفندماه ۱۲۹۸ خورشیدی (مارس ۱۹۱۹میلادی) از سوی هیات اعزامی ایران به انجمن صلح ورسای، تحویل شد و در اختیار شرکتکنندگان و مطبوعاتقرار داده شد: ایران از ممالکی است که سرحدات طبیعی دارد و چون به دوره تاریخ این مملکت که هرگاه مبدا آن را فقط از سیروس [کورش] بگیریم بیست و پنج قرن میشود، رجوع نماییم میبینیم غالب اوقات دول مختلفه که در ایران تشکیل شده، به سرحدات طبیعی خود رسیده و شامل ممالک واقعه بین نهر جیحون و جبال قفقاز و رودهای دجله و فرات و خلیجفارس بوده است. همیشه اوقات سکنه این ناحیه، بهطور اکثر، ایرانینژادبودهاند و دولتهایی که در این ممالک وجود داشته، دولت ایرانی محسوب شدهاند و هر زمان که بعضی از ممالک مزبور از تصرف ایرانیها خارج شده، موقتی بوده باز بالاخره ایرانیها اراضی خود را متصرف شدهاند. تعدیات مهم ارضی که به خاک ایران شده، در طرف شمال و شمال شرقی، از جانب دولت روس و در سمتمغرب از ناحیه دولت عثمانی بوده است. تجاوزات روسیه ابتدا از طرف قفقاز شروع شده و بعد از دو جنگ که با دولت ایران کرده، در ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ [۱۲۰۶ خورشیدی]، قسمت مهمی از خاک ایران را از آن دولت منتزع ساخته است و بعد از آن از ضعفی که به واسطه این جنگها و محاربات عثمانی عارض دولت ایران شده بود، استفاده کرده و از طرف ماورای بحر خزر نیز بنای تجاوزات را گذاشته، تدریجا به طرف جنوبپیش آمده و بالاخره دولت ایران برای اینکه حدی به تجاوزات دولت متجاوز قرار دهد، در ۱۸۸۱ میلادی،[۱۲۶۰ خورشیدی]، راضی شد که با آن دولت در آن ناحیه تعیین حدود بنماید و در نتیجه این عمل، مقدار زیادی از اراضی؛ یعنی ناحیه بین رود جیحون و رود اترک، از تصرف ایران خارج شد. در سواحل بحر خزر و سرحدات خراسان نیز همین شیوه را مرعی میداشتند و در آن ناحیه، علاوه بر تجاوزات سرحدی، قراردادهای عجیب و غریب به دولت ایران تحمیل کردهاند که ظلم بودن آن ظاهر و آشکار است. چنانکه رعایای ایران را در بعضی از نواحی مجاور سرحدی از شرب آب نهرهایی که سرچشمه آنها در خاک ایران است و بعدها وارد خاک روس میشود، ممنوع داشته و برای اینکه آب آن نهرها تماما به خاک روسبرود، ایرانیها را ملزم ساختهاند که زراعت و آبادی خود را توسعه ندهند و به همین جهت بسیاری از آبادیهای آن نواحی خراب و بایر شده است. تعدیات دولت عثمانی، از طرف مغرب، به خاک ایران نیز کمتر از روس نبوده و قسمت بزرگی از ولایاتی را که حقا جزو خاک ایران محسوب میشود، آن دولت تملک کرده و در قرون اخیر همواره در مسائل سرحدی با دولت ایران تنازع کرده و هرقدر دولت ایران در این موضوع بردباری و موافقت به خرج داده، دست از تعدی برنداشته، حتی اینکه بعد از عهدنامه آخری ارضروم در سنه ۱۸۴۷ [۱۲۲۶ خورشیدی] که دولت ایران در مقابل مزاحمتی که عثمانی به محمره [خرمشهر] میکرد، ناحیه سلیمانیه را به آن دولت واگذار کرد، باز در تعیین خط سرحدی ناسازگاری کرده، روابط خود را با ایران کدر میساخت، چنانکه در ۱۹۰۷ به بهانهدعاوی سرحدی به خاک ایران تجاوز کرده، قسمتی از اراضی متنازع فیها را اشغال کرد و فقط در سنه ۱۹۱۴م [۱۲۹۳خورشیدی] آنها را تخلیه کرد. در آن موقع هم قسمتی از اراضی مزبور را که برای عشایر ایرانیمحل ییلاق بود، در تصرف خود نگاه داشت. بهطور خلاصه دعاوی ارضی دولت ایران از این قرار بود: ۱- در سمت شمال شرقی، ولایت ماورای بحر خزر که همیشه جزو ممالک ایران بوده، بلکه یکی از مراکز ایرانیت محسوب میشود و بسیاری از رجال بزرگ ایران، از شعرا و ادبا و علما و حکما از این ناحیه برخاسته و زبان ایرانی در این محل و حتی در سمرقند و بخارا انتشار دارد و امروزه هم سکنه آن، گذشته از اینکه کلیتا مسلمان و با سایر سکنه ایران هممذهب و بسیاری از آنها ایرانی (کرد و تاجیک و مهاجرین ایرانی) میباشند و قسمت مهمی از ایشان ترکمن و از همان قبایلی هستند که جمع کثیری از آنها امروز در استرآباد مسکن دارند و روابط سکنه ولایت ماورای بحر خزر با ایرانیها و ایران خیلی محکم است و حتی در ایام اخیر که انقلاب روسیه در متصرفات آن دولت تولید اغتشاش نمود، سکنه ماورای بحر خزر، مخصوصا اهالیسرخس و ترکمنهای روس که گرفتار قتل و غارت بلشویکها شدند از دولت ایران استمداد و تقاضای معاودت به وطن اصل نمودند و دولت ایران تقاضای آنها را پذیرفته، به ایشان امداد کرد و از تجاوز بلشویکها جلوگیری و از آنها محافظت کرد. ۲- در طرف شمال، ولایاتی که در نتیجه جنگهای روسیه از دست ایران گرفته و آن عبارت از باکو و دربندو شیروان و شکی و شماخی و گنجه و قرهباغ و نخجوان و ایروان است و این ولایات به دلایل عدیده، موضوعادعای دولت ایران هستند، به واسطه اینکه جزو خاک ایران بوده و سکنه آنجا بهطور اکثر مسلمان و بسیاری از آنها ایرانینژاد و ایرانیالاصل هستند و مناسبات تاریخی و جغرافیایی و اقتصادی و تجارتی و مذهبی و تمدنی داشته، از هر حیث اقتضا دارد که به وطن اصلی معاودت کنند. بهعلاوه از سکنه آنجا در همین ایام اخیر، از دولت ایران تقاضای سرپرستی و اظهار میل به معاودت به وطن اصلی را نمودهاند. ۳- در طرف مغرب، قسمتی از کردستان، که در تصرف دولت عثمانی بوده است.کردستان مملکتی است که سکنه آن یکی از اقوام ایرانینژاد و ایرانیزبان هستند. ناحیه مزبور، بین ایران و عثمانی منقسم شده و قسمت عثمانی عبارت است از: اولا از ناحیه سلیمانیه که بنا به معاهده ارض روم مذکور در فوق از ایران منتزعشده و عدالت مقتضی است که به ایران رد شود، ثانیا سوابق کردستان که مناسبات نژادی و لسانی و مذهبی و غیره آن را به ایران مربوط میسازد و طبیعی است که در تحت این دولت قرار گیرد، خاصه آنکه علما و اعیان کرد هم تقاضای ملحق شدن به ایران کردهاند. ۴- مناسبات اماکن متبرکه بینالنهرین با ایران، بسیار و ظاهر و آشکار است. جمع کثیری از سکنه آن اماکن که عبارتاست از کربلا و نجف و کاظمین و سامره، ایرانی یا ایرانیالاصل هستند و این ولایات مرکز مذهب تشیع است که مذهب رسمی و عمومی ایرانیان و محل اقامت علمای ایران و روحانیون شیعه هستند و زیارتگاه شیعه است و هر سال چندین هزار نفر ایرانی و شیعه آنجا زیارت میروند و در واقع آبادی بینالنهرین از جهت زایرین و معتکفین ایرانی و کسب تجارت آن ناحیه، اعم در دست ایرانیان است و به اینواسطه دولت ایران در اداره امور آن ناحیه، کاملا ذینفع است و تقاضا دارد که در موقع تعیین مقدراتبینالنهرین، منافع مادی و معنوی او در آنجا محفوظ شود. ماخذ: نصرتالدوله ـ مجموعه مکاتبات، اسناد، خاطرات، سند ۱۷۰
ارسال نظر