تدبیر امیرنظام در گرفتن حق مردم
گروه تاریخاقتصاد- روایتی که میخوانید، از مجموعه نامههای رسمی امیرکبیر اخذ شدهاست. این روایت تدبیر و عقلانیت امیرکبیر را در تحقق حقوق مردم نشان میدهد: و نیز میرزا فتحالله خان. . . حدیث میکند که در موقع ساختن کاروانسرای امیر که مباشر آن از جانب امیرنظام، حاجی ملک التجار بود و وجوه بنایی از مزد و قیمت گچ و آجر و سنگ به عهده. . . بود که همه روزه هنگام عصر در سربنایی حاضر میشد و به حواله ملکالتجار، قیمت مصالح و مزد عملهجات را میداد. یک روز استاد محمدصادق حجار که سنگها در کاروانسرا میآورد و به جهت حوضها و سایر اماکن حجاری میکرد به امیر نظام عارض شد که دو هزار تومان از قیمت سنگهایی که حجاری کرده و دادهام طلبکارم .
گروه تاریخاقتصاد- روایتی که میخوانید، از مجموعه نامههای رسمی امیرکبیر اخذ شدهاست. این روایت تدبیر و عقلانیت امیرکبیر را در تحقق حقوق مردم نشان میدهد: و نیز میرزا فتحالله خان... حدیث میکند که در موقع ساختن کاروانسرای امیر که مباشر آن از جانب امیرنظام، حاجی ملک التجار بود و وجوه بنایی از مزد و قیمت گچ و آجر و سنگ به عهده... بود که همه روزه هنگام عصر در سربنایی حاضر میشد و به حواله ملکالتجار، قیمت مصالح و مزد عملهجات را میداد. یک روز استاد محمدصادق حجار که سنگها در کاروانسرا میآورد و به جهت حوضها و سایر اماکن حجاری میکرد به امیر نظام عارض شد که دو هزار تومان از قیمت سنگهایی که حجاری کرده و دادهام طلبکارم ... به من نمیدهد و دچار زحمت شدهام. امیر نظام فرمود روز دیگر در موقعی که به دیوان خانه میآیم، آنجا حاضرباش و مطالبه طلب خویش نمای. من جوابی را که به تو میدهم نپذیر و چون از پلهها بالا میروم دامن مرا بگیر و مانع از حرکت من باش و به سخنی جز گرفتن طلب دست برمدار. حجار گفت: مثل منی را نمیرسد که چنین جسارتی نمایم. فرمود من به تو اجازه میدهم و امر میکنم که چنین کنی. استاد حجار گفت خود را به قبول این اقدام مجبور دیده رضا شدم و فردای آن روز به همان دستور اقدام کردم و برخود از این کار میلرزیدم و دامن امیر را حسبالامر از دست ندادم. تا بر روی پله بنشست و فرمود گویا تا طلب خود را نگیری دامنم را رها نخواهی کرد. گفت بلی همین است که میفرمایید. آنگاه امیر به یکی از خدام خود فرمود که دو هزار تومان از صندوقخانه من بیاورید و به استاد بده تا مرا آزاد نماید و همانجا با استاد بودم تا مبلغ مزبور را آورده به استاد تسلیم نمودند و هنگام عصر که از پلهها فرود میآمد تا به منزل مراجعت نماید دید که در طرفین پلهها کیسههای سربسته مرتب چیدهاند. پرسید که این کیسهها چیست؟ گفتند چهار هزار تومان زر و سیم مسکوک است که ... از جهت طلب استاد حجار تقدیم نموده، فرمود دو هزار تومان طلب حجار بوده است. گفتند دو هزار دیگر برای تاخیر طلب حجار است که اسباب تصدیع خاطر مبارک شده بود. منبع: نامههای امیرکبیر تصحیح و تدوین سیدعلی آلداود
ارسال نظر