نامهها و نکتهها
نفوذ احکام امیر نظام
گروه تاریخاقتصاد- نامهای که میخوانید از مجموعه نامههای رسمی امیرکبیر است که شخصی به نام شیخ حسن خان مشهور به معمار آن را نقل کردهاست: . . . شخصی از بازرگانان به امیر نظام شکایت نمود که سه استر اسباب خرازی به تهران میآوردم. در خاک خمسه نزدیک زنجان قطاعالطریق تمام را نهب و غارت نمودند. امیر نظام نامهای به حاکم زنجان مرقوم داشته به وی داد و به او فرمود به زنجان برو و این مکتوب را به حاکم بده و عین مال خود را از او بگیر و هرگاه بخواهد قیمت مال را بدهد، اگر قبول کنی ترا سیاست خواهم کرد.
گروه تاریخاقتصاد- نامهای که میخوانید از مجموعه نامههای رسمی امیرکبیر است که شخصی به نام شیخ حسن خان مشهور به معمار آن را نقل کردهاست: ...شخصی از بازرگانان به امیر نظام شکایت نمود که سه استر اسباب خرازی به تهران میآوردم. در خاک خمسه نزدیک زنجان قطاعالطریق تمام را نهب و غارت نمودند. امیر نظام نامهای به حاکم زنجان مرقوم داشته به وی داد و به او فرمود به زنجان برو و این مکتوب را به حاکم بده و عین مال خود را از او بگیر و هرگاه بخواهد قیمت مال را بدهد، اگر قبول کنی ترا سیاست خواهم کرد. مرد بازرگان نامه را گرفته بیرون آمد و چون اثری در احکام صدارت سابق خاصه در صدور حکام بلاد بعیده ندیده بود، لهذا نامه امیر را بیاثر و رفتن به زنجان را بیثمر پنداشته از طلب مال خویش منصرف شد و چند گاهی بگذشت تا بعضی از دوستان او که آگاه از اقتدار و نفوذ احکام امیرنظام بودند، از شکایت او به امیرنظام و نامه نوشتن به حکومت زنجان مطلع شده و از سبب نرفتن او به زنجان جویا شدند. بازرگان عقیده خود را که فایدهای در این مسافرت نخواهد بود بیان کرد. ایشان به لسان واحد گمان وی را تخطئه نموده و به او گفتند که وصول مال به وسیله نامه امیر نظام حتمی است. و اگر نرفتن ترا به زنجان به واسطه جاسوسهای مخفی که همه جا دارد بفهمد، البته دچار شکنجه و سیاست خواهی شد و به درجهای او را تهدید کردند که بر جان خود ترسید راه زنجان را پیش گرفت. و چون به آنجا رسید و نامه را به حاکم رسانید، حاکم بیتوانی در پی پیدا کردن مال بازرگان برآمده و سوارها بیرون فرستاد و پس از سه روز اموال منهوبه را از سارقین گرفته در محضر حاکم تمام اسباب خرازی را به بازرگان تسلیم نمودند. حاکم قلم تراشی در جزو اسباب دیده، قیمت آن را بداد و قلم تراش را بگرفت و بازرگان امتعه خود را حمل نموده و مقضیالمرام به تهران بازگشت و پس از چند روز اتفاقا در کوچه مصادف به موکب امیرنظام شده در کناری بایستاد تا امیر با جمعیت ملتزمین خود بگذرد. امیر مقابل بازرگان که رسید وی را به اسم آواز داده و به او فرمود اموال خود را از حاکم بالتمام گرفتی؟ عرض کرد: بلی و تشکر نمود. امیرفرمود: به تو نگفته بودم که عین اموال را بگیر و اگر قیمت مال را بدهد نپذیرد! گفت عین مال را به من دادند. فرمودند به جز قلم تراش که اگر قبل از تسلیم عین قیمت گرفته بودی ترا سیاست مینمودم. منبع: نامههای امیرکبیر تصحیح و تدوین سیدعلی آلداود
ارسال نظر