نقل اجناس آمریکایی در ایران دوره صفوی! شاه سلطان حسین

رسول جعفریان- نواده دختری ابوالقاسم میرفندرسکی - فیلسوف و عارف معروف دوره صفوی - با نام ابوطالب موسوی فندرسکی در سال ۱۱۰۷ یعنی سال دوم سلطنت شاه سلطان حسین، کتابی با نام «تحفه العالم» در اوصاف و اخبار شاه صفوی نوشته است. در این کتاب مطالب قابل توجهی از آنچه که در دو سال نخست سلطنت وی رفته مطرح شده است که از آن جمله گفت‌وگویی از او با امرای دربارش آمده است که بسیار بدیع می‌نماید. در این گفت‌وگو شاه با درباریان مساله عقب ماندگی و ضعف ایران را مطرح می‌کند و از آنان می‌خواهد به این پرسش او پاسخ دهند که چرا ایران قدرتمند که روزگاری نه تنها بر ایران بلکه بر کشورهای همجوار نیز حکم می‌راند امروز تا به این اندازه ضعیف شده است. امرای دربار از پاسخ در می‌مانند و او خود به این مساله پاسخ می‌دهد. در این جا پیش از بحث از ینگی دنیا[دنیای جدید] این پرسش و پاسخ را می‌آورم.» ... هر یک از وزرا و امرا، مناسب عقل خود وجهی به عرض رسانیدند. چون هیچ یک از آنها در پیش عقل کامل آن جوهر فعال متوجه ننمود، همه عاجز شده و سرها به زیر افکنده حیرت بر حیرت و خجلت بر خجلتشان افزود. پس آن اعلیحضرت فرمودند که، سبب آن، ظاهر و ضروری و بدیهی اولی است. اگر در واقع شما ادراک آن ننموده و نفهمیده‌اید، زهی جهل و نشناسی و عدم بصیرت و معرفت به اسرارملک و مملکت و اگر فهمیده‌اید و بنابر رعایت آسودگی و تن آسانی و راحت ظاهری بالفعل خود صرفه در اظهار آن نمی‌بینید، زهی ناسپاسی و خیانت با ولی‌نعمت. سبب آن است که در آن اعصار و اوان، اخراجات مردم در ملبوسات و سایر اسباب تزئینات و تجملات و تبذیر و اسراف در ابنیه و عمارات و سایر جهات، مثل این زمان بلکه مثل یک جزء از صد جزء آن نبوده و هیچ یک از ایشان در لباس و سایر جهات از زی مناسب امثال خویش بیرون نرفته، وخرج زیاده بر قدر ضرورت و رفع حاجت را لزوم مالا یلزم وعبث دانسته، ارتکاب آن نمی‌نموده‌اند، و مواجب ومرسوماتی که در این اوقات به دو سه نفر داده می‌شود و به اخراجات ایشان وفا نمی‌کند، و قدرت بر سفر به آن وضعی که ایشان را منظور است و به آن معتاد شده‌اند، ندارند، در آن اوقات به ده دوازده نفر داده می‌شده و به وجه معاش ایشان وافی بوده، و به آن سرانجام مایحتاج خویش می‌داده و تاب سفرها و یساق‌های [= جنگ‌های] دور ودراز هم داشته‌اند. پس هر پادشاهی که آبادی مملکت و رفاهیت سپاهی و رعیت وسایر سکنه ممالک خود را خواهد بر وی لازم است که خلق را از امثال چنین تبذیرات و اسرافات که شرعا و عرفا ملوم و مذموم است، منع نماید.» اما نکته‌ای که در این نوشته کوتاه در صدد بیانش هستم این است که در این کتاب نخستین بار از فرش‌ها و لباس‌های ینگی دنیا یعنی آمریکا سخن به میان آمده است. قاره آمریکا در سال ۱۴۹۲توسط کریستف کلمب کشف شد. این سال مصادف با سال ۸۹۷ قمری یعنی تقریبا ده سال پیش از تاسیس دولت صفوی است. سالی که اکنون از آن سخن می‌گوییم، سال ۱۱۰۶ و ۱۱۰۷ دو سال نخست سلطنت شاه سلطان حسین صفوی است. این سال‌ها مصادف با ۱۶۹۴ و ۱۶۹۵ میلادی یعنی ۲۰۲ سال بعد از کشف آمریکا است. خبر کشف آمریکا، علی القاعده توسط پرتغالی‌ها و دیگر اروپایی‌هایی که به ایران رفت و آمد داشتند به کشور ما رسیده اما اینکه در متنی از متون فارسی آن دوره اعم از تاریخی یا جغرافیایی یا هر اثر دیگری یادی از آن شده باشد بنده بی خبرم. به هر حال در متن ما که در سال ۱۱۰۷ - ۱۱۰۶ نوشته شده نه تنها برای نخستین دفعه - تا آنجا که می‌دانیم - از ینگه دنیا یاد شده بلکه از اجناس آمریکایی سخن گفته شده است و این نکته شگفتی است. این تعبیر در دو جا در تحفه‌العالم به کار رفته است. مورد اول ذیل بیان صفت جود و سخاوت در شاه سلطان‌حسین این عبارت آمده است: «از خلعت‌های زربفت ینگی دنیا و دیبای روم و چین و تاج و طومارهای مرصع به لآلی و جواهر ثمین و اسبان تازی‌نژاد با زین مرصع و لجام طلا و سراپرده‌های ظهاره اطلس بطانه دیبا و امتعه و اقمشه نفیسه هند و ختا و فرنگ و اسلحه نادره و تحفه روز هیجا و جنگ از جزایری و تفنگ و کمان و شمشیر و زوبین و سنان و قداره و سپر و دشنه و خنجر و کلنگ و تبر و عمود و شمشیر و خود...». اما مورد دوم: در عبارتی دیگر با اشاره به تجمل پرستی رایج در دوره صفوی و بحث از اینکه این تجمل پرستی نقش مهمی در کاهش قدرت سیاسی ایران داشته است، مولف به بیان نمونه‌ای از این تجمل پرستی پرداخته و از فرش‌های زربفت ینگی دنیا یاد کرده است. به نظر می‌رسد این نخستین بار است که ما سخنی در باره اجناس آمریکایی در ایران می‌شنویم. باید با جست‌وجوی بیشتر دریابیم که آیا پیش از آن هم یادی از این موضوع شده است یا نه.