اهمیت وقف نامه ها در تاریخ
ایرج افشار- موضوع مورد بحث من این است که «وقفنامهها چه اهمیتی برای تاریخ ما دارد؟» البته جنبه اقتصادی، حقوقی، معماری، هنری و سیاحتی موقوفات اموری است که در جای دیگر باید به آنها پرداخت. آنچه از نظر تاریخی در اساس وقف نهفته است به انگیزه واقفان برمیگردد. زیرا در طول زمان کسانی که مالی را وقف کردهاند، بیشتر دو نکته مورد نظرشان بوده است یعنی انگیزه واقفان دو چیز میتواند باشد؛ یکی توجه به وضع اجتماعی و احتیاجات عمومی در زمانهای مختلف، و دیگری طلب مغفرت و دعای خیر برای خود. به هر حال آنچه بود نتیجهاش برای مردم بود.
ایرج افشار- موضوع مورد بحث من این است که «وقفنامهها چه اهمیتی برای تاریخ ما دارد؟» البته جنبه اقتصادی، حقوقی، معماری، هنری و سیاحتی موقوفات اموری است که در جای دیگر باید به آنها پرداخت. آنچه از نظر تاریخی در اساس وقف نهفته است به انگیزه واقفان برمیگردد. زیرا در طول زمان کسانی که مالی را وقف کردهاند، بیشتر دو نکته مورد نظرشان بوده است یعنی انگیزه واقفان دو چیز میتواند باشد؛ یکی توجه به وضع اجتماعی و احتیاجات عمومی در زمانهای مختلف، و دیگری طلب مغفرت و دعای خیر برای خود. به هر حال آنچه بود نتیجهاش برای مردم بود.
امروزه ما در دورهای هستیم که تشکیلات اداری و دیوانی مملکت آن قدر وسعت دارد که هرکار ضروری را یکی از دستگاههای دولتی انجام میدهد. ولی در دنیای قدیم احتیاجات عمومی سراسر به دست دولتها انجام نمیشد بلکه بسیاری از این امور به وسیله نهاد وقف انجام میگرفت. در این زمینه اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم میبینیم کسانی مثل غازان خان، امرای کاکویی یزد، خاندان قراختاییان کرمان، علما و بزرگان و رجالی مثل رشیدالدین فضلالله، خاندان نظامی (سادات رکنی یزد) موقوفات مهمی را در زمان خودشان به یادگار گذاشتند. این موقوفات برای برآورده شدن آن گونه احتیاجات مردم بود که دستگاههای دولتی توانایی یا تمایلی به چنین کارهایی نداشتند یا جریانهای عمومی از قبیل جنگها و ناامنیها و سایر اموری که دست و پاگیر بود، اجازه نمیداد که به فکر چنین کارهایی باشند و بیشتر مردم خیر بودند که آن کارها را انجام میدادند. به عنوان نمونه مثالی میزنم، بهاءالدین جوینی یکی از وزرای مهم دوره ایلخانان است. او در دربار امرای مغول بود که در شهر یزد دارالشفایی از موقوفات ایجاد کرده بود. چرا؟ برای اینکه مسلما مردم آنجا بیمارستانی نداشتند. بنابراین وزیری میآید و از مال خودش در شهری که اصلا به او ارتباط خانوادگی نداشت، وقف میکند. (از نظر موطنی او اهل جوین است ولی یزد آن سوی کویر است و ارتباطی به او نداشته است.) نوع این کارها نظیر ساختن بیمارستان، پل و ساختن کاروانسرا در راهها برای رفع احتیاجاتی بود که عامه مردم داشتند، کاروانسراهای راه یزد به طبس همه ساخته شده توسط تجار و اعیان آن منطقه است. چنین وقایعی بارها در تاریخ اتفاق افتاده است که ما فقط در متون تواریخ خبری از آنها داریم. موقوفات فلان جا، مدرسه فلان، کاروانسرای فلان اینها همه تاسیساتی بود که اشخاص ایجاد کردند. خودشان باقی نماندند و حتی وقفنامههای ایشان هم باقی نمانده است. متاسفانه هر چه به گذشته بر میگردیم، وقفنامههایی که از قدما بوده بسیار کمتر است. یکی از دلایل از بین رفتن وقفنامهها وضعیت عمومی و جریانهای سیاسی بوده است. همچنین دلایل داخلی مانند اختلاف ورثه با متولیان و نظایر اینها موجب امحا و از بین رفتن وقفنامهها شده است. گمان دارم اگر بخواهید اصل وقفنامه قدیمی را پیدا کنید قدیمیترینش به عهد تیموریها نرسد! شک دارم اداره اوقاف در دفاتر و بایگانیهایش بتواند نشان دهد که قدیمترین وقفنامهها کدام بوده است. موقعی که من در دانشگاه تهران تاریخ درس میدادم، درسی به عنوان تاریخ شهرها به عهدهام بود. بنده با توجه به اینکه یک قسمت عمده از تاریخ شهرها به تاریخ وقفها و وقفنامهها مربوط میشود برای اینکه بدانم در فلان شهر تشکیلات شهری به چه صورت بوده است، چون از جمله اسناد وقفنامههاست، به این فکر افتادم که با سازمان اسناد ملی آن وقت وارد مذاکره شوم. ولی آنها چیزی در اختیار نداشتند. پس به فکر افتادیم به اداره اوقاف شهرها برویم و چند تا از شهرها را ببینیم شاید سندی به دست آید که جز جنبه خیرات و مبرات، نشان بدهد برای شهر از طریق وقف چه کاری انجام شده است. منطقه شاهرود تا گرگان را، میدان این کار قرار دادیم. با قراردادی که دانشگاه با سازمان اسناد بست و با موافقت اوقاف به شهرهای شاهرود و دامغان و سمنان وگرگان رفتیم. متاسفانه با آن همه آثار قدیمی مانند مسجد تاریخانه، گنبد چهل دختران (دامغان) که همه در تصرف اوقاف یا میراث فرهنگی است برای هیچ یک از آنها سندی که بشود گفت جنبه تاریخی دارد، از نظر وقفی، نتوانستیم پیدا کنیم. همین طور در گرگان و سمنان نیز چنین سندی نیافتیم. این در حالی است که مقداری از تاریخ یک شهر به وقف بستگی دارد، و تاریخ اجتماعی شهر را فقط از لابهلای این اسناد میتوان به دست آورد. آنچه که به صورت بنا باقی مانده اگر باقی مانده باشد، جنبه هنری و جنبه مطالعه ظاهری دارد و ارتباطی به این موضوع ندارد که بدانیم چه کسی این بنا را ساخته؟ و چرا ساخته؟ و برای چه مصرفی آن را وقف کرده است؟
با توجه به این نکتهها وقتی شما فراتر از یک شهر بنگرید و به تمام کشور نگاه کنید، خواهید دید که قسمتی از تاریخ مملکت ما از راه این وقفنامهها قابل بازشناسی و تجدیدنظر است. به عنوان مثال اگر وقفنامه ربع رشیدی پیدا نشده بود، تشکیلاتی که امروز در تبریز در این مورد فعالیت میکند، چه میتوانست انجام دهد؟ دستاندرکاران این تشکیلات هیچ کاری نمیتوانستند انجام دهند. چیزی در دست نبود تا بتوانند آن را بازسازی کنند نه تنها بازسازی فضایی، بل بازسازی فکری هم نمیتوانستند بکنند تا بدانند این مرد چه کار ارزشمندی کرده است. همین وقفنامه ربع رشیدی که به صورت تصادفی پیدا شد از قدیمیترین وقفنامههای موجود مملکت است. فایده دیگری هم دارد و آن این است که شما علاوه بر وقف، اطلاعاتی را درباره پادشاه زمان و وزیرش به دست میآورید. در جوامع التواریخ فصولی هست که میگوید: غازان گفت که این کار را و آن کار را بکنید. ولی هیچ چیز از متن وقفنامه غازان خان به صورت مکتوب برای ما وجود ندارد. چون این وقفنامه هنوز پیدا نشده است. اما از راه وقفنامه ربعرشیدی که همزمان است با آنچه پادشاه زمان انجام داده شما میتوانید مقداری از نیات غازانخان را بفهمید که از چه نوع بوده و برای چی بوده است. اگر به وقفنامه ربع رشیدی و آن چه در جوامعالتواریخ درباره موقوفات غازان خان نوشته شده دقت کنید خواهید دید که این وزیر نمیتوانست کاری چشمگیرتر و بلند پروازتر از آن چیزی که خود پادشاه میکرده انجام دهد، بلکه کار او یک پله پایینتر بوده است. پس وقتی تشکیلات رشیدالدین فضلالله به این وسعت بوده است تشکیلات غازان خان بسیار وسیعتر بوده است که متاسفانه نه زمینی از آن باقی مانده و نه اثری به صورت وقفنامه.وقفنامههایی که به دست میآید برای ما از نظر تطبیقی و از نظر مطالعه تاریخی بسیار اهمیت دارد. باز در همین دوره میبینیم که داماد رشیدالدین فضلالله به نام سیدشمسالدین و پدرش سیدرکنالدین یزدی دارای موقوفات مهمی بودهاند که متن وقفنامه آنها باقی است. هنوز بنای مدرسهای به نام شمسیه در یزد هست که بقعه بلندی است و مزار سیدشمسالدین هم آنجاست. وقفنامه این پدر و پسر به نام جامعالخیرات توسط بنده و دوست مرحوم من محمدتقی دانش پژوه - که او هم به این وقفنامهها خیلی علاقهمندی داشت و ذکر خیری هم از ایشان بشود - چاپ شد. در این وقفنامه میبینید خدماتی را علاوه بر آنچه پدر زنش یعنی رشیدالدین فضلالله انجام داده، اضافه کرده (بقیه نیاتش تقریبا همان است مانند: مدرسه، دارالشفاء، حظیره (محل نگهداری اسب و شتر و...) و نظیر اینها). آن نکته اضافی این است که چون خودش اکثر اوقات در سفر و در راه بوده است و میبایست گاه به گاه به طرفی برود، در وقفنامه دستور داده بود که برای بیتوته مسافران کاروانسرا بسازند. از این گرفتاری خودش و دیگر افراد به این فکر افتاد که این راه مسافرخانه و جایی میخواهد که مردم اطراق بکنند.یک مطالعه تطبیقی بین اسناد هم دوره و حتی یک کمی بعد و پیش برای نشان دادن فواید وقف بسیار ضروری است.
وقفنامههای مربوط به دورههای گذشته، به خصوص ایلخانان تا اوایل دوره تیموری، دقایق خیلی مفیدی راجع به تاریخ اجتماعی ایران به دست میدهد. برای مثال، وقفنامهای است راجع به موقوفات کججی؛ کججی یکی از عرفای معروف خطه آذربایجان بود و موقوفات خیلی مهمی برای رفاه طریقه خودش وقف کرده بود که خوشبختانه حالا وقفنامهاش پیدا شده و به صورت عکسی چاپ کردهاند. وقفنامه کججی این نکته را میرساند که در آن دوره در اوایل قرن نهم چه نیازهایی بوده و جامعه چه نوع گرایشهایی داشته است که قطب یک سلسله معروف اموال خودش را برای بقای طریقه خودش وقف میکند. در بخارا ورثه سیفالدین باخرزی موقوفات بسیار زیادی برای صوفیه ایجاد کرده بودند. متن وقفنامهها باقی مانده و قسمت عظیمی از آن حدود چهل سال قبل در شهر دوشنبه به چاپ رسیده است. این دو وقفنامه به یک طریقه مربوط است، وقتی وقفنامه کججی را با وقفنامه سیفالدین و ورثه او مقایسه میکنیم میبینیم راجع به طرز تعلیم طلاب یا برای استفاده عموم از نظر اطراق غربا در تکیهها و زوایا و اطعام آنها چه دستوراتی میدادند. اینها نکتههای اجتماعی یعنی تاریخی است که امروز فرم و شکل دیگری پیدا کرده است. امروز برای کمک به افراد غریب راههای دیگری وجود دارد و معمولا دستگاهها و نهادهای عمومی باید به داد آنها برسند. در آن ایام نهادها به شکل وقف خودشان را جلوه میدادند.
در ممالک همجوار ما از ترکیه امروز تا عثمانی قدیم تا به شامات و مصر، مبادی وقف یا فرهنگ وقف توسعه داشته است. در عثمانی از زمان سلاجقه آناتولی و در مصر عهد ممالیک کثرت موقوفات و وقفنامهها بسیار چشمگیر است. قلاوون که یکی ازملوک مصر بود و پسرش ناصر بن قلاوون درست همان کارهایی را میکردند که این جا غازان خان و نظایر او انجام میدادند. در وقفنامههایی که مربوط به قلاوون هست دیدم که بسیار کلمات فارسی به کار رفته است. مثلا یادم هست این کلمه را ذکر میکند که اتاق طلبهها و جایی که مدرس خواهد بود چه جوری باید باشد. آنجا به جای کلمه شبکه یا پنجره یا معادل عربی آن گفته است «خورستان» گذاشته شود. خور همان کلمه خورشید است و خورستان یعنی جایی که خورشید بتابد. این کلمه فارسی را در متن عربی وقفنامه و چند کلمه دیگر که حضور ذهن ندارم دیدم. بنابراین ما در مطالعاتمان درباره مساله وقف از نظر ارتباطی هم باید به اطرافمان نگاه کنیم. به طور مثال در هندوستان و پاکستان این همه مزارات و ابنیه مربوط به صوفیه که هست غالبا وقفنامههایشان به فارسی است.
سه پیشنهاد برای پژوهشهای وقفی
نکته دیگری که بخش فرهنگی سازمان اوقاف باید بیشتر به آن توجه کند کارهای پژوهشی است. برای اینکه بتوانیم از کار پراکنده و تکهتکه در موضوع وقف کمی دور شویم، سه نمونه تحقیق را پیشنهاد میکنم: یکی این است که متون تاریخی ما مثل تاریخ بیهقی و روضةالصفا و صدها کتاب تاریخی دیگر به دقت خوانده شود و به ذکر موقوفاتی که در اینها هست توجه شود. البته فقط به دنبال کلمه وقف نباشید. زیرا لزومی ندارد صراحتا گفته شود موقوفه فلان، زیرا شما وقتی نام کاروانسرا را میبرید باید بدانید معمولا وقف بوده است. هیچ کاروانسرایی را در بیابان نمیتوان نگه داشت بدون اینکه ممر درآمدی برای بقا داشته باشد که همانا داشتن موقوفه است. کدام مدرسه میتواند در طی قرون شخصی اداره شده باشد، همینطور مریضخانهها، پلها و راهها و زوایا و تکایا و نظایر اینها. پس برای فهم تاریخ وقف ایران و نشان دادن ارتباط وقف با تاریخ ایران باید مطالب مرتبط از متون استخراج شوند. این تحقیق دو چیز را نشان میدهد یکی موقوفات را میشناساند و دیگر اینکه کمک میکند تا تاریخ ایران و اوضاع تاریخ اجتماعی ایران بهتر فهمیده شود. نسبت به جمعآوری و نگهداری کتابهای وقفی باید توجه بیشتری شود.
ادامه دارد
* متن سخنرانی ایرج افشار در چهارمین نشست علمی، پژوهشی وقف، دیماه ۱۳۸۳
ارسال نظر