نگاهی به صنعت چاپ در ایران
حروف سربی چگونه به زبان فارسی رسیدند؟
سیداحمد هاشمی- در باب آغاز چاپ در ایران اتفاقنظر قطعی نیست. عدهای آغاز چاپ در ایران را عصر ایلخانیان میدانند برخی احتمال دادهاند که یهودیان فارسی زبان پیش از سایر گروههای فارسیزبان به اهمیت چاپ کتاب پیبرده باشند، زیرا ترجمهای فارسی از تورات را به خط عبری در ۹۵۳/۱۵۴۶ ه.ق در استانبول چاپ کردهاند. در ۱۰۴۹/۱۶۳۹ سه کتاب به زبان و خط فارسی از سوی هیاتهای تبلیغی مسیحی و در باب تبلیغ مسیحیت در لیدن هلند به چاپ رسیده و چاپخانهای که این کتابها در آن چاپ شده، ظاهرا نخستین چاپخانه فارسی در جهان است.
بر اساس مدارک موجود، نخستین کتابی که در خود ایران چاپ شده، زبور داوود یا ساغموس است که در ۱۰۴۷/۱۶۳۸ به زبان و خط ارمنی در ۵۷۲ صفحه در جلفای اصفهان و به دست کشیشان ارمنی به چاپ رسیده است. اینکه ارمنیان، پیش از دیگر گروههای قومی ـ زبانی ساکن ایران توانستهاند در ایران چاپخانهای از آن خود تاسیس کنند و آزادانه به چاپ و نشر منابع مسیحی بپردازند و در میان اقوام جهان مقام پانزدهم را از حیث قدمت چاپ احراز کنند، دلایل بسیاری دارد که مهمترین آن، محیط آزاد و تشویقآمیزی بود که بهویژه شاه عباس اول صفوی و فرمانروایان دیگر این سلسله برای آنها ایجاد کرده بودند. ارمنیان حدود سی سال پس از کوچ به جلفای اصفهان، احتمالا در دهه ۱۰۲۰ /۱۶۱۰ «بصمهخانه»ای در این شهر دایر و چاپ کتاب را آغاز کردند. بر اساس مطالعات لئون میناسیان درخصوص تاریخ ارمنیان ساکن ایران، خاچاطور، خلیفه ارمنیان، به توسعه چاپخانه بسیار علاقهمند بوده و در ۱۰۴۹/۱۶۳۹ راهبی را به نام هُوانِس وارداپِتْ برای آموختن فن چاپ به اروپا فرستاده است. هوانس هفت سال در اروپا تعلیم دید و همراه خود یک دستگاه چاپ و حروف جدید به ایران آورد و در ۱۰۵۷/ ۱۶۴۷ موفق شد کتابی را در جلفای اصفهان به چاپ برساند. او سه سال بعد چاپ عهدین را آغاز کرد؛ اما به اتمام آن توفیق نیافت و به عللی که به دقت شناخته شده نیست، چاپخانه سی سال تعطیل ماند.
براساس اشارههای سیاحان خارجی، بهویژه شاردن، شماری از ایرانیان در عصر صفویه از کار چاپ و چاپخانه آگاهی داشته و به ورود آن به ایران شایق بودهاند. شاردن در سفرنامهاش میگوید که دربار ایران بارها به او پیشنهاد کرده است چاپخانهای به ایران بیاورد و در اصفهان نصب کند. او میافزاید اگر شاه عباس [دوم] زنده بود، این کار به آسانی تحقق مییافت، اما جانشینان او دربند این امور نیستند و هر چه دانشمندان و خیراندیشان تشویق میکنند، فایده نمیبخشد.
ویلم فلور هم به ملاقات هیات مبلغان مسیحی کرملی با شاه عباس و صحبتهای آنها درباره دستگاههای چاپ اشاره کرده است. ظاهرا شاه از آنها خواسته است دستگاه چاپی به ایران بیاورند؛ ولی هیچ نشانهای مبنی بر خارج شدن فن یا ابزارهای چاپ از جمع ارمنیان جلفای اصفهان در دست نیست، هر چند که از علاقه بیسرانجام برخی از رجال دولتی به ورود چاپ به ایران و تعلیم فنون آن، شواهدی در دست است. حتی از کاربرد حروف عربی/ فارسی در چاپ در عصر صفویه، تاکنون هیچ نشانهای به دست نیامده است.
ارمنیان مقیم جلفای اصفهان، بهرغم تعطیل و وقفههایی در کار چاپ، چاپخانه کلیسای وانک را دایر نگاه داشتند و کاغذ مورد نیاز را خود در محل تولید کردند و طی حدود سه قرن فعالیت توانستند بیش از چهارصد کتاب به چاپ برسانند. لطفالله هنرفر، اصفهان شناس، در جریان بررسی گورسنگهای ارمنیان جلفای اصفهان، پنجاه شغل و منصب شناسایی کرده که از جمله آنها حرفه چاپگری است.
جان پینکرتون و جونس هنوی، که در عصر نادرشاه افشار به ایران سفر کردهاند، از جزوههایی صحبت به میان آوردهاند که به زبان لاتینی و عربی چاپ و منتشر میشده است. احتمال میرود انتشار چند جزوه مسیحی در آن زمان، به دستور نادرشاه و به کمک ماشینهای کوچک چاپ بوده باشد. بر اساس مطالعات ناصرالدین پروین (فرهنگی فارسی به انگلیسی در ۱۱۹۴/۱۷۸۰، حدودا یک سال پس از مرگ کریمخان زند، در هند به چاپ رسیده است. از ۱۱۹۵ تا ۱۲۳۳ / ۱۷۸۱ـ۱۸۱۷، دست کم ۵۵ عنوان کتاب فارسی در هند و حدود ۲۵ عنوان در اروپا چاپ شده که عمدتا آثار ادبی و مذهبی قدیم و همه به روش چاپ حروفی سربی، نه سنگی، بوده است.
تحول عمده در فن چاپ و انتشار مواد چاپی، اعم از کتاب، روزنامه و مواد دیگر، از دوره ولایتعهدی عباس میرزا قاجار (۱۲۰۳ـ۱۲۴۹) آغاز شد که مصادف است با پیامدهای جنگهای ایران و روس، تلاش شماری از دولتمردان ایرانی برای آشنایی با علوم و فنون جدید و ترویج آنها در کشور و متحقق ساختن برنامه عمومی عباس میرزا برای نوسازی (مدرنیزاسیون) کشور. در واقع، ایرانیان فارسی زبان در قیاس با بسیاری از کشورها از مزایای چاپ دیرتر بهرهمند شدهاند. نخست به امر عباس میرزا، هم از ایران کسانی برای آموختن فن چاپ و تهیه کردن دستگاهها و ابزارهای چاپ به خارج فرستاده شدند و هم شخصی به نام ادوارد برجس را، که نزد ایرانیان به برجیس شهرت یافت، برای آموزش فن چاپ و تاسیس چاپخانه به ایران دعوت کردند. میرزا صالح شیرازی، از نخستین دانشجویان اعزامی به اروپا، به هنگام تحصیل در انگلستان با فن چاپ آشنا شد و در بازگشت، یک دستگاه کوچک چاپ و وسایل و ابزارهای لازم را به ایران فرستاد. او همچنین در سفری به روسیه چند دستگاه چاپ به تبریز آورد که یکی دو دستگاه آن بعدا به تهران منتقل شد. در باره دستگاههای چاپی که میرزا صالح به ایران آورده است ظاهرا تردیدی نیست و نیز نقش او در انتشار روزنامه در ایران محرز است، اما در باب اینکه چاپخانهای در تبریز تاسیس کرده باشد، تردید هست. قاسمی با اشاره به کتابهای برجامانده از آن چاپخانه، این تردیدها را نابجا میداند. چاپخانهای که بنا بر مدارک فعلی، وجود آن محرز است، در ۱۲۳۳ به دست آقا زینالعابدین تبریزی و با حمایت عباس میرزا در تبریز تاسیس شده است.
در باب تاسیس چاپخانهای در شیراز، پیش از تهران و حتی تبریز فرضیهای وجود دارد، ولی تقیزاده آن را ضعیف میداند.
بررسی نخستین کتابهای چاپی نشان میدهد که دولت وقت از فناوری چاپ به سود و در جهت مقاصد خود استفاده میکرده است. کتابها عمدتا تاریخی، دینی، ادبی یا در جهت ترویج اصول بهداشتی، ترویج جنبههایی از حیات مدنی و فرهنگ زندگی اجتماعی جدید بوده است. تنوع کتابها، البته پس از رواج بیشتر ترجمه و تاسیس دارالفنون و دارالطباعه، به مراتب بیشتر شده است.
در ۱۲۴۰، حدودا هفت سال پس از تاسیس چاپخانه در تبریز، میرزا زینالعابدین به امر فتحعلیشاه به تهران احضار و به تاسیس چاپخانه و چاپ کتاب مامور شد. زینالعابدین در پایان یکی از این کتابها مبدع فن چاپ در ایران دانسته شده است. او زیر نظر منوچهرخان گرجی (معتمدالدوله) کار میکرده و کتابهایی که به «چاپ معتمدی» معروف است و پس از ۱۲۴۰ در تهران چاپ شده، به اهتمام وی بوده است. بنا بر برآوردی، مجموع کتابهای چاپ معتمدی به هشتصد هزار جلد بالغ شده است شمار چاپخانههای تهران هم به مرور زیاد شد و تحت نظر معتمدالدوله در هم ادغام گردید و به نوعی نخستین چاپخانه دولتی ایران به وجود آمد. این چاپخانه تا ۱۲۶۵ در تهران برقرار بود و کتابهای چاپ معتمدی در این چاپخانه به چاپ میرسید. پس از تبریز و تهران، به ترتیب در این شهرها چاپخانه تاسیس شد: شیراز، اصفهان، ارومیه، بوشهر، مشهد، بندر انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، گروس و کاشان.
چاپ سنگی در ایران بنابه عللی پس از چاپ سربی رواج یافت. جعفرخان تبریزی برای تعلیم دیدن چاپ سنگی به مسکو فرستاده شد و او در بازگشت، یک دستگاه چاپ سنگی را در ۱۲۳۹-۱۲۴۰، چند سالی پس از ورود چاپ سربی، با خود به تبریز آورد. میرزا اسدالله شیرازی نیز به همین منظور به سنپترزبورگ فرستاده شد. چاپ سنگی هم به حمایت و تشویق عباس میرزا در ایران رواج یافت، اما گسترش آن به حدی وسیع بود که بیش از شصت سال توسعه چاپ سربی را متوقف کرد.
نخستین کتاب چاپ سنگی ظاهرا قرآنی بود که در ۱۲۴۸ به همت میرزا اسدالله در تبریز چاپ شد و سه سال بعد، باز به همت او و در تبریز، زادالمعاد انتشار یافت. این دو کتاب به خط میرزا حسین خوشنویس بود. در ۱۲۵۹، شخصی به نام آقا عبدالعلی وسایل چاپ سنگی را از تبریز به تهران آورد و چاپ کتاب را در تهران آغاز کرد. المعجم فی آثار ملوکالعجم و تاریخ پطر کبیر از نخستین کتابهایی بود که در تهران چاپ سنگی شد. در همین سال لیلی و مجنون، اثر مکتبی شیرازی، با چهار مجلس تصویر، ظاهرا در تبریز چاپ شد که نخستین کتاب چاپ مصور سنگی در ایران است.
کتابهای چاپ سنگی با اقبال عمومی بیشتری روبهرو شد که علت عمده آن دشواری حروفچینی حروف فارسی در چاپ سربی و غلطگیری آن، نیاز به تخصص و مهارت در حروفچینی، دشواریهای ساختن تصویر، علاقه مردم به خط و بهویژه خط نستعلیق، وجود خوشنویسان به نام و حفظ هنر ملی خطاطی بوده است. مارزلف هم مهمترین علتهای رواج چاپ سنگی را در ایران به دو دسته اجتماعی ـ اقتصادی و اجتماعی ـ فرهنگی تقسیم کرده و ارزانی، سادگی، نیاز به تخصص و تجهیزات کمتر را در دسته اول و طبیعت خط فارسی و علاقه خاص مردم ایران را به خط نستعلیق در دسته دوم جای داده است. همچنین چاپ متنهای عربی اعرابگذاری شده، بهویژه قرآن کریم، با روش چاپ سنگی بسیار آسانتر بود. چاپ سنگی به لحاظ محدودیتهای فنی خود نتوانسته از هنرهای رنگآمیزی استفاده کند، اما سایر ویژگیهای هنری، مانند تذهیب، تشعیر، طرحها و نقشهای هنری، کتیبهسازی، سرلوح سازی، حاشیهسازی و مجلسسازی را در هنر کتابسازی ایران حفظ کرده و حتی ترویج داده است. اوج فن چاپ سنگی همراه با نقاشی در ایران، میان سالهای ۱۲۷۰ تا ۱۳۰۰ بوده است.
چاپ سنگی جز در تبریز و تهران در بسیاری از شهرهای دیگر ایران رواج یافت، تا آنکه در دوره ناصرالدین شاه قاجار ، چاپ سربی پس از مدتی بیش از نیم قرن بار دیگر رایج شد. کتابهای چاپ سنگی ایران با کتابهای مشابه در افغانستان، ترکستان، عثمانی، مصر و هند از حیث طراحی، تصاویر و تنظیم اجزای کتاب و رنگ و جنس کاغذ تفاوت دارد.چاپ سنگی حتی بنا به ضرورت فنی بر خط فارسی تاثیر گذاشت و در شیوه تحریری آن تغییری ایجاد کرد؛ تراش قلمها پر گوشتتر شد تا پس از چاپ و لاغر شدنِ نقش حروف، سواد و بیاضها به معیار اصلی بازگردد.
چاپ در ایران از عصر ناصری دستخوش تحولاتی تازه شد. انتشار روزنامه، رواج نسبی روزنامهنگاری، تهدیدی که حکومت خودکامه از جانب مطبوعات و اشاعه اندیشهها احساس کرد و به ایجاد تدابیری برای نظارت و تسلط بر مطبوعات دست زد، سرنوشت چاپ را عملا به مطبوعات گره زد، چندان که تاریخ چاپ از آن پس از تاریخ مطبوعات تفکیکپذیر نیست و حکومتها در واقع از راه نظارت مستقیم بر چاپخانهها، مطبوعات را عملا زیر نظر قرار دادهاند و هر تصمیمی که درباره مطبوعات گرفتهاند، نتیجه آن بیدرنگ در چاپخانهها محسوس شده است.
سفرنامههای ناصرالدین شاه که به خط میرزا رضای کلهر و تصویرهای میرزا بزرگ و میرزا ابوتراب غفاری چاپ شده، از بهترین نمونههای چاپ مصور در تاریخ چاپ ایران است. چاپخانه سنگی سیار، چاپخانه کوچکی بود که در سفرهای ناصرالدین شاه و همراه اردوی وی، بر اسب و قاطر جابهجا میکردند. روزنامه مرآتالسفر و مشکوه الحضر و روزنامه اردوی همایون در همین چاپخانه سیار چاپ میشد.
تاسیس مدرسه دارالفنون بر وضع و سیر چاپ در ایران تاثیر گذارد. نیاز به انتشار کتابهای درسی، سبب شد که در این مدرسه کارگاهی مختص چاپ آثار استادان دارالفنون، منابع درسی محصلان و نیز پارهای کتابهای دیگر تاسیس شود. چاپخانه کوچک دارالفنون ظاهرا در ۱۲۶۸ و با نام «دارالطباعه خاصه علمیه مبارکه دارالفنون تهران» و زیرنظر علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه تشکیل شد و تا ۱۳۰۰ دایر بود و شاید حدود چهل عنوان کتاب درسی در آن به چاپ رسیده باشد.
چاپخانه دولتی، که تحت عناوین مختلف فعالیت میکرد و به چاپ کتاب و روزنامه میپرداخت، در دوره ناصرالدین شاه تاسیس شد و مدیریت آن از جمله با منوچهرخان معتمدالدوله، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، ابوالحسنخان صنیعالملک و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بود. به نظر میرسد این چاپخانه در خود محل اداره انطباعات (دارالطباعه دولتی) مستقر بوده است. در این دوره چاپ مصور نیز رواج یافت. میرزا عبدالمطلب نقاشباشی، که «انطباعِصور» (چاپ مصور) را در اروپا آموخته بود، این فن را وارد ایران کرد. میرزا ابوتراب، نقاش مخصوص وزارت انطباعات در ۱۳۰۰، از شاگردان اوست. اداره انطباعات، میرزا ابراهیمخان، معروف به مصوِر رحمانی، را نیز برای آموختن فنون جدید عکاسی و حکاکی به اروپا فرستاد. او در بازگشت مظفرالدین شاه (حک :۱۳۱۳ـ۱۳۲۴) از سفر دوم فرنگ، دستگاه چاپ سربی را به ایران آورد و چاپخانه خورشید را در تهران تاسیس کرد و تعدادی کتاب در زمینه اخلاق، ورزش و خانهداری در آن به چاپ رساند. میرزا ابراهیمخان روشهای جدید گراوورسازی را، به جای روشهای ناکارآمد پیشین ترویج داد که به کمک تیزآب در ورقههای فلزی مسطح، حفره ایجاد میشد و چاپ تصاویر کیفیت چندان مطلوبی نداشت. شماری از روزنامهها و کتابهایی که در عصر مظفرالدین شاه در چاپخانههای دولتی ایران چاپ شده به حدی نفیس و هنرمندانه است که بخشی از میراث ارزشمند تاریخ چاپ در ایران را تشکیل میدهد.
نهضت مشروطه در ایران عامل افزایش تعداد عناوین و شمارگان روزنامهها، گرایش بیشتر مردم به خواندن مطالب سیاسی و اجتماعی، و نیز تقویت و گسترش چاپ در ایران بود. چاپ ژلاتینی، که بعدا جای خود را به روش چاپ استنسیلی داد، احتمالا از اواخر عصر ناصری، و همزمان با آغاز تحرکات سیاسی تازه، برای تکثیر اعلامیههای پنهانی، نامههای سرگشاده و شبنامههای سیاسی مورد استفاده قرار گرفت و ظاهرا چاپخانههای مخفی کوچکی برای چاپ ژلاتینی تشکیل شده بود. از شمار دقیق چاپخانهها در عصر مشروطیت آماری در دست نیست، اما شمار چاپخانههای دایر، رسمی و فعال در پایان عصر ناصری و آغاز دوره مظفری ۴۲ واحد، مرکب از دولتی و خصوصی، در سراسر ایران برآورد شده است.
چاپخانه مجلس شورای ملی، مدت کوتاهی پس از تشکیل مجلس اول، به منظور چاپ و نشر روزنامه و نیز مطالب اختصاصی خودِ مجلس، به سرعت تاسیس و در مدت کوتاهی به بزرگترین چاپخانه کشور تبدیل شد.
ارسال نظر