گروه تاریخ اقتصاد - آنچه می‌خوانید بخشی از نامه امیرکبیر به ناصرالدین شاه است. امیرکبیر در این نامه از شاه ناصری خواسته است که خود مراقب امور مملکتی بوده و محتاج به او نباشد. «... با طفره رفتن‌ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن در ایران‌ نمی‌توان سلطنت کرد. گیرم من ناخوش یا مردم؛ فدای‌ خاک پای همایون شما، باید سلطنت بکنید یا نه؟ اگر شما باید سلطنت بکنید بسم‌اللّه. چرا طفره می‌روید؟ موافق قاعده کل عالم پادشاهان سابق چنان نبوده که‌ همگی در سن سی‌ساله و چهل‌ساله به تخت نشسته باشند در ده‌سالگی نشسته و سی‌ چهل‌سال در کمال پاکیزگی پادشاهی کردند هر روز از حال شهر چرا خبردار نمی‌شوید؟ که چه واقع می‌شود و بعد از استحضار چه حکم می‌فرمایید؟ از در خانه‌ و مردم و اوضاع ولایت چه خبر می‌شوید و چه حکم می‌فرمایید؟ قورخانه و توپی‌ که بایست باستراباد برود، رفت یا نه؟ این همه قشون که در این شهرست از خوب و بد و سرکرده‌های آنها را چه وقت خواستید؟ و از حال هر نوع دایم خبردار شدید؟ همچنین‌ بنده ناخوشم و گیرم هیچ خوب نشدم شما نباید دست از کار خود بردارید و دایم‌ محتاج به وجود یک بنده‌ای باشید اگرچه جسارت است اما ناچار عرض کردم باقی‌ الامر همایون.

منبع: مجله یغما، مردادماه سال ۱۳۳۸