جلوگیری از قاچاق قند و شکر

در روزنامه اطلاعات اواخر مرداد سال ۱۳۱۱ آمده است: «نظر به اینکه عده‌ای از تجار نسبت به موضوع ورود چای به طور قاچاق و تنزل قیمت آن که در اثر قاچاق ارزان‌تر عرضه می‌دارند و باعث خسارت تجار درستکار است، اعتراض کرده بودند. موضوع از طرف اداره کل تجارت طرف توجه قرار داده شده و مطالعاتی به عمل آمده که از قاچاق مزبور جلوگیری و ضمنا نظریه تجار ذی علاقه خواسته شده است. هم چنین راجع به قیمت قند هم که اخیرا در بازار قدری ترقی نموده اقدام شده که با ورود قند و شکر از ترقی آن جلوگیری نمایند.»

صدور جواز قند و شکر

روزنامه اطلاعات اواخر مرداد ۱۳۱۱در خبر دیگری آورده است: جواز درخواست‌های راجع به ورود قند و شکر متمم که اجناس آنها قبل از اسفند ۱۳۱۰ وارد گمرکخانه ها شده بود، صادر شد. کمیسیون جواز چند روز پیش از آن به طور مرتب جلسه‌های خود را تشکیل می‌داد و جوازهای مربوط به درخواست‌هایی که قبل از تصویب قانون واصل شده بود را مطابق مقررات صادر می‌کرد.

لغو قیومیت فرانسه در سوریه

در روزنامه اطلاعات ۱۳۱۱ آمده است: «خلاصه مواد اساسی و عمده قراردادی که تحت مطالعه اولیا امور فرانسه و سوریه قرار گرفته در روزنامه «لیبرته» منتشر شد. روزنامه مزبور اشعار می‌دارد که مسیو هانری پونسوت کمیسر عالی فرانسه در سوریه چند روز قبل وارد پاریس شده و از قرار معلوم، مقصود او از این مسافرت این است که در موضوع شرایط الغای قیومیت فرانسه در سوریه رسیدگی و امعان نظر به عمل آورد. بر طبق مندرجات جریده فوق الذکرنکات عمده و مهم این طرح قرارداد به این قرار است: ۱- حمایت منافع مللی که عضو جامعه ملل هستند۲- اقدام حقوق اقلیت

۳- احترام به قراردادها و معاهدات سابق که به نام سوریه با سایر دول توسط فرانسه امضا شده و همچنین اقدام قراردادهای بین‌المللی جامعه ملل ۴- قرارداد تجهیز کلیه متخصصین فنی در فرانسه ۵- ابقای قسمتی از نمایندگی سیاسی سوریه در دست سفرای کبار و کنسول‌های فرانسه ۶- پرداخت مخارج قشون و مستخدمین کشوری از طرف سوریه ۷- داخل شدن سوریه در جامعه ملل.

زادروز امپراتور فرانسه

ناپلئون بناپارت، بزرگ‌ترین سردار تاریخ اروپا در ۱۵ اوت ۱۷۶۹ میلادی در جزیره کورس در نزدیکی فرانسه در خانواده‌ای پر جمعیت و فقیر به دنیا آمد. وی در دوران جوانی به ارتش فرانسه پیوست و توانست درجه ژنرالی را کسب کند و از آن پس ژنرال بناپارت خوانده شد.

ناپلئون نخست در مارسی افسر ارتش بود و در ۲۶ سالگی از سوی رهبران انقلاب فرانسه مامور حفظ نظم و ایجاد حکومت نظامی در پاریس شد. او که تشنه قدرت بود خیلی زود بر ضد جمهوری خواهان کودتا و جمهوری را لغو کرد. سپس با تاج گذاری خود را امپراتور فرانسه خواند و قدرت برتر اروپا شد. سپس به ایتالیا حمله کرد و با حمایت مردم این کشور، آنجا را از دست حکومت اتریش نجات داد. پس از آن به مصر رفت و به سلطه ملوک مصری نیز پایان بخشید و سوریه را نیز ضمیمه خاک کشور خود کرد. در بازگشت به فرانسه با کمک دو برادر خود لوسین و ژوزف مجلس را منحل کرده و خود را امپراتور نامید. سپس پروس، هلند، لهستان، بلژیک و نیز سرزمین اتریش را تسخیر کرد. در جنگ دریایی با انگلیس شکست خورد، اما اسپانیا و پرتغال را هم به متصرفات خود افزود. آنگاه عازم روسیه شد و تا مسکو پیش رفت. ضمن اینکه در این دوره طی قرارداد فین کن اشتاین با فتحعلی شاه (حاکم ایران) که با روس ها در جنگ بود همکاری کرد. اما بعد از آنکه اتحادیه سوم را شکست داد با امپراتور روسیه علیه بریتانیا متحد شد و با قرارداد صلح تیلسیت با روسیه آشتی و به فتحعلی شاه، شاه ایران خیانت کرد.

بنا به گفته مورخین، بزرگ‌‌ترین اشتباهات ناپلئون بناپارت یکی تسخیر اسپانیا (یار دیرین و متفق ناپلئون که در جنگ‌ها وی را یاری می‌کرد) و دیگری لشکرکشی به روسیه بود که موجبات ضعف وی و کشته شدن بسیاری از ارتش و نیز نارضایتی فرانسویان را فراهم آورد.ناپلئون با ایرانیان یک معاهده را امضا کرد که از خاک ایران برای تسخیر هند استفاده کند، در مقابل برای برگرداندن قفقاز (دربرگیرنده گرجستان) به ایرانیان کمک کند. او به گفته‌های خویش عمل کرد و ارتش ایران را آموزش نظامی ‌داد و توپ‌های متحرک و تفنگ‌های باروتی فرانسه را در اختیار آنها قرار داد. اما پس از امضای عهدنامه صلح تیلسیت با الکساندر اول، امپراتور روسیه از کمک به ایران در جنگ با وی سر باز زد و فتحعلی شاه قاجار بعد از خیانت وی به بریتانیا متوسل شد.

بزرگ‌ترین دشمن ناپلئون بریتانیا بود که همه جا چون سایه وی را تعقیب می‌کرد. سرانجام کشورهای تحت تسلط ناپلئون که همه از سوی بریتانیا حمایت می‌شدند و همین طور دشمنان ناپلئون در خاک فرانسه متحد شده وی را شکست دادند و به جای او لوئی هجدهم را به حکومت انتخاب کردند. ناپلئون پس از خلع از قدرت در سال ۱۸۱۴ از سوی متفقین به جزیره الب تبعید شد. اما از آنجا گریخت و از تاریخ ۲۰ مارس ۱۸۱۵ تا ۲۲ ژوئن در یک دوره کوتاه که به حکومت صدروزه معروف است، از نو رهبری فرانسه را بر عهده گرفت. پس از شکست در نبرد واترلو در ۱۸ ژوئن سال ۱۸۱۵، وی از امپراتوری استعفا داد و خود را به دشمن دیرینش نایب‌السلطنه بریتانیا تسلیم کرد و برای همیشه به جزیره سنت هلن تبعید شد. وی به دلیل بیماری در سن ۵۲ سالگی در همان جا درگذشت.