گاهشمار
زلزله های ویرانگر تبریز
گروه تاریخ اقتصاد- مرا حکایت کردند که به این شهر زلزله افتاد، شب پنجشنبه هفدهم ربیعالاول سنه اربع و ثلاثین و اربعمائه (۴۳۴) و در ایام مسترقه بود، پس از نماز خفتن. بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند... ناصر خسرو قبادیانی هنگامی که در سده پنجم هجری شمسی به تبریز رسید از زلزله هولناکی که این شهر بزرگ را به ویرانی کشیده بود چنین یاد کرد. تبریز از سده دوم هجری یکی از مناطق آبادان آذربایجان محسوب میشده است. با اینکه ابن حوقل و اصطخری این شهر را یکی از شهرهای کوچک آذربایجان دانستهاند، اما ابن مسکویه سال ۳۳۰ هجری در کتاب «تجارتالأم و تعاقبالهمم» تبریز را اینچنین توصیف میکند: شهری است بزرگ و باروی استوار دارد و پیرامون آن بیشهها و درختان فراوان است. شهری استوار و مردمانش دلیران و توانگرانند.
رکنالدین خویی در کتاب «مجمع اربابالملک» و احمد غفاری در کتاب «تاریخ نگارستان» نخستین کسانی هستند که در رابطه با نخستین و دومین زمینلرزه بزرگ تبریز مطلب نوشتهاند. بنابه گفته آنان، زمینلرزه بزرگ سده چهارم هجری در شب جمعه روی داده و بسیاری از مردم براثر آن کشته و زخمی شدهاند. پسلرزههای آن نیز تا یک ماه تبریز را میلرزاندهاست.
ابن جوزی در سال ۴۳۴ هجری در کتاب «المنتظم فی تاریخالملوک و الأمم» در اینباره مینویسد:در تاریخ بیست و نهم جمادیالاولی، نامهایی از ابن جعفر ابن الزقی العلوی -نقیب موصل- رسید که در آن نوشته بود: آگاهیهای صحیحی دریافت داشته درباره زمینلرزه سخت تبریز که قلعه و سور و دور و خانهها و گرمابهها و بازارها، بیشتر دارالإماره را ویران ساختهاست و امیر از این زمینلرزه جان به در برده؛ چون آن روز در باغی بودهاست و لشکریانش نیز به سلامت ماندهاند؛ زیرا آنان را به جنگ برادرش فرستاده بود. چون مردگان را که زیر آوارها مانده بودند شمار کردند، نزدیک به پنجاه هزار تن آدمی بود.در دوران حکومت ایلخانان نیز سومین زمینلرزه بزرگ تبریز را لرزاند. رشیدالدین فضلالله همدانی در کتاب جامعالتواریخ در سال ۷۰۴ هجری در اینباره مینویسد:در صمیم زمستان به محروسه تبریز زلزله عظیم حادث شد و تا چهار ماه گاهگاه زمین حرکت میکرد.
در کتاب جامعالتواریخ نیز آمده است: در زمستان در تبریز زلزله سخت حادث شد؛ چنانکه سر منارها افتاد و خانهها خراب شد.چهارمین زمینلرزه بزرگ تبریز در سال ۱۰۵۰ هجری روی داده و خسارتهای فراوانی را بهبار آوردهاست. این زمینلرزه در شامگاه جمعه مورخ ۴ ذیقعده سال ۱۰۵۰ و در یکی از روزهای سرد زمستانی رخ دادهاست. مینورسکی در تاریخ تبریز، این زمینلرزه را از قول آراکیل تبریزی یاد کردهاست.آراکیل تبریزی که یکی از مورخان ارمنی است و در آن زمانها میزیستهاست، در کتاب خود نوشته است: در سختترین روزهای زمستان، در هنگامی که برف از آسمان میریخته و مردم خویشتن را به پناه خانهها کشیده بودند، ناگهان زمین چنان میلرزد که در یک آن، هم پست و بلند شهر یکسان مینماید. در این حادثهاست که کوشک پادشاهی «شامغازان» که از زمان غازانخان به یادگار مانده و یکی از باشکوهترین عمارتهای تاریخی ایران بهشمار میرفته، از هم فروریخته، جز یک مشت ویرانه، نشانی از آن باز نمیماند. همچنین مسجد تاریخی «استاد و شاگرد» و دیگر مسجدها که هرکدام یادگار پادشاهی یا وزیری بود، همه ویرانه شد و یک دهی که بر سر کوهی نهاده بود، پاک به زمین فرورفت و از کوهها چشمههای سیاه روان شدند. روز سوم که لرزش سخت دیگری روی داده، این چشمه ناپیدا گشته، چشمههای سیاه دیگری ازنو پیدا شدند. این زمینلرزه تا ششماه دوام داشت؛ به این ترتیب که تا دوماه در شبانهروز چندبار لرزش روی میداد، سپس کمتر شده در شبانهروز یکبار روی میداد تا پس از ششماه دیگر روی نداد.پنجمین زلزله بزرگ نیز ده سال بعد از این تاریخ اتفاق می افتد و کشتگان بسیار بر جای میگذارد. ششمین زمینلرزه تاریخی تبریز در ماه جمادیالثانی سال ۱۱۳۳ هجری شروع شده و تا ماه محرم سال ۱۱۳۴ هجری ادامه یافت. هفتمین زمینلرزه در سال ۱۱۹۲ هجری قمری اتفاق افتاد و هشتمین زمین لرزه وحشتناک نیز چهار سال پس از آن رخ داد. در کتاب «ریاض الجنه» در اینباره آمدهاست:در اواخر سنه هزار و صد و نود و دو و تا اوایل سنه هزار و صد و نود و سه، سه مرتبه در این مابین رجوعا و استقامه قران نحسین در برج عقرب واقع شد و به تقارن آن مقارنهها امور چندی در عالم کون و فساد اتفاق افتاد که فلک فسادپیشه از اینقبیل فسادها در اندیشه نداشت. یکی زلزله تبریز بود که شب شنبه سلخ ذیحجهالحرام سنه ۱۱۹۳ تامه هجری تخمینا دو ساعت از شب مزبور گذشته، اتفاق افتاد. به مرتبهای انهدام به شهر و نواحی روی داد که مصدوقه و جعلها عالیها سافلها گردید. همه ابنیه عالیه و آثار مستحکمه قدیمه از مدارس و مقابر و معابد و عمارات و رباطات بالمره خراب گردید؛ از آن جمله شنبغازان و مسجد صاحبالامر و مسجد جهانشاه و مسجد جامع و مدرسه سیدحمزه و مدرسه صادقیه و طالبیه بود که ثانیاثنین یکی از آنها را در کل روی زمین چشم دوربین روزگار ندیده بود، همگی انهدام یافته بیاغراق دیواری به بلندی یک وجب نماند و تخمینا دوازده فرسخ از اطراف به تبعیت شهر انهدام یافت و تاحال این قسم زلزله در این شهر اتفاق نیفتاده بود و مقتولان در شهر و نواحی از اطفال و نساء و رجال از غریب و بومی دویست هزار نفر تخمین شد که بدارالقرار در آن قضیه فرار نمودند و اکثر خانهها مسدود شد و در همان شب تا صبح تخمینا چهل مرتبه چنان زلزله شد که هرگاه عمارت و آبادی میبود، در هر دفعه اول بیشتر خرابی میشد. در اکثر کوهها شکاف عظیم پیدا شد و در راه شبلی شکاف طولانی که قریب به هفت فرسخ طول داشت... و تا ده دوازده سال در آن دیار زمین در زلزله و مردم در ولوله بود. از اول زلزله تا ششم صفرالمظفر آن سال هر شبانهروز تخمینا سی و چهل مرتبه زلزله میشد، نهایت مخرب نبود. اما در روز شنبه ششم شهر مزبور یک ساعت از زوال گذشته و ایضا در شب یکشنبه چهاردهم ماه مزبور سه ساعت تخمینا از شب گذشته، زلزله شدیدی واقع شد که کمتر از اول نبود.
ارسال نظر