قلیان‌ها را شکستند

به دیدار آقای گروب رفتم و با وی برای مدتی طولانی گفت‌وگو داشتم. او در سخنان جذابش گفت که روزها به بازار تهران می‌رود و وقتش را در شعبه بازار می‌گذراند و در آنجا قابلیت‌های آینده ایران را مطالعه می‌کند و راه‌های بالا بردن دامنه فعالیت‌های بانک خود را مطابق با اصول اروپایی تعیین می‌کند. یکی از اهداف او این است که بادقت راه‌های افزایش دامنه فعالیت‌های تجاری و صنعتی روس‌ها را در ایران تحلیل کند. او تاکید کرد که در این زمینه از حمایت و اعتماد کامل دولت (روسیه) برخوردار است و خوشحال است که توانسته نفوذ روسیه را در ایران افزایش دهد. در این سخنان هیچ حقه، کلک، تزویر و دروغی دیده نمی‌شود. این تصویری از یک رقابت روشن و علنی است و در این رقابت کشوری که قدرتمندتر باشد برنده خواهد بود.

جالب است که نظر روسای هر کدام از این دو بانک را در مورد دیگری بشنویم. این دو در حال رقابت و مبارزه تن به تن در عرصه پولی و مالی هستند؛ اما رفتارشان شرافتمندانه است. هیچ نشانی از دروغ و فریب در رفتارشان نسبت به یکدیگر نیست. این را عمدا ذکر می‌کنم که جواب مقالات احمقانه روزنامه‌های انگلیسی را داده باشم که مطالب ناپخته و عجولانه‌ای را به نقل از خبرنگاران بی‌اطلاع خود چاپ می‌کنند.

تجارت روسیه با ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی ممتاز روسیه در مرزهای ایران نفوذ انگلیسی‌ها را در شمال ایران به چالش کشیده است. برای ما درس بزرگی است که می‌بینیم چگونه دولت روسیه برای نجات تجار روسی در ایران پا پیش می‌گذارد و از هیچ کوششی برای کمک به این تجار دریغ نمی‌کند. روسیه حاضر است تا آنجا پیش برود که برای تشویق تجارت ایرانیان با روسیه روبل ارزان به تجار بفروشد و از این راه‌ ضرری را هم متحمل شود. تردید نیست در افق قطعی پیش‌رو، با رونق تجارت روسیه در ایران ضررهای کوتاه مدت امروز با سودهای فراوان بعدی جبران خواهد شد.

در نظر من انگلیسی دیدن اینکه روس‌ها در پی تامین منافع تجاری مطلق خود در ایران هستند، عبرت‌آموز است. هر انسان منصفی از این رفتار بدون هیچ سرزنشی تقدیر می‌کند.

تاسف در این است که ما هنوز آن قدر بیدار نشده‌ایم که همین رفتار را در پیش بگیریم. بانک روسیه در شهرهای اصلی شمال ایران شعبه دارد و عمده فعالیت‌های خود را در شمال ایران متمرکز کرده است.

فعالیت بانک شاهی در زمان‌های مختلف از سوی کسانی که کوشیده‌اند از طریق گول زدن مردم به منافع مالی دست پیدا کنند، دچار اخلال شده است. این افراد همیشه حیثیت بانک را ملعبه دست خود قرار داده‌اند. برای مثال شرکت بوشهر و شرکت بازرگانی فارسی با مسوولیت محدود را می‌توان نام برد که به وسیله تجار محلی تاسیس شده بودند. این شرکت‌ها به طور غیرقانونی اسکنانس‌هایی منتشر کردند. این اسکناس‌ها مطابق الگویی که در بانک شاهی رایج بود، جعل شد و بدون هیج مانع و رادعی در بازار به خصوص در بازار شیراز توزیع و به فروش رفت. طبعا بانک شاهی براساس معاهده‌ای که با دولت ایران داشت حق انحصاری چاپ اسکناس را در اختیار داشت و علیه اقدام این شرکت‌ها و پایمال شدن حق انحصاری خود اعتراض کرد. این اعتراض مدت‌ها بی‌جواب ماند. اسکناس‌های جعلی حتی امروزهم در جنوب ایران در گردش است. مردم که با اسکناس‌ها آشنایی نداشته‌اند آنها را با اسکناس‌های واقعی اشتباه گرفته‌اند و بانک شاهی دیر یا زود باید وارد عمل می‌شد و کاری صورت می‌داد. دشمنان بانک هم از این واقعه استفاده کرده به تحریم مردم علیه بانک شاهی اقدام کرده‌اند و مردم را متقاعد کرده‌اند که وجود کلمه «شاهی» روی اسکناس یعنی دادن کاغذهای بی‌اعتبار به دست مردم به جای سکه‌های نقره‌ای با ارزش. در استان‌های جنوبی این شایعه به سرعت پیچیده است. در حالی که این اسکناس‌های جعلی را ایرانیان با نام جعلی خارجی چاپ و توزیع کرده‌اند.

رفتار خارجیان در ایران به گونه‌‌ای بوده که اعتماد مردم را جلب نکرده و بر عکس موجب بی‌اعتمادی آنان به هر چه خارجی شده است، اما هیچ‌کدام از بی‌آبرویی‌های شرکت‌های خارجی روسی و بلژیکی در ایران از شرکت گاز گرفته تا شرکت تولیدکننده قند و شکر، شیشه و کبریت، اندازه رسوایی شرکت انگلیسی تنباکو قابل‌اهمیت نیست. رسوایی شرکت تنباکو به حدی شدید و جدی بود که در نوع خود موجب انقلابی در ایران شد.

خوب می‌دانیم که در سال ۱۸۹۰ [ده سال قبل از سفر آرنولد لندور به ایران] سرمایه‌داران انگلیسی اجازه انحصاری تاسیس یک شرکت تنباکو در ایران را تحصیل کردند. برای کسب این انحصار مبالغ هنگفتی به شاه و هدایای گران‌قیمتی به مقامات دیگر ایرانی تقدیم شد. در فوریه ۱۸۹۱ شرکت تنباکو کار خود را در سطحی گسترده آغاز کرد. این شرکت اجازه داشت انحصارا توتون و تنباکو را در سراسر ایران خرید و فروش کند. کمی بعد از آغاز فعالیت این شرکت گروهی از تجار زخم‌خورده ایرانی که از ناحیه این انحصار آسیب دیده بودند عریضه‌ای به شاه نوشتند و در آن عریضه نسبت به اعطای این انحصار اعتراض کردند. به‌رغم این اعتراض شاه فرمانی صادر کرد و انحصار تنباکو را در دست این شرکت انگلیسی مورد تاکید قرار داد. با این اقدام شاه نارضایتی بیشتر و اعتراضات گسترده‌تر شد.

مساله انحصار تنباکو نشان داد که مردم ایران اگر بخواهند می‌توانند در شکلی اصیل و مشخص ظاهر شوند، اما دو دوزه‌بازی‌ها، سوء‌مدیریت و نبودن دانش و خرد کافی در شناخت رفتار با ایرانیان و این باور مسخره که می‌توان با توسل به زور ایرانیان را وادار به تحمل تنباکوی انحصاری انگلیسی‌ها کرد خیلی زود دردسرهای زیادی را به وجود آورد. در سراسر تهران و شهرهای بزرگ پلاکاردهایی نصب و روی آنها شعارهایی نوشته شد مبنی‌بر ضرورت قتل اروپاییان و تبری جستن از آنان.

اما ایرانیان برخلاف تهدیداتی که صورت دادند صبر و شکیبایی پیشه کردند. ایرانیان منتظر بودند که شاه وارد عمل شود و با لغو انحصار اعطاشده شادی و زندگی عادی را به ایران بازگرداند. در همین حال عوامل شرکت تنباکو هم در سراسر ایران به رفتار شیطانی مشغول شدند. در تاریخ ایران هرگز مشاهده نشده است که یک خارجی به این شکل سخیف و احمقانه با ایرانیان رفتار کرده باشد.

روحانیون فرصت‌ طلایی را جلوی خود مشاهده کردند تا ظرف چند روز همه رشته‌های چند ساله اروپاییان را پنبه کنند. آنها به موعظه مشغول شدند که:

- الیوم استعمال تنباکو حرام و دست زدن به تنباکوی نجس متعلق به اروپایی‌ها ممنوع و این خواست خداوند است.

مهم‌ترین مجتهد اسلامی هم که در کربلا اقامت داشت از همه طرفدارانش خواست که از استعمال توتون که سرگرمی ایرانیان بود خودداری کنند.

شاه از میرزا حسن آشتیانی مجتهد تهران خواست که مردم خشمگین را آرام کند، اما این مجتهد علیه شاه موعظه کرد و جانب فتوای پیشوای خود را که در کربلا اقامت داشت گرفت. او پا را از این هم فراتر گذاشت و اعلام کرد که کشیدن تنباکو حرام است نه فقط به خاطر اینکه نجس است، بلکه به این خاطر که در قرآن آمده است که استفاده از هر چیزی که عادلانه در اختیار همه قرار نگیرد مذموم است.

در نتیجه این تدابیر جدی که حاکی از اعتقادی راسخ بود خارجیان و تنباکوی آنان مورد تنفر قرار گرفتند و این چالشی بود که اقتدار شاه را زیر سوال برد. همه مردم دست از استعمال تنباکو برداشتند. در بازار، در کاروانسراها، در خیابان‌ها و در خانه‌ها که در شرایط عادی هر کسی را مشغول کشیدن قلیان، سیگار یا چپق می‌دیدی هیچ تنابنده‌ای به توتون و تنباکو دست نزد. شاه در ملأ عام برای ترغیب مردم به کشیدن دخانیات ظاهر شد و قلیانی چاق کرد و کشید، اما همسر و سوگلی شاه با قبول مخاطره افتادن از چشم شاه در حضور همه قلیان شاه را بر زمین زد و شکست.

در خانه‌های دیگر ایرانیان هم زن‌ها قلیان‌های شوهران خود را شکستند.

ظرف چند هفته حتی یک برگ تنباکو مصرف نشد. این مهم‌ترین اعتراض مهمی بود که شاه و مقامات دیگر را به وحشت انداخت. این واقعه نشان داد که مردم [ایران] چنان مصمم و با اراده‌اند که حاضر نیستند تن به این تحقیر بدهند. در برخی از نقاط ایران شورش‌های مقرون به انقلاب رخ داد. عده‌ای کشته شدند. ناصر‌الدین شاه متوحش و سر در گم در روز پنجم و ششم ژانویه سال ۱۸۹۲ بالاترین مقام روحانی تهران را به کاخ خود فرا خواند. به توصیه این روحانی شاه فرمان خود را مبنی بر اعطای انحصار تنباکو لغو کرد. با این تصمیم جدید، همه امتیازاتی که برای فروش و صدور تنباکو در نظر گرفته شده بود کان لم یکن اعلام می‌شد.

آن روحانی حاضر شد به این شرط مردم را به آرامش دعوت کند که همه شرکت‌های خارجی در ایران بساط خود را برچینند و همه شورشیان قیام اخیر آزاد شوند و به خانواده کسانی که در این قیام جان خود را از دست داده‌اند غرامت کامل پرداخت گردد.

توقف ناگهانی فعالیت‌های شرکت تنباکو در ایران الزاما سفیر انگلیس در تهران را وادار کرد که خواهان پرداخت غرامت از سوی دولت ایران به آن شرکت گردد. به نظر سر فرانک لاسلز این شرکت به اتکای این انحصار مبالغ زیادی هزینه کرده بود. سرانجام شاه با پرداخت ۵۰۰ هزار پوند استرلینگ به عنوان غرامت به شرکت تنباکو موافقت کرد که رقم واقعی غرامت مورد مطالبه در حقیقت از ۱۴۰ هزار پوند بیشتر نبود. بانک روسیه وامی با نرخ شش درصد در اختیار دولت ایران قرار داد که به سهامداران شرکت تنباکو پرداخت گردید. اصل و بهره این وام در سال ۱۹۰۰ بازپرداخت شد.

در لندن انگلیسی‌ها این رسوایی را نتیجه تحریک روس‌ها دانستند، اما در کمال انصاف باید گفت که اگر روس‌ها هم با طرحی به این شکل روبه‌رو شده بودند بهتر از ما عمل نمی‌کردند. حتی شرکت‌های ایرانی هم که به شیوه اروپایی تاسیس و اداره می‌شوند مشکلاتی از این قبیل دارند، اما دیوانگی محض است باور داشته باشیم که می‌توان یک ملت شرقی را در لحظه تصمیم به بدترین رفتار و تهاجمی‌ترین شکل وادار به قبول چنین انحصاری از نوع تنباکویی آن کرد و تنباکو را به قیمتی گران‌تر از آنچه خودشان تولید می‌کردند و دوست داشتند به آنها فروخت.

در ایران چند شرکت بازرگانی اروپایی وجود دارد. زیگلر و شرکا و هوتس و پسران روابط بازرگانی گسترده‌ای با ایرانیان دارند. زیگلر اجناس انگلیسی وارد ایران می‌کند و فروش ایران را به انگلستان صادر می‌نماید. در حالی که هوتس اجناس روسی وارد ایران می‌کند که ارزان‌تر و ساده‌تر به فروش می‌رود. هر دو شرکت یاد شده محترم و سرشناس‌اند و از اعتماد عمومی برخوردار هستند.

زیگلر به رغم نام سوئیسی که دارد یک شرکت انگلیسی است و تا آنجا که من می‌دانم حتی یک انگلیسی هم در تشکیلات و در شعب خود در سراسر ایران ندارد. دلیل آن هم این است که او تعدادی سوئیسی قابل و لایق به کار گرفته است که به صورتی معقول و عالی مشغول به کارند و از کارمندان هر شرکت دیگری در ایران بهتر کار می‌کنند. این شرکت سی سال است که در ایران فعال است. کار خود را از تبریز آغاز کرده و سپس دامنه کار را به تهران، رشت، مشهد، اصفهان، یزد، شیراز، بوشهر، بندر عباس و بغداد کشانده است. شکل کار او در این شهرها هم به این صورت است که نمایندگان و فرستادگانی در شهر مستقر کرده که برای او کار می‌کنند.

این شرکت مقادیر زیادی اجناس تولید شده در منچستر را وارد ایران می‌کند و از ایران عمدتا فرش، پارچه، تریاک و خشکبار صادر می‌کند. فرش‌ها را سفارش می‌دهد و فرشی را صادر می‌کند که برای فروش در بازار اروپا مناسب باشد. فرش‌هایی که این شرکت صادر می‌کند بیشتر بافت سلطان‌آباد [اراک] است. در سلطان آباد هزاران نفر مشغول بافت فرش روی دار قالی هستند. این قالی‌بافان در یک شرکت خاص و به صورت متمرکز کار نمی‌کنند، بلکه به صورت پراکنده و هر کدام در خانه‌ای مشغول به کار هستند. فرش‌هایی که این شرکت تولید می‌کند برخوردار از رنگ طبیعی است. پشم و نخ مورد نیاز از بهترین مواد تهیه و با رنگ‌های طبیعی فرآورش می‌شوند. رنگ‌ها از گیاهان گرفته می‌شوند و رنگ شیمیایی و صنعتی در آن به کار نمی‌رود.

طرح‌های مطلوب از بین طرح‌های قدیمی و بومی انتخاب می‌شود و طرح طراحی‌های جدید براساس آن شکل می‌گیرد. البته این شرکت در نقاط دیگر ایران پی فرش می‌گردد و فرش‌های مطلوب را انتخاب و صادر می‌کند.

فرش ایران سه نوع است؛ گران‌ترین و نایاب‌ترین فرش که بسیار هم گران است فرشی است که با نخ ابریشم بافته شده باشد. این فرش‌ها را لمسویه می‌نامند. نوع ارزان‌تر را موجوده می‌نامند. در اروپا و آمریکا تقاضای زیادی برای این دو نوع فرش وجود دارد. نوعی فرش نیز وجود دارد که با نخ پنبه‌ای و پشم بافته می‌شود و به آنها گلیم می‌گویند. طراحی گلیم‌ها بسیار هنرمندانه است. اما انواع کالاهای دیگر مثل مخمل کاشان، ابریشم رشت، پارچه [شال]های بافت کرمان که مشابه پارچه [شال] بافت کشمیر است، برودری دوزی‌های زری دوزی شده بافت یزد و دستمال‌های ابریشمی بافت مناطق ابریشم خیز ایران مثل تبریز، رشت، کاشان و یزد هم جزو اقلام صادراتی این شرکت از ایران است.

پارچه‌های قلمکار نیز که با مهر یا با دست طراحی می‌شوند با رنگ‌های تند روی پارچه سفید در مقادیر زیادی به بازار اروپا راه پیدا می‌کند که بسیار زیبا هستند. در این پارچه‌ها طرح‌های بزرگ و نمادینی اجرا می‌شود که هم در برابر آب و هم در برابر نور مقاوم‌ و بادوام‌اند.

شرکت هوتس عملا در همه زمینه‌ها فعالیت دارد. در سال‌های اخیر موفقیت‌های خوبی هم به دست آورده است. دفاتر بزرگی در اصفهان، شیراز، بوشهر و دو دفتر در اهواز واقع در ساحل رود کارون و در تهران تاسیس کرده است. در بغداد، بصره، هنگ‌کنگ و روتردام هم دفاتری دایر کرده است. دفتر مرکزی این شرکت در لندن است. دفتر قالی‌بافی این شرکت در سلطان‌آباد در حال حاضر به وسیله شرکت فرش ایران اداره می‌شود. صادرات این شرکت هم شبیه شرکت زیگلر است.

شرکت‌های کوچک‌تری هم در تهران وجود دارند مانند توکو، ویریون و چند شرکت دیگر که در همه زمینه‌ها فعالیت دارند و همه چیز می‌فروشند. این شرکت‌ها کاملا در دست خارجی‌ها بلژیکی‌ها، اتریشی‌ها و فرانسوی‌ها اداره می‌شود بدون اشاره و اتکا به آمار و ارقامی که در کشوری مثل ایران هیچ اعتبار و ارزشی ندارند، می‌توان گفت که حجم تجارت سالانه خارجیان در ایران به نه تا ده میلیون استرلینگ بالغ می‌شود. این تجارت شامل تجارت در بنادر خلیج [فارس] و در مرزهای شمال، شمال غرب و جنوب غربی است.