خرمای خوزستان در بازارهای خارجی

در روزنامه اطلاعات ۱۲ مرداد سال ۱۳۱۱ درباره صادرات خرمای خوزستان آمده است: «به قرار اطلاع واصله بر اثر تسهیلات لازمه که از طرف اداره کل تجارت بر حسب مقررات و دستورهای لازمه هیات دولت برای صادرات خرمای خوزستان فراهم شده است. اخیرا صادرات خرمای خوزستان به بازارهای خارجه زیاد شده به طوری که کاملا در مقام رقابت با خرماهای صادره از عراق مخصوصا خرماهای صادره از بندر بصره برآمده و چون بر اثر تسهیلات مزبور خرمای خوزستان ارزان‌تر از خرمای وارده بازارهای خارجه می‌شود و به علاوه از جنس خرمای بصره بهتر است؛ ارزانی قیمت و خوبی جنس باعث ازدیاد صادرات و رقابت کامل آن با خرمای عراق شده است»

انتشار صورت اجناس ممنوع

اداره کل تجارت در ۸۰ سال پیش طبق قانون جلوگیری از قاچاق اجناس ممنوع الورود مصوب ۳۱ خرداد ۱۳۱۱، صورت اجناس ممنوع الورود خارجی را اعلام کرد. از قرار معلوم معامله این قبیل اجناس در داخل مملکت تا آخر اسفند ۱۳۱۱ آزاد بوده و بعد از آن تحت نظر دولت به فروش می‌رسیده. اجناس ممنوع الورود به شرح زیر بوده است : ۱- نوشیدنی‌های الکلی، ۲- ماکولات: کنسروهای گوشتی از هر قبیل مانند کره، کنسرو و پنیر و هر نوع ماکولات حیوانی که معمولا در ظروف سربسته فروخته می‌شود، همچنین اقسام شیرینی‌ها و نان‌های قندی و بیسکویت و شکلات و آب نبات، مربا و ترشی و خوشاب و رب، انواع کنسروهای میوه و سبزی و ساخارین و نشاسته و رشته فرنگی، ۳- منسوجات: انواع پارچه‌های ابریشمی طبیعی یا مصنوعی خالص یا مخلوط، سایر مواد نسجی از قبیل کرپ دوشین، فای دوشین، کرپ ساتین، کرپ ژرژت، حریر، اطلس، پارچه‌های مبلی و...

۴- اشیای دوخته و مهیا:کلیه البسه و اشیای دوخته که از خارجه وارد شده باشد( به استثنای پالتو و شنل بارانی، زیرپیراهن و زیرشلوار پشمی)، قالیچه‌های ماشینی و دستی، پوست‌های آماده برای لباس، رومیزی و روپوش تخت خواب، کیف‌های زنانه غیرچرمی و.. ۵- خرازی و اسباب بازی و لوازم خانه: اقسام النگو، انگشتری، گوشواره و دست بند غیرفلزی، زنجیر و جواهرات و زینت بدل، انواع مهره‌ها و تسبیح‌های شیشه، اسباب بازی‌های بچه‌گانه به غیر از آنهایی که آلات موسیقی محسوب می‌شود، اقسام کمربندهای غیرچرمی و... ۶- متفرقه: سیگار و سیگارت، اقسام صابون‌های ساخت خارجه، چرم‌های مصنوعی و فیبر و اشیای ساخته شده از آنها، رنگ‌های ورنی الکلی و..

سالروز مرگ فرزند ناخلف اکتبر...

الکساندر سولژنیتسین که یکشنبه ۳ اوت ۲۰۰۸ در مسکو درگذشت، در ۱۱دسامبر ۱۹۱۸ در کیسلوودسک در کوهستان‌های قفقاز به دنیا آمد. از فرزندان «اکتبر» بود. اصطلاح فرزند اکتبر در مورد کودکانی به کار می‌رفت که اندکی پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به دنیا آمده بودند. در ۱۹۳۷ وارد دانشگاه روستوف شد. علاقه اش به ادبیات بود اما در ریاضیات و فیزیک تخصص گرفت. در بهار ۱۹۴۱ سولژنیتسین با درجه ممتاز فارغ التحصیل شد و به جای این که به جست‌وجوی شغلی برآید تصمیم گرفت در دانشگاه مسکو تمام وقت به تحصیل ادبیات بپردازد. در۱۹۶۱ در پایان بیست و دومین کنگره حزب کمونیست شوروی که در آن استالینیسم با بوق و کرنا محکوم شد، تصمیم گرفت خطر کند و نسخه خطی «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» را به «نوی میر» معتبرترین ماهنامه ادبی شوروی برساند. سردبیر، توارودوفسکی، تحسین خود را نثار سولژنیتسین کرد و با تدبیر هوشمندانه توانست متن را به چاپ برساند. این اثر رویدادی پراهمیت تلقی شد. دنیای غرب آن را بمبی سیاسی به شمار آورد ولی تفسیر رسمی در شوروی، کتاب را افشای اشتباهات استالین وانمود کرد که دیگر برای همیشه از میان رفته است. پس از انتشار یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ نامه‌های فراوانی به دست سولژنیتسین رسید. این نامه‌ها غالبا از سوی کسانی نوشته می‌شد که خود رنج وحشتناک اردوگاه‌های کار اجباری را تحمل کرده بودند. طی سال‌های ۱۹۶۳ و ۱۹۶۴ سولژنیتسین با تعداد زیادی از نویسندگان نامه‌ها به طور محرمانه ملاقات کرد تا بتواند شرح حال آنان را با تمام جزئیات ثبت کند. بیشتر این اطلاعات در «مجمع الجزایر گولاک» گنجانده شده است. اما فضای سیاسی دوران خروشچف دوام نیاورد و با کودتایی که خروشچف را در اواخر ۱۹۶۴ از اریکه قدرت به زیر کشید، اوضاع وخیم‌تر از قبل شد. کوشش‌های نویسنده برای چاپ «دایره اول» در «نوی میر» ناکام ماند و او تصمیم گرفت میکروفیلم آن را به خارج از کشور بفرستد.این شبکه کتاب‌های ممنوعه در شوروی را با دست نویس در چندین نسخه تکثیر و توزیع می‌کرد. در ۱۹۶۸ دو اثر مهم او یعنی مجمع الجزایر گولاک و «بخش سرطان» در غرب منتشر شد. در اکتبر۱۹۷۰ نوبل ادبیات به خاطر «قدرت اخلاقی در تعقیب سنت‌های حیاتی ادبیات روسی» نصیب او شد. در۱۹۷۴ گروهی از عوامل

کا. گ. ب به خانه اش ریختند و او را به زندان بردند. تابعیت شوروی از او گرفته شد و فردای آن روز با هواپیما او را به آلمان غربی منتقل کردند. ابتدا ساکن زوریخ شد و در ۱۹۷۶ به آمریکا رفت و مقیم کاوندیش، روستایی کم‌جمعیت واقع در جنوب ورمانت شد. سرانجام، در سال ١٩٩٠ گورباچف تابعیت اتحاد شوروی را به سولژنیتسین پس داد و یک سال پس از آن اتهام «خیانت به وطن» علیه او را ملغی کرد.