زمینه‌های شکل‌گیری انقلاب فرانسه

مورخین درباره‎ طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند. تفسیرهای متداول مانند تفسیر ژرژ لوفور این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایه‎گرای طبقه متوسط جامعه دانسته‎اند. بعضی از تاریخدانان استدلال می‎کنند که طبقه‎ اشرافی قدیمی به حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقه متوسط جامعه و روستاییان آزرده و حقوق‎گیران شهری تسلیم شدند. با این حال تفسیری دیگر ادعا می‎کند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکت‎های اصلاحی گوناگون اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بوده است. مطابق این نظریه این حرکت‎ها همزمان با حرکت‎های مردمی حقوق‎گیران شهری جدید و روستاییان ایالت‎نشین بودند. اما هرگونه اتحاد در بین قشرها تصادفی و اتفاقی بوده است. (۱۱) اما خیلی از تاریخدانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانسته‎اند.

دلایل اقتصادی:

• لویی پانزدهم جنگ‎های بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی ورشکستگی رسانده بود و لویی شانزدهم در زمان انقلاب آمریکایی از مستعمره‎نشین‎ها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی را بالا برده بود. صدمه‎های اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکست‎های نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد.

• داشتن سیستم اقتصادی بی‎کفایت و منسوخ که قدرت اداره‎ بدهی ملی فرانسه را نداشت که نتیجه و عامل تشدیدکننده آن سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود. رعیت می‌بایست ۵۵ درصد عایداتش را بابت مالیات مستقیم به شاه می‌داد. نتیجه اینکه دهقانان یک پنجم عایدات خود را مالک می‌شدند.

• کلیسای کاتولیک، بزرگ‎ترین ملک‎دار کشور، بر محصولات مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود. دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کمتر کرده بود، گرفتاری فقیرترین مردم را که روزانه با سوءتغذیه دست به گریبان بودند بیشتر کرده بود.

• خرج‌های اشرافی و آشکار دربار لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای با وجود فشار مالی بر مردم. در کتاب لویی شانزدهم: ملکه ماری آنتوانت تالیف پیر ژیل به نقل از انقلابیان به این مطلب که در این زمان پریشانی و قحطی، شاه یا شکار می‌کند یا به قفل‌سازی و آهنگری مشغول است و ملکه مشت مشت و صندوق صندوق از خزانه ملت برداشته خرج هوا و هوس خود می‌کند، اشاره شده است.

• فقر عمومی: در طول قرن ۱۸ و به‌ویژه در سال‌ها و دهه‌های پایانی آن فقر عمومی رو به گسترش بود. در کتاب تاریخ انقلاب فرانسه آمده است که مزد واقعی که نیمی برای نان و به طور کلی دو سوم آن برای غذا صرف می‌شد، در طول قرن دائما کاهش می‌یافت. در حالی که در همین زمان دستمزدها ۱۷ درصد افزایش یافت و این به آن معنا است که مزد حقیقی در طول مدت ۵۰ سال به طور متوسط ۲۴ درصد کاهش یافته بود. آمار بیکاری زیاد و قیمت بالای نان که باعث می‌شد مقدار بیشتری پول برای غذا خرج شود و به دیگر زمینه‌های اقتصادی نرسد. قحطی و سوءتغذیه گسترده که احتمال مرگ و مریضی را بیشتر می‌کرد.

به طور کلی، فقر عمومی به علاوه فساد محصول در اثر باد و باران و قحطی سال‌های ۱۷۸۸ و ۱۷۸۹ و زمستان سخت سال ۱۷۸۹ افراد را برای شورش تحریک می‌کرد.

نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی

تجمل فوق‌العاده در دربار: در اطراف شاه حدود ۱۷ هزار نفر به عنوان درباری و با تجملات فوق‌العاده زندگی می‌کردند. حدود ۱۶ هزار نفر از اینان، خدمات شخصی شاه و خانواده‌اش را به عهده داشتند. به‌جز شاه، ملکه و فرزندانشان، برادران و خواهران، عمه‌ها، خاله‌ها، پسر عموها و دخترعموهای شاه نیز از این خدمات برخوردار می‌شدند. عده کثیری نیز در دربار شغل ثابتی نداشتند و از دربار انعام و مستمری می‌گرفتند یا منتظر دریافت مشاغل دیوانی بودند. تجمل فوق‌العاده دربار نتیجه‌ای جز خالی شدن خزانه و گسترش فقر دربر نداشت.

مالیات‌های سنگین

رعایا و مزرعه‌داران تنگدست می‌بایست مالیات‌های سنگینی پرداخت می‌کردند و کارگرانی که در شهرها زندگی می‌کردند نیز همانند آنان در فقر و فلاکت می‌زیستند. اشراف‌زادگان و کشیشان مالیات اندکی پرداخت کرده و اغلب یا کار نمی‌کردند یا بسیار کم کار می‌کردند. در سال ۱۷۸۸ افزایش قیمت مواد غذایی بر اثر برداشت اندک محصولات کشاورزی، بسیاری از مردم فقیر را ناتوان از پرداخت مالیات‌هایشان کرده بود.

نقش عوامل خارجی در وقوع انقلاب فرانسه

نویسندگان زیادی بر این اعتقادند که اثرات انقلاب آمریکا بر وقوع انقلاب فرانسه گسترده بوده است. اروپایی‌ها و از جمله فرانسویان، از راه‌های مختلف مانند مطبوعات، بحث‌های محافل ماسونی، تبلیغات آمریکایی‌ها مثل فرانکلین وزیر مختار آمریکا در فرانسه و جفرسون و هزاران نفر دیگر و گزارش‌های سربازان اعزامی به هنگام بازگشت از آمریکا، با انقلاب فوق آشنا شدند. به نظر می‌رسد انقلاب آمریکا بیشتر در زمینه گسترش روحیه انقلابی در فرانسه نقش داشته است. وقایع این دوران خصوصا انقلاب آمریکا، مردم فرانسه را به تفکر در مورد شیوه اداره کشور خودشان واداشت. بسیاری از مردم خواستار آزادی بیشتر از حکومت مطلقه پادشاه بودند. درباره نقش سایر عوامل خارجی در انفلاب فرانسه نیز مطالب زیادی نوشته شده و به خصوص به نقش انگلیسی‌ها اشاره شده است. انگلیسی‌ها از گذشته با فرانسوی‌ها رقابت می‌کردند و شرکت فرانسه در جنگ استقلال آمریکا این امر را تقویت کرده است.

حمایت قدرت‌های بزرگ از حکومت پیشین

در زمان وقوع انقلاب فرانسه رقابت شدید سیاسی، اقتصادی و نظامی بین قطب‌های قدرت اروپایی در جریان بود از این روی انگلیس از بحران داخلی فرانسه که منجر به تضعیف قدرت سیاسی آن می‌شد خشنود بود. روسیه نیز در کنار اتریش سرگرم تجزیه لهستان بود و تضعیف لویی شانزدهم را در راستای منافع خود می‌دید؛ بنابراین نه‌تنها کسی از پادشاه فرانسه در برابر انقلاب پشتیبانی نکرد بلکه همسایگان تا حدودی زمینه فعالیت انقلابیون را فراهم آوردند.