تـحـلـیــل - کشمکشهای تدوین برنامه دوم عمرانی از زبان ابتهاج – بخش پایانی
دخالت خارجیها در عزل و نصبها
ابوالحسن ابتهاج در ادامه خاطرات خود درباه تامین منابع مالی عمران در ایران نکات قابل توجهی را طرح کرده است که میخوانید. یادآور میشود که ابتهاج نیز تلاش میکند همه خوبیها را به خود اختصاص داده و رقبا را ضعیف نشان دهد.
ابوالحسن ابتهاج
ابوالحسن ابتهاج در ادامه خاطرات خود درباه تامین منابع مالی عمران در ایران نکات قابل توجهی را طرح کرده است که میخوانید. یادآور میشود که ابتهاج نیز تلاش میکند همه خوبیها را به خود اختصاص داده و رقبا را ضعیف نشان دهد. قابل ذکر اینکه طبق اسناد وزارت خارجه انگلیس، استیونز، سفیر انگلیس، در یکی از گزارشهای خود به لندن مینویسد: «چنانچه هنوز کسانی در لندن هستند که اعتقاد دارند ابتهاج طرفدار آمریکاییها و ضد انگلیسهاست باید به اطلاعتان برسانم که ظرف چند روز اخیر دعوای شدیدی بین ابتهاج از یک طرف و سفارت آمریکا و اکسیم بانک از طرف دیگر در گرفته است. طبیعتا شرکت موریسن نودسن هم، که سفارت خود را در تهران و دولت آمریکا را تحت فشار قرار داده بود که اجرای طرح به آنها واگذار شود با من دشمن شدند. یک روز گزارش دادند طالقانی میگوید شخصی را که شما برای نظارت امور مالی سد فرستادهاید (یعنی دانشپور ناظر مالی سازمان برنامه) موجب شکایت موریسن نودسن شده است، بهطوری که میگویند ادامه این طرز رفتار دانشپور باعث خواهد شد که آنها از کار خود دست بکشند. گفتم به آنها بگویید اگر میخواهند بروند کسی مانع رفتن آنها نخواهد شد و من هم از این حرفها نمیترسم. میدانم که اگر آنها بروند کار سد کرج دو سال عقب خواهد افتاد ولی به آنها بگویید این آخرین باری باشد که از این پیغامها میفرستند. ضمنا پرسیدم مگر دانشپور چکار میکند که اینها نگران شدهاند؟ گفتند در کارهای آنها دخالت میکند. گفتم او را برای همین کار آنجا فرستادهایم. اگر کارشکنی میکند باید به موضوع رسیدگی شود، ولی اگر وظیفه خود را درست انجام میدهد بگویید از این نازها نکنند. بعد از این جریان دیگر شکایت و تهدیدی از طرف طالقانی یا موریسن نودسن نرسید.
چندی بعد شاه گفت کار این شخص (دانشپور) را از سد کرج تغییر بدهید. پرسیدم چرا؟ شاه جواب داد به من گزارش دادهاند که او در آنجا به نفع مصدقیها فعالیت میکند. گفتم سد کرج جای فعالیت سیاسی نیست. هیچ میدانید این شخص علیه من کتاب نوشته است؟ شاه قانع نشد و اصرار کرد که شغل دیگری به او داده شود. ناچار گفتم او را به قسمت دیگری از سازمان برنامه منتقل کنند.
مذاکرات با اکسیم بانک و انتظار عزل من
چندی بعد، هنگامی که برای مذاکره با بانک جهانی به واشنگتن رفتم، پرودم که همراه من بود چندینبار گفت که هیاتمدیره اکسیمبانک (بانک صادرات و واردات آمریکا) اصرار دارند با من ملاقات کنند. پرودم بهحدی اصرار کرد که بالاخره دعوت آنها را قبول کردم و باتفاق به ملاقات هیات مدیره بانک مزبور رفتیم.
ضمن مذاکرات یکی از اعضای هیاتمدیره از من سوالی کرد. به محض اینکه شروع به صحبت کردم او با خشونت و طرز آمرانهای گفت: «بگویید بله یا نه.» از شنیدن این عبارت بهیاد صحنهای از طرز مواجهه سناتور «مک کارتی» با یک مشت افراد بدبختی افتادم که به اتهام عضویت در حزب کمونیست به مجلس سنای آمریکا احضار میشدند.توضیحا باید بگویم که در اوائل سالهای ۱۳۳۰ این نوع صحنهها، که هر روز از تلویزیون آمریکا پخش میشد، بهحدی زننده و عجیب بود که امروز کسی نمیتواند آن را باور کند و بپذیرد که یک سناتور میتواند، برخلاف انصاف و مروت، با افرادی که اغلب بیگناه بودند با چنین خشونتی رفتار کند. از جمله رفتارهای زنندهای که بهخاطرم سپرده شده است صحنهای بود که در آن به محض اینکه یکی از این بینوایان دهان گشود تا مطالبی اظهار کند مک کارتی فریاد زد: «بگویید بله یا نه!» و چون این آدم بدبخت خواست توضیحی بدهد مک کارتی دستور داد که مامورین مسلح او را از جلسه بیرون ببرند.با این سابقه ذهنی بیاختیار و با نهایت شدت گفتم که شما چه حقی دارید با این لحن با من صحبت کنید؟ و اضافه کردم شما از من درخواست ملاقات کردید و من به واسطه گرفتاریهایی که دارم از قبول دعوت شما استنکاف کردم. اکنون که در این جلسه حضور پیدا کردهام میبینم که شما بیشتر به یک گاوچران شباهت دارید تا عضو هیاتمدیره موسسهای که آن را بانک مینامند. من به احدی اجازه نمیدهم با این لحن با من صحبت کند و جلسه را در حال اعتراض ترک کردم.
بعد از ظهر همانروز، هنگامی که به اتفاق بلاک و عدهای از نمایندگان کشورهای مختلف، سوار آسانسور شدیم تا به تالار مجمع عمومی برویم بلاک با ایما و اشاره گفت شنیدهام امروز بمب منفجر شد. من اول منظورش را نفهمیدم ولی وقتی گفت چه خوب شد که شما به اینها درسی دادید. متوجه مطلب شدم.پس از مراجعت به تهران، در اولین دیدار با شاه، به محض ورود به دفتر او و قبل از اینکه فرصت صحبت پیدا کنم، شاه پرسید موضوع اکسیم بانک چیست؟ با تعجب از اینکه او چطور به این سرعت از موضوع اطلاع پیدا کرده جواب دادم اعلیحضرت، تنها کاری که نکردم این بود که کتکشان نزدم و بعد ماجرا را برای شاه تعریف کردم.براساس اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا، در همان وقت سفارت آمریکا در تهران به واشنگتن گزارش میدهد که یکی از اعضای هیات دولت ایران به دبیر سوم سفارت اظهار داشته است که رفتار ابتهاج در واشنگتن بهحدی زننده بوده که وقتی شاه از این جریان اطلاع پیدا کند او را معزول خواهد نمود. ضمنا این شخص به مامور سفارت اطمینان داده بود که چنانچه شاه از موضوع اطلاعی نداشته باشد شخصا او را در جریان قرار خواهد داد.
اختلاف سفرای آمریکا و انگلیس
همانطور که گفته شد، در موضوع درآمد نفت و بودجه کشور و نیز ساختن سد کرج مخالفت چی پین با من بهجایی رسید که جنبه شخصی به خود گرفت و او مصمم شد عزل مرا از شاه بخواهد. طبق اسناد موجود، وقتی استیونز سفیر انگلیس از تصمیم او اطلاع پیدا کرد گزارشی به لندن فرستاد و شدیدا نسبت به چنین اقدامی اعتراض کرد. استیونز چنین اظهار نظر کرده بود که اصولا دخالت در امور داخلی ایران به نفع انگلیس و آمریکا نیست و با نظر سفیر آمریکا در خصوص برکنار کردن من کاملا مخالفت نموده بود. در این گزارش سفیر انگلیس اظهار داشته بود که ابتهاج معایب زیادی دارد ولی «شخصیتی است پر از نیرو، مصمم، درست و در روش خود ثبات عمل دارد. حتی سرسختترین دشمنانش این محاسن او را تصدیق میکنند.» استیونز هشدار داده بود که چنانچه چی پین بخواهد تصمیم خود را عملی کند و عزل مرا از شاه بخواهد سعی خواهد کرد تا سفیر آمریکا را از این کار منصرف نماید، در غیر اینصورت از همکاری با چی پین خودداری خواهد کرد.استیونز یک نسخه از گزارش خود را برای سفارت انگلیس در واشنگتن میفرستد و در تعقیب این موضوع دو نفر از اعضای سفارت انگلیس در واشنگتن با مسوولین امور ایران در وزارت خارجه آمریکا جلسهای تشکیل داده و پس از انجام مذاکراتی در این زمینه، تمام مطالبی که استیونز در گزارش خود عنوان کرده بود مورد تایید آمریکاییها قرار میگیرد و آنها نیز، برخلاف نظر سفیر خود، برکنار نمودن مرا مفید تشخیص نداده و اظهار عقیده میکنند که جانشین مناسبی برای تصدی سازمان برنامه وجود ندارد.
ارسال نظر