دکتر ایرج ذوقی

آنتونی ایدن وزیر خارجه انگلستان در ۲۲ نوامبر ۱۹۴۵ / اول آذر ۱۳۲۴ در مجلس عوام انگلستان اظهار داشت:«ما به خاطر می‌آوریم که بعد از کوشش‌های سرادواردگری در ۱۹۰۷ چه اتفاق افتاد. آن کوشش‌ها سبب شد تا میراثی از سوءظن نسبت به انگلیسی‌ها در ایران به‌وجود آید که ما را برای مدت بیست سال یا بیشتر نزد ایرانی‌ها نامحبوب کرد. سرریدر بولارد در گزارشی به تاریخ اول مارس ۱۹۴۳ / ۱۱ اسفند ۱۳۲۱ به وزارت امور خارجه انگلستان هشدار داد که بریتانیا به طور شدیدی محبوبیت خود را در ایران و نزد ایرانیان از دست داده و انگلیسی‌ها روزبه‌روز بیشتر مورد تنفر و انزجار ایرانیان قرار می‌گیرند. بولارد یادآور شده بود که «به خاطر روسیه شوروی ما نباید خودمان را فراموش کنیم.» بولارد به واقعیت و حقیقتی اشاره کرده و وجه جدیدی از یک مساله قدیمی را پیش روی سیاستمداران انگلستان قرار می‌داد.انزجار ایرانی‌ها از انگلیسی‌ها سابقه‌ای طولانی داشت که نقطه آغاز آن در قرن بیستم، سال ۱۹۰۷ بود. در آن سال دولت انگلیس نه‌ تنها دست از سیاست سنتی خود یعنی حمایت از ایران در مقابل روسیه برداشت، بلکه به‌ اتفاق آن کشور اقدام به تقسیم ایران به مناطق نفوذ نمود. بدبینی و تنفر ایرانیان از انگلستان و انگلیسی‌ها مجددا به هنگام مطرح شدن قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌‌الدوله ـ‌کرزن تشدید شد. ایرانی‌ها قرارداد ۱۹۱۹ را کوششی از سوی دولت انگلستان برای برقراری تحت‌الحمایگی بر ایران تحت سیطره انگلیسی‌های امپریالیست می‌دانستند. دو سال بعد هم ایرانی‌ها انگلستان را متهم کردند که کودتای ۱۹۲۱ (۱۲۹۹ شمسی) را در ایران علم کرده است و در سال‌های بعد نیز مساله نفت و تجدید قرارداد دارسی پیش‌آمد و بالاخره هجوم سربازان انگلیسی به ایران در اوت ۱۹۴۱ (شهریور ۱۳۲۰) و اشغال کشور و کوشش مجدانه آنها برای کمک‌رسانی به شوروی که منجر به کمبود و قطحی موادغذایی در ایران شده بود. اعتبار و نفوذ انگلیسی‌ها بعد از اشغال ایران ظاهرا رو به افزایش داشت ولی شهرت و محبوبیت بریتانیا به سرعت روبه کاهش می‌گذاشت.توده مردم ایران نیز یا در مقابل مسائل روز بی‌تفاوت بوده و توجهی به آن نداشتند و یا انگلستان را برای فساد و بی‌کفایتی دولت‌های ایران سرزنش می‌کردند. اصولا سال‌ها بود که انگلیسی‌ها در مورد هر مساله و مشکلی که برای ایران پیش می‌آمد ملامت می‌شدند. ترس از روسیه و بعدها وحشت از اتحاد شوروی برای ایرانیان مساله عمد‌ه‌ای به شمار می‌رفت. هرگاه روسیه تمامیت ارضی و استقلال ایران را مورد تهدید قرار می‌داد دولت ایران از انگلستان طلب کمک و حمایت می‌کرد، ولی در سال ۱۹۴۱ این دولت بریتانیا بود که سربازان شوروی را دعوت به تهاجم و اشغال ایران کرد. تجربه تاریخی و احساس طبیعی ایرانی‌ها چنان بود که در غایت امر انگلستان از منافع ایران در مقابل شوروی دفاع و حمایت خواهد کرد، ‌ولی بعد از اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ مردم ایران شاهد بودند که انگلستان و شوروی با همکاری یکدیگر و برقراری تفاهم سیاسی و نظامی، ایران را به مناطق اشغالی خود تقسیم کردند. بنابراین ترویج این عقیده و احساس که بریتانیا به خاطر ایران با شوروی درگیر نخواهد شد امری طبیعی به نظر می‌رسد و متقابلا هر چه فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی انگلستان بر ایران افزوده می‌شد، خشم و تنفر از انگلیسی‌ها بیشتر و محبوبیت انگلیسی‌ها کاهش بیشتری پیدا می‌کرد. در طول سال‌های ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ انگلیسی‌ها به خاطر مسائل مختلفی ایران را در مضیقه و تحت فشار قرار دادند. اخراج آلمانی‌ها، ‌بستن سفارتخانه‌های آلمان و ژاپن، توقیف و بازداشت و زندانی کردن ایرانیانی که مورد سوءظن انگلیسی‌ها بوده و بعضا نیز با آلمانی‌ها همکاری کرده بودند، تهیه ریال لازم برای تامین هزینه‌ها و مخارج نیروهای اشغالگر در ایران، قحطی، کمبود، ناامنی و بسیاری مشکلات و مسائل دیگر. در برخورد با تمامی این مسائل، دولت انگلیس لزوما به تبعیت از سیاست عمومی و مشترک متفقین پرداخته و فقط به حفظ منافع حیاتی و بین‌‌المللی خود به قیمت پایمال کردن منافع ایران توجه داشت. برقراری روابط منطقی و درست یا در نظر داشتن مصالح ایران به هیچ وجه برای دولت بریتانیا مطرح نبود. مقامات وزارت امور خارجه انگلستان خود معترف بودند که برای ارسال تدارکات به شوروی سفارت بریتانیا در تهران به هر کار زشتی دست می‌زد.» (۳)اعضای هیات‌های نمایندگی سیاسی آمریکا و شوروی در ایران نیز روش‌ها و سیاست بریتانیا را در ایران مورد انتقاد قرار داده و در بسیاری از مواقع با ایرانیان همدردی می‌کرد. بولارد وزیرمختار انگلیس از اینکه اقدامات سفارت انگلیس در تهران مورد انتقاد متفقین بریتانیا قرار گرفته خشمناک بود و از اینکه اعضای برجسته نظامی و فرماندهان نیروهای آمریکایی در ایران نیز سفارت انگلستان را مورد انتقاد قرار داده و روس‌ها را ستایش می‌کنند اظهار تاسف کرده و آن را «دردناک» توصیف نموده است. با این حال واکنش انگلیسی‌ها نسبت به خشم و تنفر و انزجار ایرانی‌ها از انگلستان و انتقادات متفقین خود،‌ ساده و لایتغیر بود. یکی از اعضای برجسته بخش شرقی وزارت امور خارجه انگلستان پس از مطالعه گزارش‌‌های مربوط به عدم محبوبیت انگلیسی‌ها در ایران و انتقاداتی که از جانب متفقین آنها به‌عمل می‌آمد، در یادداشتی نوشت که «شکی نیست که ما به هیچ‌وجه در سیاست خود که ارسال حداکثر میزان تدارکات به اتحاد شوروی است تغییری نخواهیم داد. بنابراین کمبود در ایران ادامه خواهد داشت و تنفر و انزجار از ما هم بیشتر خواهد شد و ما همچنان نامحبوب خواهیم ماند.»عدم محبوبیت انگلیسی‌ها در ایران در سال‌های بعد نیز همچنان رو به افزایش می‌گذاشت. در قضایای دیگر چون نفت شمال و آذربایجان انگلیسی‌ها بیشتر از هر موقع دیگر مورد تنفر و انزجار مردم ایران قرار گرفتند.