مزیت فریدون آدمیت در تشریح و توضیح تاریخ راه و راه‌آهن ایران نسبت به سایر پژوهشگران این است که به اسناد و مکتوبات دست اول دسترسی داشته است. این دسترسی به او اجازه داده تا نیت فعالان در این مقوله از جمله سرمایه‌گذاران،‌ دولت‌ها و مسوولان حکومتی و حتی خارجی‌ها را صاف و پوست‌کنده در اختیار خواننده قرار دهد. در این نوشته آدمیت چند نکته قابل‌ ملاحظه است. یکی از این نکات، ناآشنایی گروه‌های مرجع فکری با مظاهر و کارکردها و فایده‌های عناصر مادی تمدن جدید مثل راه‌آهن بوده است. این ناآشنایی و سنت‌گرایی که شاید پوششی برای حفظ منافع مادی برخی گروه‌ها بوده است، کار را دشوار می‌کرده و فردی مثل میرزایوسف‌خان مستشارالدوله را ناگزیر می‌کرده است که زمان زیادی را برای متقاعد کردن این گروه‌های مرجع صرف کند. برخی علمای روشن‌ضمیر آن روزگار، اما برای شروع کار مناسب بوده‌اند. نکته دوم این بود که مسوولان دولتی نیز فایده‌های این کار را به دلیل اینکه شاید با منافع مادی آنها تضاد داشته و همچنین به این دلیل که حکومت مرکزی وجود نداشته، نادیده می‌گرفتند. بخش دوم این مقاله که درباره سومین طرح مستشارالدوله برای ساخت راه‌آهن است، نکاتی را توضیح می‌دهد و بر نقش بازرگانان مثل ملک‌التجار و رییس‌التجار آذربایجان تاکید می‌کند.

احصائیه مسافران و میزان کالای داخلی و خارجی وارده و صادره خراسان را نیز ثبت کرده است. تصریح دارد که نقشه راه‌آهن مزبور مورد «میل ملت و علما» هم هست در تایید آن، متن گواهی شش تن از مجتهدان و مدرسان علوم دینی مشهد را آورده مبنی بر اینکه: «منافع و فوایدی که بر راه‌آهن مترتب می‌شود، محتاج به بیان نیست. ان‌شاءالله تعالی با اهتمام اولیای دولت... انجام خواهد یافت». به علاوه نایب‌التولیه و گروهی از خادمان دستگاه تولیت آن را امضا نموده‌اند. از همه بامعنی‌تر رای چندتن از روحانیان دیگر است که «عقل و تجربه» را دلیل سودمندی راه‌آهن دانسته‌اند. می‌گویند: اگر این راه‌آهن ساخته شود «به حکم عقل و تجربه که در ممالک خارجه و در راه اسکندریه دیده و شنیده شده- بلااغراق اعداد زوار و مال‌التجاره نسبت به حالت حالیه به اضعاف مضاعف خواهد رسید.سومین طرح مستشارالدوله در ساختن «راه عراده‌رو» اواجق به قزوین است که راه عثمانی را به تبریز و آنجا را به قزوین وصل نماید. اجرای این نقشه را به وسیله سرمایه خصوصی و تشکیل کمپانی پیشنهاد کرده، سرمایه‌گذاری دولت را لازم نشمرده است. نقشه راه شوسه از نظر شناخت نحوه فکری طبقه بازرگان و اهل ایمان و همچنین شیوه کار مستشارالدوله خیلی مهم است. نخست با تجار و اعیان شهر تبریز و مجتهدان و اهل ولایت به کنکاش پرداخت. گفته هرکدام را به اسم و رسم نقل کرده: حاجی میرزا جواد مجتهد «کمال همراهی را فرمود. وعده صریح داد که اگر اقدامی در ساخته شدن راه عراده‌رو بشود، من خود به قدر امکان از سهام آن خواهم خرید.» از علما سه نفر دیگر گواه برآن معنی دادند.

بازرگانان آذربایجان (از جمله ملک‌التجار و رییس‌التجار) و نیز دسته‌ای از تاجران اصفهان که در تبریز بودند- گرد آمدند. همگی «در اعلی‌درجه شایق و طالب» ساختن راه شوسه بودند. خاصه اینکه «قلوب مردم را طالب و مایل اقدام به این امر دیدم... همه آنها دلیل بر میل و رغبت مردم بود.» بازرگانان ارمنی هم که «الحق کمال بصیرت و آگاهی از این چیزها» داشتند، آن نقشه را پسندیدند. پس سراغ اعیان و سرشناسان شهر رفت. «عقاید» آنان را بس همراه یافت، به خصوص حاجی وکیل که «دلایل زیاد در فواید آن بیان نمود که دلنشین اهل مجلس بود.»

چون دید «اهالی تبریز از علما و اعیان و امرا و تجار و کسبه همه مایل» به ایجاد راه هستند- «مجلس عمومی» با حضور روسای آن اصناف تشکیل داد. در شرایط ایجاد کمپانی و مواد قرارنامه آن و «قیمت سهام» گفت‌وگو شد. برخی از «اهل ولایت» ایراد گرفتند: «اگر این عمل راه منافع است،‌ دولت چرا خود اقدام نمی‌فرمایند؟» پاسخ مستشارالدوله اندیشه مسوولیت دولت را در ارشاد اقتصادی جامعه‌ای که می‌خواهد به راه سرمایه‌گذاری صنعتی گام نهد، باز می‌نماید: گفتم: «شما که روزنامه اختر را می‌خوانید، می‌بینید که همه دول بزرگ اگر یک خرج و مصارف خارج‌العاده دولتی پیش آید- از ملت می‌خواهند. ملت هم می‌دهد. دولت علیه می‌بیند که احتیاجات زمانه مقتضی ساخته شدن راه‌ها است. به محض اینکه ملت خودش به این کارها آشنا شده، منافع کثیره از این امورات ببرند، به خود شماها رجوع می‌کنند.»

قرارنامه ایجاد کمپانی راه عراده‌رو را مستشارالدوله نوشت. قیمت هر سهم ده‌تومان معین شد. به همان وهله اول پنجاه و سه نفر از طبقه «علما و تجار و معارف» شهر تعداد ۳۴۴۰ سهم خریدند. از جمله حاجی‌میرزا جواد مجتهد برای خود و فرزندانش ششصد سهم و حاجی عبدالکریم آقا سیصد سهم برداشتند. حالا «اکثر تجار و اعیان» تبریز خواستار ایجاد راه جلفا و راه آستارا نیز گردیدند.از تحلیل سه طرح مستشارالدوله چند نتیجه اجتماعی و اقتصادی می‌گیریم:

۱. سرمایه خصوصی داخلی رشد تازه‌ای را آغاز کرده بود، صنف کهن تاجر گرایشی به سرمایه‌گذاری جدید صنعتی یافتند. مستشارالدوله که خود بازرگان زاده تبریزی بود، به یک معنی معرف آن تحول فکر اقتصادی جدید بود. او خود سرمایه‌دار نبود، اما اندیشه او که مسوولیت ارشادی دولت را با آزادی فعالیت اقتصادی توام گردانیده، اهمیت دارد.

۲. طبقه اعیان و اهل ثروت نه فقط خواهان راه‌آهن بودند، به سرمایه‌گذاری صنعتی اشتیاق داشتند. به علاوه افرادی از سایر طبقات اجتماع در سودمندی کشیدن راه‌آهن درک هشیارانه‌ای پیدا کرده بودند و شاید افکار عمومی در این مساله جهت مشخصی داشت.

۳. جناح روشنفکر روحانیت نه تنها مخالفتی با ساختن راه‌آهن نداشت، مقوی آن فکر بود. این نکته‌ای است بسیار بامعنی که گروه مجتهدان در مهم‌ترین کانون‌های مذهبی چون قم و مشهد و تبریز به حکم «عقل» و «تجربه» هواخواه راه و راه‌آهن شدند. پس رای لردکرزن انگلیسی که طبقه ملایان را مخالفان «هرگونه نوآوری» شمرده- برای ما نامعتبر است. کرزن سنجش تاریخی نداشت و وجهه نظرهای کاملا متمایز جناح مختلف دستگاه روحانیت را نمی‌شناخت. چنین می‌انگاشت که عالمان دین یکسره با هر نوجویی سر ستیز دارند، اما نه چنین بود. پیش از این نیز خواندیم که میرزا نصرالله مجتهد خراسان حتی به تغییر الفبای عربی فتوا داد.

۴. نتیجه‌گیری آخر اینکه، برخی از اهل دیانت گذشته از حمایتی که از سرمایه‌گذاری تولیدی می‌نمودند، با اهل سرمایه هم‌پیمان بودند؛ در فعالیت اقتصادی شریک آنان گشتند. روحانیت و سرمایه‌داری از این نظر جهت واحد داشت.