نــگــاه
ایران در جنگ جهانی اول
بیستم آبان سالروز خاتمه جنگ جهانی اول است. جنگی که از مرداد سال ۱۲۹۳/ژوئیه ۱۹۱۴ به بهانه ترور ولیعهد اتریش در سارایو مرکز بوسنی آغاز شد و تا آبان ۱۲۹۷ به مدت ۵۱ ماه ادامه یافت.
بخش نخست
بیستم آبان سالروز خاتمه جنگ جهانی اول است. جنگی که از مرداد سال ۱۲۹۳/ژوئیه ۱۹۱۴ به بهانه ترور ولیعهد اتریش در سارایو مرکز بوسنی آغاز شد و تا آبان ۱۲۹۷ به مدت ۵۱ ماه ادامه یافت. جنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه آخرین پادشاه سلسله قاجار آغاز شد. مستوفیالممالک نخستوزیر وقت ایران بلافاصله پس از آغاز جنگ، بیطرفی کامل خود را اعلام کرد اما دولتهای درگیر در جنگ، این بیطرفی را نادیده گرفتند و نیروهای خود را از هر سو وارد ایران کردند. روسهای تزاری به فرماندهی ژنرال «باراتف» از بندر انزلی تا اصفهان را میدان تاختوتاز خود قرار دادند. عثمانیها با حمایت آلمان از مرزهای غرب کشور تا مرکز همدان پیش آمدند و از آنجا راهی قفقاز و مرزهای روسیه شدند. واکنش متقابل روسیه چنان عثمانیها را به عقب راند که آذربایجان شرقی در بهمن ۱۲۹۳ به اشغال نظامیان روس درآمد.
روسها در مرداد ۱۲۹۴ تا پشت دروازههای تهران جلو آمدند. پیشروی روسها به سمت پایتخت موجب مهاجرت عدهای از نمایندگان مجلس از تهران و تعطیل مجلس شد. احمد شاه درصدد انتقال پایتخت از تهران به اصفهان برآمد، وزیران مختار روس و انگلیس او را از اجرای این تصمیم بازداشتند. روسها به قزوین عقبنشینی کردند. در این مدت رؤسای دولت در تهران تحت فشار بیگانگان مرتبا تغییر میکردند.
به طوری که در عرض یک سال، بعد از استعفای مستوفیالممالک به ترتیب مشیرالدوله، سعدالدوله، عینالدوله، مستوفیالممالک و عبدالحسین میرزا فرمانفرما به ریاست دولت منصوب شدند و سرانجام با استعفای فرمانفرما در دی ۱۲۹۴ (ژانویه ۱۹۱۶) احمدشاه، محمدولیخان سپهدار تنکابنی را با لقب سپهسالار به رییسالوزرایی برگزید.
همزمان با این تغییر و تحول در تهران نیروهای انگلیسی وارد جنوب شدند و با پیشروی آنها در صفحات جنوب ایران، در نیمه اول سال ۱۹۱۶ ایران عملا تحت اشغال قوای سه کشور بیگانه قرار گرفت: روسها قسمت شرقی آذربایجان و گیلان و مناطق وسیعی را که شامل قسمت اعظم استان مرکزی کنونی وقم و کاشان و نطنز و بخشی از استان اصفهان میشد، اشغال کرده بودند و عثمانیها آذربایجان غربی و کردستان و کرمانشاه و همدان و بروجرد را تحت سلطه خود گرفته بودند. بخش مهمی از صفحات جنوب نیز در اشغال انگلیسیها بود و حکومت مرکزی که فقط تهران را در اختیار داشت عملا تابع و مجری سیاست روس و انگلیس، یعنی متفقین آن روز بود.
با آنکه ایران از کانون اصلی جنگ یعنی اروپا فاصله زیادی داشت، ولی به یکی از میدانهای جنگ تبدیل شده بود. ایران در آن زمان با انقلاب مشروطیت مرحله جدیدی از تاریخ خود را آغاز کرده بود. انقلابیون صدر مشروطه در تلاش برای آزادی کشور، قطع دست بیگانگان و احیای استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشور بودند.
اما عملکرد قوای بیگانه و هجوم آنها به شهرهای شمالی، جنوبی و غربی کشور، راه هرگونه دستیابی به استقلال و ثبات را از ایران سد کرده بود. در این میان وجود شخصیتها و رجالی که هر کدام از آبشخور یکی از قدرتهای مداخلهگر تغذیه میشدند، بلیه مضاعفی بود که حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال مردم ایران را نشانه گرفته بود.
روسیه و انگلستان در خلال جنگ جهانی اول عملا با انعقاد قراردادهایی ایران را به مناطق تحت نفوذ خود تبدیل کرده بودند و ورود نظامیان آنان به داخل کشور که غالبا با استناد به این قراردادها صورت میگرفت، سبب شده بود که دولت مرکز حتی در تهران، قدرتی نداشته باشد. یکی از این توافقنامهها پیمان معروف ۱۹۱۵ بود که در ۲۸ دی ۱۲۹۳ میان روسیه و انگلستان به امضا رسید. این پیمان که به فاصله ۸۰ روز پس از اعلام بیطرفی ایران در جنگ به امضای دو دولت مذکور رسید، قلمرو نفوذ دو کشور در ایران را بیش از آنچه که در پیمان ۱۹۰۷ آنان مقرر شده بود، توسعه داد. به موجب این پیمان دو کشور حقوق و امتیازات ارضی بیشتری برای خود در ایران قائل شدند و هزینه نگاهداری نیروهای خود در ایران را نیز به گردن دولت تهران گذاشتند. ورود نظامیان روسیه به شهرهای تبریز، ارومیه، همدان، قزوین، زنجان و کرمانشاه که در زمستان ۱۲۹۳ و در تمام طول سال ۱۲۹۴ صورت گرفت، نتیجه همین توافقنامه بود. روسها این قرارداد را به بهانه فراهم شدن زمینه مقابله با پیشروی نیروهای عثمانی در ایران امضا کردند. در زمان انعقاد این پیمان، عثمانیها تبریز را در اشغال خود داشتند. انگلیسیها نیز متعاقب انعقاد پیمان ۱۹۱۵ در نواحی جنوبی کشور پیشرویهای چشمگیری داشتند و قیام مشهور «دلیران تنگستان» در مرداد ۱۲۹۴ نمادی از مقاومت مردم سلحشور جنوب ایران در برابر آنان بود. انگلیسیها به نفت خلیج فارس چشم دوخته بودند و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند حتی به حصر تأسیسات نفتی ایران در بنادر جنوبی که بر طبق «قرارداد دارسی» به چنگ آنان افتاده بود، پایان دهند. آنان با مشارکت نظامیان هندی تحت فرمان خود در جنوب ایران نیروی نظامی «پلیس جنوب» را شکل داده و آن را ابزار اراده خود کرده بودند و روسها نیز در شمال نیروی قزاق را به وجود آوردند.
در این میان گروهی از مهاجرین نیز در کرمانشاه حکومت مستقلی تشکیل داده و خود را تحت حمایت متحدین آن روز یعنی آلمان وعثمانی قرار داده بودند. ریاست حکومت کرمانشاه را رضاقلیخان نظامالسلطنه مافی به عهده داشت.
جمعی از ایرانیان مقیم اروپا هم کمیتهای به نام «ایران آزاد» تشکیل داده و از حکومت نظامالسلطنه پشتیبانی میکردند. مرکز این کمیته در برلن بود و سیدحسن تقیزاده در سمت ریاست این کمیته با دولت آلمان رابطه برقرار کرده بود.
ارسال نظر