افشاگری‌های آقا بیگف

تیمور تاش

در هر جامعه‌ای که سیاستمداران و نهادهای دولتی بر منابع عمومی و ملی حاکم باشند و آزادی انتخاب در دادن کار و فعالیت به دیگران دارند، این شرایط منجر به رانت‌خواری خواهد شد. تیمورتاش وزیر دربار پرقدرت پهلوی اول نیز از این قاعده مستثنی نبوده است... او از این اختیار استفاده کرده و درخواست رانت در دادن امتیاز شیلات را طرح کرده است... «هدیه» ۸۵۰.۰۰۰ دلاری

در ماه ژوئن ۱۹۳۲، هارت با تیمورتاش ملاقات کرد. تیمورتاش ابراز تمایل کرده بود که در عوض امتیازات شیلات خزر به روس‌ها، امتیازی نیز بابت ماهیگیری در خلیج‌فارس به شرکت‌های آمریکایی واگذار شود. تیمورتاش همچنین گفته بود، هرچند دولت ایران مذاکراتش را با گروه ستین و پوپ نیویورک ادامه نداده بود، ولی «آنها کمک بسیار بزرگی در مذاکرات بعدی با روس‌ها شدند.» هارت عین گفته تیمورتاش را نقل می‌کند: «به روس‌ها گفتم نگاه کنید، اینجا یک پیشنهاد جدی

[از آمریکا] داریم و پیشنهاد ستین و پوپ را به آنها نشان دادم، آن وقت آنها فورا کنار آمدند. آنها نقدا ۸۵۰.۰۰۰ دلار بابت امتیازی که قرار بود به ستین و پوپ واگذار شود به من پرداخت کردند.» هارت که نتوانسته بود حیرتش را از اعتراف صادقانه تیمورتاش به این رشوه‌گیری کلان و سایر مسائل پنهان کند، می‌نویسد: «فکر می‌کنم برخی از همکارانم از شنیدن این اطلاعات که البته به آنها نخواهم گفت، بهت‌زده شوند.»

جای تاسف است که هارت اطلاعات بیشتری درباره آنچه از تیمورتاش شنیده بود، در گزارشش نگنجانده است. او در گزارش‌ ماه دسامبرش که پس از عزل تیمورتاش نوشته است، دوباره به موضوع رشوه ۸۵۰.۰۰۰ دلاری برمی‌گردد: «توجه شما را به مطلبی که در یکی از گزارش‌های قبلی‌ام نوشته بودم جلب می‌کنم. در آن گزارش [تیمورتاش] گفته بود که مبلغ ۸۵۰.۰۰۰ دلار از دولت شوروی گرفته است تا صرفا قرارداد خرید و عرضه سهم پنجاه درصدی ایران از خاویار و سایر محصولات دریایی شیلات دریای خزر را که امتیازش در اکتبر ۱۹۲۷ واگذار شده بود تایید کند. به خاطر دارم که تیمورتاش اصلا نگفت که آیا این مبلغ بالاخره به خزانه کل واریز شد یا خیر.» هارت قبل از این خاطرنشان کرده بود، «بخش عمده‌ای [از این رشوه‌ها] به جیب اعلیحضرت رفته است. البته شکی نیست که بخش عمده‌ای از هدیه فوق‌الذکر از کجا سر درآورده است. افشاگری‌های آقابیگف تصدیق می‌کند که روس‌ها برای کسب امتیاز شیلات چه رشوه‌های کلانی که به رضاخان پرداخت نکرده بودند.

افشاگری‌های آقابیگف و نامه ویلیامسن به هارت

در سال ۱۹۳۰ یک فراری روس به نام آقابیگف کتابی در پاریس نوشت و در آن رشوه‌های کلانی را که بابت تصویب اعطای امتیاز شیلات به شوروی در اکتبر ۱۹۲۷ پرداخته شده بود، فاش ساخت.او همچنین تیمورتاش، وزیر دربار رضاخان را، یکی از ماموران بسیار موثر شوروی خواند که در قبال دادن اطلاعات محرمانه به سفارت شوروی، پاداش خوبی از آنها دریافت می‌کند. هارت در گزارش محرمانه‌ای می‌نویسد، تعجب می‌کنم چرا با برخی مقامات عالی‌رتبه ایرانی که نامشان در کتاب آقابیگف آمده هیچ برخوردی نشده است. او خودش خیلی خوب دلیل را می‌دانست.

دولت، چنانکه در گزارش قبلی‌ام اشاره کردم، نزدیک به ۴۰۰ نفر را دستگیر کرد، ولی هیچ اقدامی برای مجازات آنهایی که در افشاگری‌های آقابیگف ادعا شده بود مامور [شوروی] هستند انجام نداد. تعدادی از اتباع خارجی را که نامشان در آن کتاب آمده از کشور اخراج کرده‌اند. ولی بیشتر مظنونین ایرانی هنوز در زندان به سر می‌برند، به جز یکی از متهمان عالی‌رتبه به نام عباس‌ میرزا اسکندری، که قبلا رییس کابینه وزارت فواید عامه بود و پس از دستگیری به قید ضمانت آزاد شد. دشمنان ایرانی تیمورتاش که عده‌شان بی‌شمار است، حاضرند همه آن چیزهایی را که آقابیگف درباره‌اش گفته باور کنند و او را کارآمدترین دستیار روس‌ها برای رسیدن به اهدافشان در ایران و جاسوس اطلاعات محرمانه سیاسی از سایر سفارت‌ها به سفارت شوروی می‌دانند. نمایندگان خارجی مقیم اینجا هم تیمورتاش را کاملا مجرم می‌دانند و حتی معتقدند که جرمش خیلی سنگین‌تر از اینها است. دشمنان ایرانی تیمورتاش که عمدتا از وفاداران شاه هستند، واقعا سرخورده شده‌اند که چرا شاه دستور نداده تا اقدامی علیه وزیر دربار و سایر کسانی که نامشان در کتاب آقابیگف آمده صورت بگیرد. آنها حتی ذره‌ای هم تردید ندارند که شاه از داستان آقابیگف درباره خرید اتباع ایرانی برای نوکری مسکو با خبر است و به همین دلیل بسیار سرخورده شده‌اند. آرامشی که پس از طوفان آقابیگف ایجاد شده اصلا شبیه به وضعیتی نیست که پس از رسیدن خبر رسوایی‌های ملی به گوش شاه اتفاق می‌افتاد. نتیجه‌ای که اکثر ناظران، چه ایرانی و چه خارجی، می‌گیرند این است که شخص شاه هم لابد بخشی از این مبالغ را که به طور غیرقانونی از روس‌ها و امتیازخواهان دیگر اخذ شده به جیب‌ زده است؛ و اینکه اگر دولت شوروی چندین میلیون روبل برای امتیاز نفت و الوار در استان‌های شمالی پرداخته باشد، چنانکه آقابیگف مدعی است، حتما بخشی از آن، که نباید کم هم باشد، به جیب خود اعلیحضرت رفته است. البته خیلی‌ها هستند که نمی‌خواهند این حرف‌ها را باور کنند، ولی وقتی به دنبال دلیلی برای رفتار ملایم شاه با ایرانی‌هایی می‌گردند که ادعا شده برای روسیه شوروی در خاک ایران جاسوسی می‌کردند و حقوق ماهیگیری در دریای خزر و امتیاز نفت و الوار و اطلاعات محرمانه وزارت امور خارجه را به آنها می‌فروختند، فقط یک دلیل به ذهنشان می‌آید.شاه غرق مال‌اندوزی شخصی خود است. ایرانی‌های خوش‌صحبت معمولا با گفتن این داستان که شاهشان دومین مرد ثروتمند دنیا است و تاکید بر موفقیت بهت‌آور او که فرزند بی‌سواد یک دهاتی به همان اندازه بی‌سواد است که به قدرت و مکنت رسیده است، اسباب سرگرمی خارجیان می‌شوند. (در دائره‌المعارف بریتانیکا آمده است که شاه فرزند یک افسر ارتش بوده، ولی فکر می‌کنم این را نوشته‌اند که اصل و نسب آبرومندی به او بدهند. حقیقت ظاهرا این است که او فرزند یک دهاتی بسیار فقیر است). او بخش عمده‌ای از این ثروت را از طریق مصادره اموال یا مصادره نسبی آنها یا خرید املاک بزرگ به ثمن بخس جمع کرده است.