نقد قرارداد ایران و انگلستان به قلم عبدالله مستوفی- ۴
آشوب و ناامنی در ایران
در این بخش از مطلب حمدالله مستوفی نویسنده کتاب «شرح زندگانی من» اشارهای دارد به ایران پس از جنگ دوم جهانی و اشغال آذربایجان به دست روسها درست همان زمانی که دولت مرکزی فاقد قدرتی بوده است که بتواند از پس دولت اشغالگر بربیاید و گوشه و کنار مملکت پر بوده از آشوب و بلوا. وزرا و بزرگان مشغول افزودن بر مال و منال خویش بودند و برای ماندن در راس کار خود را گاه به دامان روسها و گاه انگلیسها میانداختند.
تصویری از حضور بیگانگان در ایران
در این بخش از مطلب حمدالله مستوفی نویسنده کتاب «شرح زندگانی من» اشارهای دارد به ایران پس از جنگ دوم جهانی و اشغال آذربایجان به دست روسها درست همان زمانی که دولت مرکزی فاقد قدرتی بوده است که بتواند از پس دولت اشغالگر بربیاید و گوشه و کنار مملکت پر بوده از آشوب و بلوا. وزرا و بزرگان مشغول افزودن بر مال و منال خویش بودند و برای ماندن در راس کار خود را گاه به دامان روسها و گاه انگلیسها میانداختند. بنابر حساب فوق کل وجوه مشروعی که در این سیزده ساله به شمار رسیده است ۸۷۵۶۶ تومان است. مخارج زندگانی شما در سه سال اول، سالی شش هزار تومان، هجده هزار تومان و در ده سال آخر به روی هم سالی دوازده هزار تومان، یکصد و بیست هزار تومان، قرض خانه هشتهزار تومان، جمع سه فقره یکصد و چهل و شش هزار تومان است، از تفریق مخارج از عایدات ۵۸۴۳۴ تومان باقی میآورید که این مبلغ را هم میتوان از بابت عایدات املاکی که در این سهچهار ساله اخیر از راههای غیرمشروع دست و پا کردهاید به مفاد «الزرعاللزارع و لو کان غاصبا» محسوب داشت.
از اموال مرحوم معتمدالسلطنه هم، جز یک قرآن خطی که سهم خود را از آن قرآن، به آقای قوامالسلطنه بذل فرمودید، چیزی تصرف نکردهاید.
پس بنایی خانه، این همه قالی و قالیچه و مبل و اثاثالبیت و طلا و نقرهآلات و جواهرات، اسب و کالسکه و اتومبیل، املاک گیلان و همدان و مازندران و ملک سلیمانیه، و چهل هزار تومان بنایی آن، و نقدینه موجوده پولهای بانک و براتهای لیره که در دوره ریاست وزرای سابق خود به خیال صرفه در بیستوشش قران خریده و متاسفانه امروز نوزده قران شده و خسارت بار آوردهاید از کجا آمده است؟
مینویسید:
از نخستین نقطه شروع در هر قدم با سلاسل طاقتفرسای مشکلات و موانع مصادف گشته، برای حل کوچکترین قضایا بزرگترین محظورات را مشاهده میکردم.
بلی! دولتی که بخواهد مملکت را با قانون اداره کند و روزنامهجات و مجامع را آزاد بگذارد و حبس و طرد و تبعید اشخاص را جز از راه قانون اجازه ندهد، و به طور خلاصه، نقض قانون اساسی و قوانین موضوعه را روا ندارد و بالاختصاص، در مملکتی مثل ایران، در مقابل فشار دولتین و پلتیک تقسیم ایران مقاومت نماید، با وجود آنتریکهای منتظرین ریاست وزرا و همدستان آنها که هر روز به طریق مخصوصی از او کارشکنی میکنند البته حق دارد از موانع و مشکلات طاقتفرسا شکوه کند، زیرا واقعا باید برای حل کوچکترین قضایا بزرگترین محظورات را مشاهده نماید. ولی نمیتوانید منکر شوید که در دوره شما هیچیک از این اشکالات وجود نداشته، زیرا نه بندی به قانون میبستید، و نه سنگی در ترازوی آزادی شخصی میگذاشتید؛ مانع و مشکل، اگر از مجامع و روزنامه ظهور میکرد میبستید و اگر از اشخاص بود به طرد و تبعید و حبس مبتلا میساختید، از طرف انگلیسها هم، نظر به همپیمانی که برای تسلیم ایران به آنها داشتید، اشکالی فراهم نبود.
مینویسید:
در آن موقع جنگهای بینالمللی، با تشنجات خود به زلزله گیتی همچنان مداومت میداد و بر اثر آن مملکت ما نیز به نوبه خود بیشتر از توانایی به نیت و طاقت خویش متزلزل میگشت.
همه کس میداند که بعد از بلشویزم روسیه و متلاشی شدن قوای آن دولت که در ایران بود، دیگر از جنگ بینالمللی مزاحمت فعلی برای ایران در کار نبوده، تاریخ تخلیه ایران از قشون روسیه، زمستان ئیلانئیل ۱۲۹۶ یعنی نُه ماه قبل از تاریخ ریاست وزرای فعلی شما میباشد. زحمت ایران از جنگهای بینالمللی در کابینههای سابق بود که تقریبا تمام خاک ایران پایمال قشون سه دولت روس و عثمانی و انگلیس میگشت. در تاریخی که شما به مسند ریاست وزرا جلوس کردید، فقط در خط راه کرمانشاهان و همدان و قزوین و گیلان، قشون انگلیس رفت و آمدی داشتند، آنهم با وجود پلتیک نرم و نظام مرتب انگلیس، زیان فعلی برای مملکت ما به وجود نمیآورد و این همان وضعی است که امروز هم با وجود صلح بینالمللی، کماکان دوام دارد.
اگر کابینههای سابق، در موقع جنگ به حکم زور و نداشتن قوه دافعه و بهانهجویی همسایه نمیتوانستند قشون دولت متخاصمه را از خاک ایران بیرون کنند، شما در موقع صلح، با وجود همپیمانی هم، نتوانستید آنها را از مملکت ایران خارج کنید. انگلیسها هر جا بخواهند میروند و در هر محل مناسب دانند سربازخانه، بلکه شهر میسازند، سهل است، در این یک سال اخیر (زمان ریاست وزرای شما) عده خود را در خراسان به چهار هزار نفر بالغ کردهاند.
مینویسید:
ما هر چه فکر میکنیم، در نظر نمیآوریم که در آن روزها ناامنی فوقالعادهای در هیچ نقطه از نقاط مملکت وجود داشته است. بر فرض اینکه در بعضی نقاط ناامنی هم موجود بوده، نتیجه همان اغتشاشات جزئیهای به شمار میآید که هیچوقت دولت ایران از آن خالی نبوده و نیست. امروزه شش ماه است، تمام خاک آذربایجان به بدترین روزهای ناامنی و اغتشاش، گرفتار است و در مقابل این قتل وغارت با همه میل و ارادهای که دولت همپیمان شما در جلوگیری آن به خرج میدهد، هیچ کاری نتوانستهاید بکنید.
مینویسید:
«دولت مرکزی فاقد کل وسایل و اختیارات»
در محل خود ثابت کردم که پایبندی به قانون البته از اختیارات میکاهد و وسایل مشروع هم طبعا کمتر از وسایل نامشروع است. گذشته از اینها، اسلاف شما با شخص متهور و بیباکی، مثل شما که برای پیشرفت مقصود از هیچ کاری نپرهیزد و در راه تحصیل جاه و مال، همه چیز را فدا کند سر و کار داشتند و به هر کاری که اقدام میکردند دستهای شما مانع پیشرفت آنها بود. ولی طرفهای شما، بر عکس مردمان با شرف و وطندوستی بودند که عدهای از آنها، برای نیل به مقام ریاست، استعمال آنتریک و دسیسه و جمعیت و اجتماع و پشت هم اندازی را مخالف شرافت ذاتی خویش دانسته، سهل است، هیجوقت خود را داوطلب ریاست وزرا هم نمیکردند و حتی همواره به واسطه حب وطن و صحت عمل و وجاهت عامه، به اصرار مقامات عالیه بر سر کار میآمدند و بعضی از آنها اگر اقدامی هم در ضد شما میکردهاند، همیشه برای جلوگیری از مفاسد اعمال شما بوده است. اگر میخواستیم داخل شخصیات بشوم میتوانستم تمام اقدامات شما را در هر دوره بنگارم و ثابت کنم که علتالعلل این بیاختیاریها و بیسلیقگیها شخص شما بودهاید.
ما خوب در نظر داریم که در کابینه مستوفیالممالک، مولانا رعدالدین یعنی همین کار چاقکن شما، همین مزدور علنی و بین انگلیسها، در بحبوحه قحطی و شدت سختی، به اشاره شما در روزنامه خود از هیات دولت وقت راهآهن و قشون منظم و اتومبیل زرهپوش و ایروپلان و کشتیها و تحتالبحریهای جنگی و بالاخره تشکیلات دولتی و لوازم عمومی مملکت آلمان را تقاضا میکرد و دولت را در فراهم نکردن آن ملامت کرده، انواع هتاکی و هرزگی را به کابینه معمول میداشت. ولی امروز، همان روزنامه، تقاضاهای آن دوره خود را کنار گذاشته، سهل است، تمام خرابکاریها، تمام مفاسد اعمال شما را ستایش و حتی برای کار چاقی شما، مطالبه اجرای قرارداد را هم از قول ملت مینماید!
بلی! آقای وثوقالدوله، سایرین چون رشوه نمیگرفتند چیزی نداشتند که به مفتخورها داده، دور خود پارتی جعلی جمع کنند و وسایل پیشرفت خود را زیاد نمایند. دیگران چون خیال مملکتفروشی نداشتند، با دولت همسایه همعهد نمیشدند که با پول آنها برای نیل مقام ریاست، گلدسته و بام مسجد را سنگر کنند و برای نگاهداری مقام خود اختیارات به دست بیاورند.
اسلاف شما، با پول انگلیس مردم را سرگرم نمی کردند و این همه پول به روزنامهنگاران نمیدادند که به همدستی با خود، افکار یک ملت را مسموم نمایند و خلاصه اینکه، کابینههای سابق از بانک انگلیس محل مخارج محرمانه نداشتند که هر قدر میخواهند خرج کرده، وسایل پیشرفت و اختیارات برای خود فراهم نمایند.
مینویسید:
همچنان که افراد و تشکیلات ترور، در پایتخت آسایش عامه را دچار اختلال نموده بودند، دستهجات یاغی و قطاعالطریق در اقطار ایران به اعراض و نوامیس حکمفرمایی داشته.
ما نمیخواهیم از ترور که در نزد عقل و شرع و وجدان مذموم و مطرود است هواخواهی یا دفاع نماییم، ولی یک حقیقت غیر قابل انکار را هم نمیتوانیم ندیده انگاریم، موسس واقعی کمیته مجازات که شما در بیانیههای خود، همدستی بعضی از اعضای کابینه علاءالسلطنه را، مانند یکی از مسائل دانسته و به آنها تعبیر میکنید، همان سیئات اعمال خود شما، در دوره ریاست وزرای سابقتان است، عملیات آن کمیته هم متوجه عموم نبود، بلکه فقط اعوان و انصار شما را طرف حمله قرار داده بود.
آقا میرزا محسن بینوا، در حقیقت شهید تطهیر شما گردید. سید بیچاره را وارد اعمال سیاسی نموده، به دوندگی واداشتید و آن قدر ترغیب و تحریضش کردید که جان خود را فدای شما کرد.
ولی اگر فراموش نکرده باشید، نمایشهای این کمیته که از قتل میرزا اسماعیلخان، رییس انبار، شروع و به قتل منتخب الدوله ختم شد از روز آخر دلو سال لویئیل ۱۲۹۵ تا اوایل اسد سال ۱۲۹۶، یعنی تقریبا پنج ماه بود. استعفای شما از ریاست وزرای سابقتان که بر اثر قتل متینالسلطنه و یاس شما از پیدا کردن اعضای کمیته مزبور اتفاق افتاد، در اواسط جوزای سال ئیلانئیل ۱۲۹۶، یعنی سه ماه و نیم بعد از تاسیس آن واقع شد.
تاریخ گرفتاری اعضای این کمیته هم، در اوایل سنبله، یا به عبارت آخری، دو ماه و چند روز بعد از تشکیل کابینه فعلی شما است. پس در زمان تاسیس کابینه فعلی شما (۱۵اسد، یونتئیل ۱۲۹۷) کمیته مجازات وجود نداشته است.
ارسال نظر