تاکتیکهای ناظمالدوله-۴
تاسیس فراموشخانه
غربزدگی کامل و استفاده از همه مظاهر تمدن غرب از عقاید اصلی میرزاملکمخان (یا ناظمالدوله) است. او باور داشت که ایرانیان برای ترقی باید سرتا پا غربی شوند... ملکمخان برای این هدف خود تاسیس فراموشخانه یا شاخه ایرانی فراماسونری را یکی از راهها میدانست و همین کار را نیز کرد... ج- اصلاحات اجتماعی و فرهنگی
میرزاملکمخان برای گسترش افکار خود و ایجاد آشنایی افکار عموم جامعه با طرحهایش، تحتتاثیر اصول فراماسونری فرانسه، فراموشخانه را با کمک پدرش تاسیس کرد. او در نامه مورخ دوازدهم شوال سال ۱۲۹۴.ق مینویسد: «در این عهد که انتشار علوم و کثرت مراودات و استیلای اجتهاد انسانی تمام کره زمین را خانه مشترک جمیع اجزای بنیآدم کرده، هر دولت مجبور است که نهتنها در جنگ بلکه در جمیع عوالم زندگی و بهخصوص در تنظیمات و تدابیر مملکتداری به قدر اقتصادی تمدن حالیه دنیا یا اقلا به قدر روش دول همجوار ترقی نماید.»
وی با ایجاد فراموشخانه، نمونهای از روش ماهرانه خود در رواجدادن افکار غربی، بهصورتیکه مورد قبول جامعه سنتی باشد را ارائه کرد که اعضای اولیه آن از همان شاگردان قدیم دارالفنون و اشخاص صاحبنظری تشکیل میشد که از اوضاع زمان خویش ناراضی بودند.
ملکم برای سهولت رفتوآمد اشخاص دولتی و شاهزادگان به انجمن مخفی فراموشخانه، شاهزاده جلالالدین میرزا، فرزند فتحعلیشاه، را که مردی سخندان و دانا بود و با روشنفکران عصر خویش ارتباط داشت، به ریاست صوری این تشکیلات گمارده بود.
میرزاملکمخان برای هموارساختن راه برای استقرار فراموشخانه، هدف واقعی خود از تاسیس آن را پرورش و تقویت برادری میان اعضای آن اعلام کرد و ازآنجاکه این نوع اتحاد برادرانه یکی از اصول دین اسلام میباشد، کسانیکه فراموشخانه را بهعنوان سازمان خلاف مذهب محکوم میکردند، درواقع چنین معنا میداد که خود از حد و مرز اسلام گام بیرون نهادهاند. او به سه دلیل لژفراماسونری را برای سازمان خود در نظر گرفت:
الف- هدفهای او وجوه مشترکی با جریان ماسونری داشت؛ بهعنوانمثال: قائلشدن نوعی ارزش عالی برای ترقی.
ب- او در نظر داشت از جنبه جذاب و اسرارآمیز ماسونری برای جلب توجه و تامین و جمعآوری پیرو و مرید استفاده نماید.
ج- با توجه به اصول خودکامگی که در ایران آن روز حاکم بود، بهنظر ملکمخان مجمع ماسونری میتوانست بهترین شکل یک سازمان سیاسی باشد، ضمنآنکه اصولا در ایران سابقه گروههای مخفی هدایتشده توسط برخی صنوف یا گرایشات صوفیان وجود داشت.
به تعبیر موسسانش، فراموشخانه یک مشرب انساندوستی و اومانیسم بود؛ با این تفاوت که مشرب اومانیسم در غرب چندان کاری با مذهب نداشت و بنیان آن خارج از مذهب و بهاصطلاح غیرمذهبی بود، اما شماری از اعضا و طرفداران فراموشخانه در تهران، به مذهب پایبند بودند و میان اصول حاکم بر فراموشخانه ازیکسو و شریعت ازسوییدیگر تضاد و تقابل نمیدیدند. میتوان گفت آنان بهنوعی به اختلاط و آمیزش میان مفاهیم اومانیسم و اسلام باور داشتند.
تاسیس فراموشخانه مخالفتهایی را هم در پی داشت. میرزاملکمخان برای مقابله با مخالفتهای ناشی از تاسیس فراموشخانه - مخالفین میگفتند لژ ماسونری دارای ریشه اروپایی است - پاسخ میداد که ماسونری جنبه جهانی دارد و بههرحال اختراعات مادی اروپا در ایران بدون تردید مورد قبول واقع خواهد شد. او مثال میآورد که علما برای خواندن قرآن عینک بهکار میبرند، پس چرا ماسونری باید به اتهام منافات با دین مورد مخالفت قرار گیرد. این اظهار عجیب، تجسم جالبی از عقیده کلی ملکم ارائه میدهد، مبنیبراینکه وی جنبههای مادی و معنوی تمدن اروپایی را غیرقابلتجزیه میدانسته و معتقد بوده است که به جای کوشش برای برگزیدن یکی از این جنبهها، باید این تمدن را در مجموع بپذیریم.
میرزاملکمخان معتقد بود تحول اجتماعی بدون تعلیم و تربیت مردم در جامعه اتفاق نمیافتد و بر دولت است که تعلیم و تربیت را بر عموم مردم جامعه روا دارد و برای اینکار باید از علوم جدید اروپایی نیز بهره گرفت. از نظر او، تمدن اروپایی به منزله تکیهگاه پیشرفت هزارساله بشریت بود و مبادی آن باید بدون هیچگونه قیدوشرطی مورد پذیرش واقع میشد.
برای استقرار حکومت قانون، وی مدعی بود که باید مجلس تاسیس گردد. این مجلس (مجلس تنظیمات) دارای اختیاراتی وسیع بود و قوانین ارکانی را تدوین میکرد. اعضای آن بهطور مساوی حق اظهارنظر داشتند و هرکس مسوول رای خود بود. برای تصویب احکام مجلس، نصف بیشتر آرای ضروری بود. درصورت یکسانبودن رای مخالف و موافق، رای غالب در سمت رای ریاست مجلس قرار میگرفت. مجلس دیگری که وی پیشنهاد میکرد، مجلس وزرا بود که ملکم تکلیف نخست آن را اجرای قانون میدانست. مجلس وزرا (دستگاه اجرایی)، باید قوانین مجلس تنظیمات را نقطه به نقطه اجرا میکرد. تخلفات این مجلس باید توسط مجلس تنظیمات بررسی میشد. اعضای هر دو مجلس را باید شاه انتخاب میکرد.
میرزاملکمخان فرضیه تفکیک قوا را برایاولینبار در تحریرات سیاسی فارسی مطرح ساخت. هدف او از تاسیس مجلس و تفکیک قوای آن، محدودکردن قدرت و اختیارات مقام سلطنت بود. باتوجه به اینکه مطالب وی با وضعیت ایران آن روز تناسب داشت و او زمانی این مطالب را مینوشت که خود او در دستگاه ناصرالدینشاه حضور داشت، رسما نمیتوانست نظریههای جدیدتری ابراز دارد.
او هرگز فرصت نیافت تا یک قانون اساسی شسته و رفته دموکراتیک و یک تئوری منظم برای مشروطیت پیشنهاد کند. اما در اثر زیرکی، مهارت و نکتهسنجی خاصی که داشت، در بیان اصول اساسی حکومت ایران در رساله تنظیمات خود، عملا خاصیت مطلقبودن را از حقوق سلطنت سلب کرده بود.
ارسال نظر