ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر بلشویک‌ها پس از بیرون راندن تزارها رفتار تازه‌ای با ایران را در دستور کار قرار داد. او از ایران پوزش خواست و در ۱۹۱۸ سربازان روس را از ایران خارج کرد. انگلیسی‌ها، اما نمی‌خواستند دیدگاه ایرانی‌ها به روسیه تغییر کند و تا جایی پیش رفتند که سفیر و فرستاده بلشویک‌ها را ترور کردند... با ظاهر شدن علائم شکست آلمان و عثمانی، ملیون، تعدادی به عثمانی رفتند و تعدادی هم وقتی اوضاع بهتر شد به تهران برگشتند. کلنل پسیان از کرمانشاه به آلمان رفت و آموزش خلبانی دید و جزو قشون آلمان مدتی هم در غرب لهستان جنگید و مدال آهن آلمان‌ها را هم گرفت.

چه بسا اگر کلنل محمد تقی خان این سمپاتی به آلمان‌ها را نشان نمی‌داد، کاندیدای بهتری از رضا خان برای برنامه‌های بعدی انگلیس‌ها بود.

نفر دوم سفارت آلمان، به‌نام بارون فون کانیتز هم که در حقیقت افسر اطلاعاتی ارتش آلمان بود و پول و طلای قابل‌توجهی در این راه هزینه کرده بود، ازفرط ناراحتى در تهران خود کشى کرد. اگر چه بعضی هم نوشته‌اند که او از «قره قونلو» میانه ناپدید شد.

همانطور که گفته شد، قبل از آغاز جنگ جهانی اول روس‌ها و انگلیسی‌ها در سال ۱۹۰۷ به‌موجب قراردادی حوزه‌های نفوذی در شمال و جنوب ایران بین خودشان توافق کرده بودند. در شمال، یعنی خراسان و مازندران و گیلان و آذربایجان روس‌ها حضور و نفوذ داشتند.

کرمان و سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان که وصل به مستعمرات آنها درهندوستان بود در حوزه نفوذ و سیطره انگلیس‌ها بود و پلیس جنوب را دایر کرده بودند.

حکومت مشروطه مرکزی هم در تهران و منطقه بیطرف اسما حکومت می‌کرد. به این ترتیب از اقتدار دولت مرکزی و احمدشاه قاجار تنها اسمی باقی بود.

بعد از شروع جنگ و در سال ۱۹۱۵ با یک قرارداد سری بین انگلیس و روسیه، کشورایران تماما بین دو کشور تقسیم شد که پس ‌از سقوط تزار توسط بلشویک‌ها افشا شد.

قوای مسلح دولت در ابتدا متشکل از یک هنگ قزاق بود که فرمانده روس داشت. استعداد این هنگ بعدا به بریگاد (تیپ) و پس از آن به دیویزیون (لشگر) ارتقاء یافت. فرماندهی این لشگر بعد از سقوط تزارها تحت‌نفوذ انگلیس‌ها قرارگرفت. یک واحدی به‌نام ژاندارمری نیز بود که توسط افسران سوئدی از جمله کلنل یالمارسون سازمان داده شده بودند. خوانین و ایلات و عشایر هم هریک به فراخور حال در مناطق خودشان تفنگچی و سواران و گرایش‌های خود را داشتند.

قرارداد مودت ۱۹۲۱

در ۱۹ دسامبر ۱۹۱۷ دولت جدید بلشویک روسیه و آلمان و عثمانی به هنگام امضای معاهده صلح برست لیتوفسک، طبق یکی از بندهای این معاهده، کشورهای ایران وافغانستان را دولت‌های مستقلی اعلام نمودند. قرار شد که نیروهای روسی و عثمانی خاک ایران را ترک کنند.

تخلیه سربازان روسیه تزاری از ایران در ژانویه ۱۹۱۸ (دی‌ماه ۱۲۹۶ شمسی) آغاز و در فروردین ماه به پایان رسید، اما ژنرال بارتف، فرمانده قوای روس در ایران، کمیته ارتش انقلابی سفید را در قزوین و انزلی تشکیل داده و با قوای موافق خود که بنابر گفته‌هایی بالغ بر ۷۵ هزار نفر می‌شدند به قوای انگلیس ملحق شدند و به این ترتیب ایران به‌صورت یکپارچه در ژانویه سال ۱۹۱۸ تحت‌کنترل انگلیس‌ها درآمد.

دو سر طنابی که به قول مخبرالسلطنه به‌دورگردن ایران افتاده بود و قبلا دو سر آن در دست دو کشور روسیه و انگلیس بود، با انقلاب اکتبر یک سر آن رها شد و اینک هر دو سر طناب به تنهایی دست انگلستان افتاده بود.

بنابراین در ماه‌های فروردین و اردیبهشت ۱۲۹۷ (مارس- مه ۱۹۱۸) قوای انگلستان قسمت غرب آذربایجان را اشغال نمود و ژنرال دنسترویل با قوای خود از طریق همدان- قزوین و رشت عازم نواحی شمالی ایران گردید تا از این راه باکو و تفلیس را به تصرف درآورد.

نیروهای ژنرال مالسون نیز برای تصرف نواحی ماورای خزر به‌سوی شمال شرقی ایران رهسپار گردیدند. در داخل کشور نیز بریگاد قزاق به دست افسران انگلیس افتاد و ایران عملا تحت‌اشغال انگلستان درآمد و در۱۲ ماه اوت ۱۹۱۸ وثوق‌الدوله روی کار آمد.

تلاش‌های مامورین رسمی بلشویک‌ها برای برقراری رابطه با ایران و اعزام نماینده با مخالفت انگلیس‌ها مواجه می‌شد و آنها فقط فون اتر، سفیر روسیه تزاری را به رسمیت می‌شناختند.

دولت بلشویکی «براوین» کنسول سابق حکومت تزار در خوی را به عنوان فرستاده دولت انقلابی بلشویک‌ها با نامه‌ای حاکی از معذرت خواهی لنین از رفتار ظالمانه تزارهای روس با ایران به تهران اعزام کرد، ولی سفیر سابق روس تزاری حاضر به ترک مقام خود و تحویل سفارت نگردید.دولت وقت ایران به توصیه و تحریک انگلستان نماینده بلشویک‌ها را نپذیرفت، ولی نامه او را خواندند و وی را وادار به ترک تهران کردند. در بازگشت، یک ماه بعد این سفیر در غزنین به‌دست مامورین انگلیسی به قتل رسید.

پس از چندی، بار دیگر حکومت انقلابی روسیه در ژوئیه ۱۹۱۸ ایوان کولومیتسف را که از کمونیست‌های دوآتشه بادکوبه بود به عنوان نماینده خود با هیاتی عازم ایران کرد. دولت ایران مدتی از پذیرفتن او طفره رفت. تا اینکه با فرماندهی انگلیسی‌ها و گاردهای متشکل از روس‌های سفید به محل استقرار هیات در تهران حمله کردند و محل نمایندگی بلشویک‌ها را تخریب کردند و اعضای هیات را دستگیر و به هندوستان فرستادند، ولی کولومیتسف موفق به فرار شد و به مسکو رفت.

مجددا در ۱۶ اوت ۱۹۱۸ هنگامی که وثوق‌الدوله کابینه خود را تشکیل داد، کولومیتسف این بار با استوار نامه رسمی با امضای لنین به‌عنوان سفیر عا زم تهران شد، اما پس از ورود از طریق جزیره آشوراده، در بندر گز به اشاره انگلیس‌ها به‌دست قزاق‌های محل دستگیر واعدام شد.