قاجاریه و جزایر سهگانه-۸
تلاش ناکام انگلستان برای تسلط بر منطقه
دولت انگلستان به هر دستاویزی متوسل میشد تا بتواند حاکمیت و نفوذ خود را در خلیجفارس بهخصوص جزایر ایران گسترش دهد.
نمایی از بندر لنگه در سال ۱۹۷۰
دولت انگلستان به هر دستاویزی متوسل میشد تا بتواند حاکمیت و نفوذ خود را در خلیجفارس بهخصوص جزایر ایران گسترش دهد. یکی از این اقدامات نیز پس از آن روی داد که پس از منصوب شدن حاکم جدید بندر لنگه و توابع، پرچم ایران همراه با برچیدن حکومت قواسم بر فراز بنادر لنگه، چارک، جزایر ابوموسی و سیری برافراشته شد.
در سال ۱۸۸۶ شاهزاده محمدمیرزا بهعنوان والی فارس منصوب شد. در همین زمان تقسیمات کشوری تغییر یافت و نظام سیاسی- اداری تازهای بهوجود آمد.
براساس این نظام جدید ایران به بیستوهفت ایالت تقسیم شد. ایالت بیستوششم شامل جزایر و بنادر خلیجفارس بود. بندر لنگه و توابع آن از جمله جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک جزو بخش (ولایت) ویژه ایالت بیستوششم محسوب میشدند.
در این زمان سعدالملک حکومت بندرعباس و لنگه را برعهده داشت. شاهزاده محمدمیرزا، والی فارس، حکومت قاسمی در بندر لنگه را تا سطح نیابت فرمانداری (نایبالحکومه) بوشهر تنزل داد و توابع آن را ضمیمه ایالت بنادر و جزایر خلیجفارس نمود و قوامالملک را حاکم آن ایالت کرد و سرتیپ حاجی احمدخان را نیز به سمت دریابیگی این منطقه منصوب نمود. حاجی احمدخان با کشتی جدید نیروی دریایی نوین ایران از ابوظبی و دبی دیدار کرد و تحت لوای تماس و مذاکره، قدرت ایران را به رخ آنان کشید. بهتدریج رویدادهایی در بندر لنگه روی داد که زمینه را جهت پایاندادن به حکومت قواسم در این ناحیه فراهم ساخت. در سال ۱۸۸۷ امینالسلطان صدراعظم وقت ایران دستور داد تا شیخ خطیب قاسمی دستگیر و زندانی شود. او را تحتالحفظ روانه تهران کردند و مدتی بعد درگذشت. بهاینترتیب خودمختاری قاسمی لنگه برچیده شد و این منطقه و جزایر تابع آن، زیر نظر حاکم منصوب دولت مرکزی درآمدند.
در سال ۱۸۶۸.م انگلیسیها با دولت ایران وارد گفتوگو شده و موافقت آنان را جهت ایجاد ایستگاه مخابراتی در جزیره هنگام به دست آوردند. هرچند بنابه دلایلی انگلیسیها در سال ۱۸۸۰ این ایستگاه را تعطیل کردند، اما دو دهه بعد بار دیگر ضمن اشغال این جزیره پرچم خود را بر آن برافراشته و ایستگاه مزبور را متصرف شدند.
در سال ۱۸۸۶ امینالسلطان، اجیمحمدمهدی ملکالتجار بوشهری را به عنوان حاکم بندر لنگه و جزایر توابع آن منصوب کرد. وی نیز ــ همانگونه که گفته شد ــ ضمن برچیدن حکومت قواسم، پرچم ایران را برفراز بنادر لنگه، چارک و جزایر ابوموسی و سری (سیری) برافراشت. در مقابل، بریتانیا برمبنای «وضعیت حقوقی دوگانه» جزیره سیری به این اقدام اعتراض نموده و به موروثیبودن حکومت قواسم در جزایر خلیجفارس استناد کرد.
پاسخ وزارت خارجه ایران به این ادعا نیز در جای خود جای تامل دارد: «در پاسخ به یادداشت سفارت فخیمه مورخ بیستوششم جمادیالثانی، در مورد دلایل و شواهد اثبات تعلق جزیره سیری به حکومت ایران، اولا موجب نهایت شگفتی است که سفارت فخیمه بریتانیا، که در مورد متصرفات ایران در کلیه جاها و نواحی دریای عمان، بهویژه بنادر خلیجفارس، کاملا مطلع بوده آگاهی دارند، تصور میفرمایند که این موضوع مالکیت ایران بر این جاها نیاز به ارائه شواهد دارد و دعاوی بیپایه شیوخ جواسم را قبول دارند و خواستار ارائه شواهد هستند.
دوما، در اجابت تقاضای سفارت باید تاکید نمود که بر طبق کلیه قوانین کشورهای پیشرفته، محکمترین شاهد مالکیت (جاها یا سرزمینها) یک حکومت اشغال و تصرف است، و از اینرو نیازی به ارائه دلیل دیگر نیست. سفارت فخیمه و کارگزاران حکومت هند [تحت سلطه بریتانیا] باید با حسن نیت و به عینیت شاهد باشند که جزیره سیری همیشه و نیز اکنون تابع بندر لنگه و تحت حکمرانی آن بوده و چون بندر لنگه به حکومت [ایران] تعلق دارد و حکمران از سوی حکومت [ایران] منصوب بندر لنگه بوده [و هستند] ... افراشتن پرچم در بنادر خلیجفارس، از دوران قدیم ضروری دانسته نبودند، ولی اکنون که افراشتن پرچم گهگاه ضروری دانسته شده، [از این رو] در کلیه آن بنادر پرچم افراشته شد. اقدام مشابه در جزیره سیری که تابع بندر لنگه است به عمل آمده است.»
هرچند سفارت بریتانیا در پاسخ به نامه ایران مجددا بر ادعاهای پیشین تاکید کرد و این موارد را در نامهای به دربار فرستاد، اما جالب خواهد بود که بدانیم ناصرالدینشاه قاجار با خواندن نامه سفارت بریتانیا در حاشیه آن نوشت: «شاهد [مالکیت ایران بر جزایر] همان است که پیشتر نوشته شد دیگر چه دلیل مهمی باید نوشت؟» در پاسخ وزارت امورخارجه ایران نیز بر این نکته تاکید شده بود که شیوخ قاسمی از سوی ایران بر بندر لنگه و جزایر آن حکمرانی داشتند.
ناصرالدینشاه همچنین با مشاهده نقشه رسمی تهیهشده از سوی انجمن سلطنتی جغرافیای بریتانیا (زیر نظر لرد کرزن) اعلام نمود که دیگر با مشاهده چنین سندی هیچگونه استدلالی جهت حاکمیت انگلیسی یا امیرنشینهای وابسته به آن بر جزایر باقی نمیماند؛ چراکه در این نقشه ــ هرچند در دوره منازعات طرفین ترسیم شده بود ــ جزایر مورد اختلاف بهویژه جزایر سهگانه جزو خاک ایران نشان داده شده بود.
بهتدریج، با نزدیکشدن به سالهای پایانی قرن نوزدهم، نگرانی انگلیسیها درخصوص قدرتیافتن روسیه و حضور این قدرت در منطقه خلیجفارس سبب گردید بریتانیاییها به فکر پیشدستی افتاده و سعی کنند تا حد امکان جزایر خلیجفارس را به تصرف خود درآورند. در اینخصوص میتوان به نامه وزارت امور هند به وزارت خارجه بریتانیا در سال ۱۹۰۰ اشاره کرد: «... گزارشی واصل گردید مبنیبر اینکه روسها قصد دارند در بندرعباس نیرو پیاده کنند یا پرچم خود را افراشته سازند. اجازه صادر گردید تا در صورت اقتضا، پرچم بریتانیا در جزایر هرمز یا هنگام یا قشم یا هر جزیره دیگری در آن نواحی که به نظر مقامات دریاداری برای احداث پایگاه دریایی مناسب باشد به اهتزاز درآید.»
به این ترتیب جزایر تنب و ابوموسی، هرچند به نام شیخ شارجه، اما عملا توسط بریتانیا در اوایل ۱۹۰۳ به اشغال درآمد. گذشته از ارزش ژئوپلتیکی خلیجفارس و جزایر آن، مقامات انگلیسی در یک مبارزه دریایی با روسها، خلیجفارس را جزئی از سرحدات سیاسی هندوستان به شمار میآوردند. آنها این منطقه را قسمتی از یک ناحیه محافظ و حائل میپنداشتند که به دور هندوستان به وجود آمده است و معتقد بودند که حریم امنیت هندوستان از شرق شروع شده و از طریق هیمالیا و افغانستان و بلوچستان و جنوب ایران به خلیجفارس رسیده و سپس در مغرب به قسمتهای جنوبی خوزستان و حدود عراق و کویت خاتمه میپذیرد.
برهمین مبنا و باور بود که دولت انگلیسی سعی در بهدستآوردن و دراختیارداشتن بندرها و جزیرهها در هر گوشه و کنار و در شرق و غرب و شمال و جنوب خلیجفارس و دریای عمان در خشکی و در دریا مینمود. از نظر اقتصادی نیز ارزش تجارت کمپانی هند شرقی فقط در خلیجفارس بیش از یکچهارم کل تجارت این کمپانی بود و ازدستدادن این بازار ضربهای سنگین بر منافع بریتانیا وارد میکرد.
تسلط بر خلیجفارس و جزایر آن برای انگلستان به لحاظ نقش تاثیرگذار این مناطق بر مولفههای قدرت نیز حائز اهمیت بسیار بود؛ چنانکه لرد کرزن در سفر خود به این منطقه در سال ۱۹۰۳ خطاب به روسای قبایل عرب جنوب خلیجفارس میگوید: «اشخاصی هستند که میپرسند چرا انگلیس هنوز به اعمال قدرت خود [در خلیجفارس] ادامه میدهد ... امپراتوری بزرگ هندوستان که دفاع از آن وظیفه ما است تقریبا جلوی دروازه شما قرار گرفته است. ما شما را از نابود شدن زیردست همسایگان نجات دادیم. ما اکنون اقدامات ذیقیمت و پیروزمندانه یک قرن خود را دور نخواهیم انداخت. . . حفظ استقلال شما [حکام و امیرنشینهای جنوبخلیج] ادامه خواهد داشت و نفوذ انگلستان بایستی بهحداعلی باقی بماند.»
آشکار است که هدف اصلی بریتانیا در این سالها از جانبداری و حمایت از قبایل عرب و امیرنشینهای جنوب خلیجفارس، بسط نفوذ و حاکمیت خود بر سواحل، بنادر و جزایر خلیجفارس بود و این امیرنشینهای دستساز چیزی جز عوامل و ایادی بریتانیا جهت سرپوشگذاشتن بر اقدامات و نفوذ این دولت استعماری در منطقه نبودند.
ارسال نظر