روسیه تزاری که جهانگشایی را در مقابله با رقبای اروپایی به ویژه آلمان در دستورکار داشت در بخشی از سرزمین‌ها نیز ناگزیر بود با عثمانی‌ها نبرد کند. نبرد روس‌ها و آلمان‌ها و آشتی‌ها و سازگار شدن آنها بر ایران نیز بی‌تاثیر نبود و این خواسته آلمان بود که باید استقلال ایران و افغانستان محترم شمرده شود... در بخش حاضر از این مقاله رویدادهای پیرامون مناسبات روسیه، آلمان و عثمانی را برگرفته از سایت «دیپلماسی ایرانی» می‌خوانید.

***

بر اثر فشار طلحت پاشا تمامی سرزمین‌هایی که در جنگ‌های عثمانی و روسیه در سال‌های ۱۸۷۸-۱۸۷۷ از عثمانی جدا شده بودند به‌ویژه قارص و آرداهان و با طومی به عثمانی مسترد گردیدند و عثمانی‌ها بلافاصله آنجا را متصرف شدند.

در معاهده به حق تعیین سرنوشت ارامنه و تاسیس کنگره ارامنه شرقی و تاسیس جمهوری دموکراتیک ارمنستان اشاره و بازگشت ارامنه در تبعید و آواره پیش‌بینی شده بود.

کمیسیون مختلطی پیش‌بینی شد تا مقدمات تخلیه سرزمین‌های ارمنی از نیروهای خارجی را فراهم سازد. کمیسری نیز برای تحقق خواسته‌های ارامنه تعیین شد. این کمیسر، گراند دوک نیکلا نیکلایویچ پسرعموی آخرین تزار روسیه و فرمانده ارتش جنوب و قفقاز بود.

اجازه بدهید به‌عنوان جمله معترضه نه چندان کوتاه بگویم، این کمیسر همان فردی بود که قبلا فرمانده کل نیروهای روس در جنگ با اتریش و آلمان بود و در دربار بین خانواده سلطنتی به اسم «نیکلاشا» نامیده می‌شد و از تزار رشید‌تر و بلند قد‌تر بود به‌همین علت بین خانواده سلطنتی و خواص، با معادل روسی آن، به او «نیکلا بُلَندِه» و به تزار «نیکلا کوچیکه» می‌گفتند.

او در جوانی در ستاد فرماندهی پدرش که فرمانده عملیات به‌هنگام جنگ با عثمانی بود تجربه‌ها اندوخته بود.

بعدا تزار نیکلا به‌لحاظ تلقینات راسپوتین، پسر عموی «نیکلا نیکلایویچ» را که از افسران با تجربه و تحصیلکرده رسته مهندسی ارتش بود با حفظ ظاهر و احترام از این سمت معاف نمود و خود فرماندهی کل قوا و جنگ را به‌عهده گرفت.

بعضى از نویسندگان تاریخ روسیه این تغییر را ناشى از تلقینات ایادى نفوذى آلمانى‌ها در دربار تزار به‌ویژه راسپوتین و از طریق وى ملکه آلکساندرا مى‌دانند.

زیرا وى هنگامی که آلمان در جبهه غرب با فرانسه درگیر بود از جبهه شرق ضربات سهمگینى به نیروهاى آلمانى و اتریشى وارد کرده بود و مارشال هیندنبورگ و لودندورف وی را فرمانده قدری می‌دانستند.

به‌رغم اینکه راهیابى راسپوتین به دربار روسیه در ابتدا با حمایت «نیکلا بُلَندِه» صورت گرفت، ولى سردار روسى به‌زودى دریافت که راسپوتین غیر‌قابل‌اعتماد و خطرناک است و از وى متنفر شد.

بنابراین هنگامی که راسپوتین از طریق ملکه اعمال نفوذ کرده بود که از جبهه‌هاى جنگ بازدید نماید، گراندوک نیکلا که فرمانده عملیات و جبهه جنگ بود، خشمگینانه تهدید کرده بود، اگر راسپوتین پایش را به جبهه جنگ بگذارد او را از اولین درخت حلق‌آویز خواهد کرد.

بد نیست بدانید که ملکه الکساندرا که ارادتى ویژه به راسپوتین داشت، پس از کشته شدن راسپوتین در محوطه قصر سلطنتى براى او مقبره کوچک و زیبایى ساخت. پس از سقوط تزار، انقلابیون تابوت و جسد راسپوتین را از مقبره‌اش بیرون کشیدند و روى یکى از درخت‌هاى کاخ سلطنتى گذاشتند و درخت و تابوت و جسد را با هم آتش زدند.

بعد از انقلاب اکتبر روسیه و سقوط رژیم تزاری،

گراند دوک نیکلابا بخشی از ثروتی که داشت به فرانسه پناهنده شد و تا پایان زندگی در فرانسه زندگی کرد.

چند سال بعد به‌هنگام مرگش دولت فرانسه - به‌طور استثنایی و برای اولین بار در تاریخ فرانسه-، برای یک پناهنده خارجی مراسم تشییع جنازه و تشریفات رسمی دولتی ترتیب داد و با گارد احترام و دسته موزیک جنازه را به خاک سپردند.

توجیه دولت فرانسه در آن زمان این بود که او فرماندهی کل قوایی را داشت که متحد فرانسه بود و هنگامی که در جبهه وردَن (در منطقه لُرَن) آلمان‌ها به فرانسه تاخته بودند و بی‌امان فشار می‌آوردند، به‌علت حملات قوای تحت‌فرماندهی او از جبهه شرق به قوای آلمان و اتریش، فشار روی فرانسوی‌ها کم شده بود؛ بنابراین فرانسه این خدمت را نباید فراموش کند و باید با او با احترام و افتخار رفتار کند.

اجازه دهید به اصل موضوع یعنی معاهده برست لیتوفسک برگردیم.در تبلیغات اولیه در مورد نپرداختن غرامت اگرچه برای حفظ آبروی بلشویک‌ها، آلمان‌ها در برست لیتوفسک، این موضوع را معلق و مسکوت گذاشتند، ولی در قرارداد تکمیلی که در تابستان همان سال در برلین به امضا رسید، چنین پیش‌بینی شد که روسیه ۶ میلیارد مارک غرامت به آلمان بپردازد. با امضای این قرارداد روسیه یک سوم جمعیت و نیمی از صنایع و کارخانجات خود و نود درصد از معادن زغال‌سنگ خود را از دست داد.

یکی از نکات جالبی که در اثنای مذاکرات از طرف آلمان‌ها در این معاهده مطرح شد، تاکید بر استقلال ایران و افغانستان بود. نیازی به توضیح ندارد که این تاکید از حُبّ ایران و افغانستان نبود، بلکه ناشی از بغض دشمنانشان؛ یعنی روسیه تزاری و انگلستان و به قصد تضعیف آنان بود که با قراردادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ حاکمیت ایران را نقض نموده و آن را بین خود تقسیم کرده بودند.این معاهده فقط ۸ ماه و نیم پایدار بود. آلمان در ۵ نوامبر ۱۹۱۸ به‌دلیل تبلیغات کمونیستی برای راه‌اندازی انقلاب در آلمان توسط بلشویک‌ها، معاهده را لغو کرد و روابط دیپلماتیک خود را با روسیه بلشویکی، قطع کرد.

امپراتوری عثمانی نیز بعد از دو ماه یعنی در مه ۱۹۱۸معاهده برست لیتوفسک را با تهاجم به حکومت تازه تاسیس جمهوری دموکراتیک ارمنستان، زیر پا گذاشت.خسارات معاهده برست لیتوفسک برای روسیه بسیار بزرگ بود. به‌نحوی که در نهایت منجر به استقلال فنلاند و لهستان و از دست دادن اوکراین و کشورهای بالتیک شد. بسیاری از ناسیونالیست‌های روس و حتی پاره‌ای از انقلابیون روسی قبول معاهده را فاجعه و خطری بزرگ برای روسیه می‌دانستند.