در اواخر دهه 1960 و در اوج دوران جنگ سرد، یونسکو، گزارشی از روزگار روزنامه کتاب و تاریخ آن را منتشر کرد که نوشته حاضر بخشی از آن پژوهش است. در این بخش از گزارش یونسکو، میزان تولید، توزیع و صادرات کتاب در سال‌های 1960 تا 1965 را بررسی و موقعیت هر کشور را بررسی کرده است. زبان انگلیسی زبان برتر در ترجمه و توزیع کتاب بوده و عامل شکست روس‌ها به حساب می‌آمده است.

از مشخصات کتاب ادبی آن است که استفاده‌کننده خود در به وجود آوردن آن فعالانه شرکت دارد. همین استفاده‌کننده است که مشوق تولید کتاب است. اعم از آنکه در داخل تولید شده یا از خارج وارد شده باشد.
صادرات این قبیل کتاب‌ها به مقدار زیاد در قالب برنامه‌های ترجمه که توسط کشور مبدا و بدون دخالت کشور گیرنده انجام می‌گیرد، مانع اساسی و عمده‌ای در راه پیدایش یک فرهنگ نوشته واقعی برای توده مردم به وجود می‌آورد.
به همین جهت نیز خطر و عواقب این کار از دو طرف احساس شده است. اتحاد جماهیر شوروی امروزه به کتاب‌هایی که در خارج از سرحدات آن کشور به چاپ می‌رسد و وسیله ارتباط مستقیم با خوانندگان و مردمی است که از آن کتاب‌ها استفاده می‌کنند، نظارت و سرپرستی می‌کند.
از طرف دیگر در یکی از توصیه‌نامه‌های کنفرانسی که درباره توسعه و پیشرفت کتاب در سپتامبر 1964 در واشنگتن برگزار شد، اعلام شده است که اتخاذ سیاست توسعه و پیشرفت کتاب در خود کشورهای استفاده‌کننده ضرورت تام دارد و می‌باید به صنایع و تجارت محلی کتاب کمک و مساعدت لازم به عمل آید.
به هر حال به جای آن که برای تشویق و توسعه یک بازار واقعی جهانی کتاب به واردات و صادرات وسایل چاپ متوسل شویم، بهتر است از ترجمه‌ای که در محل انجام می‌گیرد و از تماس مستقیم و فوری با توده‌های خواننده سرچشمه می‌گیرد، کمک بطلبیم.
ترجمه بر حسب موضوع تقریبا 8 تا 9 درصد کل تولید جهانی کتاب را تشکیل می‌دهد:
باید در نظر داشت که هر سال تعداد قابل‌توجهی از کشورهای جهان در فهرست ترجمه‌کنندگان وارد می‌شوند و این امر موجب می‌شود که درصد فوق با وجود ثبات ظاهری گرایشی نزولی داشته باشد، از طرف دیگر بسیاری از آثار مهم به زبان‌های مختلف ترجمه شده و بنابراین چندین مرتبه به حساب آمده‌اند.
به عنوان مثال از 45 نویسنده‌ای که در سال 1965 بیش از دیگران آثارشان در جهان ترجمه شده است 3872 ترجمه دیده می‌شود که تقریبا ده درصد کل را تشکیل می‌دهد؛ بنابراین ملاحظه می‌شود که نقش ترجمه به عنوان وسیله ارتباط بین‌المللی نسبتا ضعیف به نظر می‌رسد.
دگرگونی این وضع با ملاحظه این موضوع که ۷۵ درصد ترجمه‌های منتشره در جهان از زبان‌های انگلیسی، فرانسه، روسی، آلمانی و اسپانیولی است، به مراتب تشدید می‌شود. این نسبت در سال ۱۹۵۰ فقط ۷۱ درصد بوده است که ۳۷ درصد این مقدار متعلق به زبان انگلیسی (۳۴ درصد در ۱۹۶۰)، ۱۴ درصد متعلق به زبان فرانسه (در ۱۹۶۰ سیزده درصد) و ۵/۱۱ درصد متعلق به زبان آلمانی بوده است (۱۰ درصد در ۱۹۶۰) پس از آن نوبت زبان‌های روسی (۵/۹ درصد) و اسپانیولی است (۳ درصد)، باید توجه داشت که در سال ۱۹۶۰ سهم زبان‌های روسی و اسپانیولی به ترتیب به ۱۶ درصد و ۱۲ درصد افزایش یافته است.
عقب‌افتادگی زبان روسی که بیشتر معلول افزایش چاپ و انتشارات کمی در کشورهای سوسیالیست است در صورتی که منحصرا شماره ترجمه‌های صادره در نظر گرفته شود کمتر محسوس می‌باشد، نسبت قابل‌ملاحظه‌ای از ترجمه‌های روسی (46 درصد در سال 1960 و 43 درصد در سال 1965) در کشور اتحاد جماهیر شوروی و بین ملت‌هایی که زبان روسی به عنوان وسیله تبادل افکار به کار نمی‌رود چاپ و منتشر شده است؛ بنابراین برای به دست آوردن مبنای قابل‌قبول برای مقایسه بین‌المللی باید ترجمه‌های روسی را که در کشور اتحاد جماهیر شوروی چاپ و منتشر شده است، از جدول مقایسه حذف کنیم، اما این امر کاملا رضایت‌بخش به نظر نمی‌رسد؛ زیرا کشور اتحاد جماهیر شوروی تعداد زیادی ترجمه از زبان روسی به زبان‌های دیگری که در قلمرو او به آنها تکلم نمی‌شود صادر می‌کند. (به‌خصوص به کشورهای آسیایی)
با توجه به آنچه که گذشت ملاحظه می‌شود که کشور اتحاد جماهیر شوروی که بالاترین رقم خام ترجمه را در دست دارد با حذف ترجمه‌هایی که اختصاص به داخل کشور دارد با کشورهای متحده آمریکا در یک ردیف و بلافاصله پس از کشورهای آلمان شرقی و غربی قرار می‌گیرد (در این آمارگیری دو قسمت آلمان از یکدیگر تفکیک نشده‌اند).
کشورهایی که در راس این جدول قرار گرفته‌اند، بسیار فشرده و محدود می‌باشند، ملاحظه می‌شود که در اینجا نیز 75 درصد ترجمه‌های جهانی متعلق به 12 کشوری است که به پنج زبان عمده جهان که منابع اصلی ترجمه‌ها را تشکیل می‌دهند تکلم می‌کنند، این موضوع نشان می‌دهد که ارتباط بین‌المللی در این زمینه تا چه حد محدود و نارسا است، یک نظر اجمالی مشخص‌کننده جریان مبادلات جهانی در این زمینه است، مسیر عمده و اصلی این مبادلات جریانی است که از انگلستان به سوی آلمان و همچنین به سوی کشورهای شمال غرب اروپا از جمله فرانسه سرازیر می‌شود.