آخرین پرده از ۷ پرده‌ای که پشت آنها داستان افزایش قیمت نفت را رقم می‌زد، از نظر قباد فخیمی موضوع تشدید جنگ اعراب و اسرائیل است که تحریم نفت را به مثابه یک ابزار کارآمد در مناقشات بین‌المللی آشکار کرد. بخش آخر از نوشته حاضر با روانکاوی شخصیت ناصر و سادات به دلایل چگونگی پایان یافتن جنگ اعراب و اسرائیل نیز اشاره می‌کند که پس از آن راه برای تثبیت بازار جهانی هموار شد. مطالب نقل‌قول شده از دکتر کیسینجر برای جنگ و قطع نفت درست همان عملی است که اتفاق می‌افتد. تصادفی به نظر نمی‌رسد که در مدتی کمتر از شش ماه هر دو مطلب یعنی جنگ مصر و اسرائیل به وقوع می‌پیوندد و همراه آن برای اولین و آخرین بار کشورهای عرب تولیدکننده نفت در خلیج فارس از اسلحه کاهش تولید نفت و تحریم و قطع صادرات نفت به آمریکا استفاده می‌نمایند. درست همان چیزی که دکتر کیسینجر توصیه کرده است باید اتفاق بیفتد تا حمایت کنگره از اسرائیل کاسته شود، اما حمایت کنگره از اسرائیل کاسته نمی‌شود. آنچه که در نتیجه قطع جریان نفت به آمریکا به وجود می‌آید، صف‌های طولانی مصرف‌کنندگان نفت در آمریکا، خشم ملت آمریکا از اوپک و ایجاد مقدمات چهار برابر کردن قیمت نفت است. از نظر حوادث جنگ نفت در خلیج فارس، اهمیت مطالب فوق‌الذکر که پس از آن کشورهای عضو اوپک، به‌خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس آمریکا را تحریم اقتصادی می‌کنند، مورد بغض و عناد مصرف‌کنندگان غرب و ملت آمریکا قرار می‌گیرند تا محبوبیت اسرائیل بیش از پیش افزایش یابد و در این میان شاه ایران که در تحریم شرکت نکرده است خود را قهرمان اوپک و بالا بردن قیمت نفت می‌کند، مافوق تصور است. مطالب نقل‌قول‌شده از دکتر کیسینجر، از یک طرف مقدمات سومین جنگ اعراب با اسرائیل را پیش‌بینی می‌کند که چون یک جنگ معمولی نیست عواقبی بسیار درازمدت و بنیادی در خاورمیانه و خلیج فارس دارد و جنگ نفت را که جنبه اقتصادی دارد با جنگ واقعی ملموس و هماهنگ می‌کند و از طرف دیگر قطع جریان نفت به آمریکا را پیش‌بینی می‌کند که به معنی بالاتر بردن باز هم بیشتر قیمت نفت می‌باشد. کاملا مشخص است که هدف‌های کنفرانس تاریخی اوپک در ۱۵ فوریه ۱۹۷۱ در تهران که به بالا بردن قیمت نفت در سطح قیمت‌های پیش‌بینی شده در طرح خودکفایی انرژی آمریکا منجر شد، اکنون برنامه‌های درازمدت موردنظر با هدف‌های جدید توسعه اکتشاف و استخراج در کشورهای غیراوپک، بالاتر بردن بیشتر قیمت نفت، بازگشت دلارهای نفتی به غرب و به خصوص آمریکا و بالاتر از همه هدف‌های استراتژیک جدید متحول شده و پیش‌بینی جورج شولتز در مورد تغییر زندگی در آمریکا، به صورت غیرقابل قیاس تحقق می‌پذیرد.

جنگ، اقدامی در راه صلح

مصر به عنوان پرجمعیت‌ترین و نیرومندترین کشور عرب که مرکز اتحادیه اعراب است، از ژوئیه ۱۹۷۲ به بعد در مسائل مربوط به خاورمیانه، خلیج‌فارس و جنگ نفت در خلیج‌فارس نقش اساسی بازی کرده و می‌کند. وقتی که شاه ایران خود را گرفتار مذاکرات با کنسرسیوم و دفاع از اقیانوس هند نموده است، پرزیدنت سادات ارتباط و برنامه‌های دیگری در پیش دارد که مانند آتشفشان در جهان منفجر می‌شود و انفجارش نیکسون، شاه، سادات و خلیج‌فارس را دربرمی‌گیرد. پرزیدنت نیکسون در کتاب رهبران می‌نویسد: «جنگ ۱۹۷۳ با این هدف انجام شد که عدم تعادل روانی موفقیت‌های اسرائیل را برطرف نماید. برای سادات قدرت‌نمایی در جنگ یوم کیپور قدمی به طرف صلح بود، زیرا او می‌توانست این حرکت عالی را از موضع قدرت انجام دهد نه در وقت ضعف». آنچه که پرزیدنت نیکسون در این کتاب در مورد جنگ سرنوشت‌ساز ۱۹۷۳ از فکر پرزیدنت سادات به رشته تحریر درمی‌آورد در حقیقت چیزی بیش از آنچه که سردبیر مجله نیوزویک از قول دکتر کیسینجر به علم گفته است نیست. تنها لازم است این گفته‌ها و نوشته‌ها چندین بار در مجموعه هدف‌های مذکور بررسی شوند تا ملحوظ شود که نیکسون و کیسینجر یک مطلب را می‌گویند: باید جنگی بین مصر و اسرائیل درگیر شود و پیروزی‌های افتخارآمیز اولیه برای سادات فراهم آورد که جبران‌کننده سرافکندگی شکست سال ۱۹۶۷ ناصر باشد تا او بتواند قدم بعدی را برای صلح بردارد. در ادامه جنگ، اسرائیل با کمک آمریکا شکست خود را جبران نماید و کشورهای تولیدکننده عرب با اسلحه نفت وارد جنگ شده، آمریکا را به خاطر فراهم کردن پیروزی مجدد اسرائیل که امکان سقوط دمشق و قاهره را فراهم می‌کند تحریم نفتی نمایند تا قیمت نفت در جهان بالا برود.پرزیدنت نیکسون می‌نویسد: «فرق عمده سادات با ناصر در این بود که ناصر خود را مسوول اعراب می‌دانست و می‌خواست قهرمان اعراب شود اما سادات خود را مسوول مردم مصر می‌دانست و می‌خواست قهرمان مصر شود. در اکتبر ۱۹۸۱ که همراه فورد و کارتر به نمایندگی از طرف پرزیدنت ریگان برای تشییع جنازه سادات به مصر رفتیم در تمام راه صحبت خصوصیات برجسته سادات بود، اما وقتی که به مصر وارد شدیم، سکوتی که بر خیابان‌های کاملا خالی حکمفرما بود، یک تضاد کاملا چشمگیر با تظاهرات مرگ ناصر را آشکار می‌کرد، به طوری که پرزیدنت مبارک توضیح داد، مردم مصر هنوز در شوک مرگ سادات قرار دارند و به مراسم عزاداری نرسیده‌اند. به نظر من عکس‌العمل مردم مصر در مورد سادات عمیق‌تر از آن است، ناصر با مردم هم‌آواز بود و به‌رغم قدرت، هیچ وقت علاقه‌ای به تجملات و جدایی از مردم نشان داد. در مقایسه با ناصر، سادات زندگی پرتجملی داشت، ده قصر برای اقامت رییس‌جمهور ساخته بود، لباس‌های فاخر می‌پوشید و هر چند روستازادگی خود را فراموش نکرده بود، هیچ وقت کوششی برای آنکه به مردم نشان دهد یکی از آنها است به عمل نمی‌آورد. سادات احساسی فوق‌العاده فیلسوفانه به ملت خود داشت، مانند دو گل و رفتارش با فرانسه (بخوانید شاه و رفتارش با ایران) ولی احساس شخصی عمیقی نسبت به مردم نداشت، با این همه مردم مصر باید برای خیلی چیزها از او متشکر باشند.»

انور سادات حکومت می‌کند

نیکسون در کتاب خود می‌نویسد: سادات در دوران نفوذ انگلستان بر مصر (زمان ملک فاروق) مدتی زندانی بود و در زندان آموخت و تمرین کرد که باید صبور باشد. با همان صبر مدت ۱۸ سال، سادات در مقام معاون عبدالناصر نظاره‌گری بود که گوش می‌داد و مواظب بود هیچ نشانی از قدرت‌طلبی بروز ندهد. علاوه‌بر آن او مردی بود که به دوستی او می‌شد اعتماد کرد و در مسافرت‌هایی که از طرف ناصر به خارج می‌رفت برای خود دوستان دیگری پیدا کرده بود. ملک فیصل ولیعهد عربستان سعودی از دوستان نزدیک سادات بود. در مقام رییس‌جمهور به طور خصوصی به فیصل گفته بود که برنامه سوسیالیسم (مقصود ناسیونالیسم) عرب و اتکای ناصر به شوروی هر دو اشتباه بود.دو سال پس از مرگ جمال عبدالناصر، انور سادات رییس‌جمهور مصر با یک حرکت ناگهانی در ۱۹ ژوئیه ۱۹۷۲، دستور اخراج ۲۰۰۰۰ مستشار نظامی شوروی از مصر را صادر کرد و به روابط نزدیک مصر با شوروی خاتمه داد. شوروی که از سال ۱۹۵۶ روابط بسیار اختصاصی با مصر داشت و میلیاردها دلار صرف این روابط نموده بود، با آرامی تصمیم سادات را پذیرفت و مستشاران خود را که بیش از یک لشکر بودند از مصر خارج کرد. انور سادات که تا آن تاریخ در سایه جمال عبدالناصر رییس‌جمهور متوفای مصر حکومت می‌کرد، با اخراج مستشاران نظامی شوروی یک شبه هیبتی حاکمانه به خود گرفت و نشان داد راهی جدا از سیاست‌های قبلی جمال عبدالناصر در پیش دارد. تصمیم سادات با مخالفت‌های شدید داخلی از طرف جناح‌های وابسته به شوروی، ملیون و نظامیان نگران از روابط مصر و اسرائیل که از سال ۱۹۶۷ با یک آتش‌بس شکننده روبه‌رو بودند مواجه شد، ولی سادات با روش حکومتی شبیه شاه ایران، به غرب، کشورهای ثروتمند و محافظه‌کار عرب در خلیج‌فارس به‌خصوص عربستان سعودی که اکنون تحت فرمان ملک‌فیصل بود و سادات قبل از مرگ ناصر با او رابطه دوستانه داشت، نزدیک شد و مخالفت‌ها را آرام کرد، اما برای توفیق در هدف نهایی که پرزیدنت سادات خود را برای انجام آن آماده می‌ساخت، این هیبت حکومتی کافی نیست. سادات باید یک قهرمان ملی مصر و اعراب با محبوبیتی مشابه یا بالاتر از جمال عبدالناصر شود تا بتواند به هدفی که برای سعادت ملت مصر در نظر دارد برسد و تصادفا در این مورد نیز با شاه که می‌خواهد یک قهرمان ملی ایران با محبوبیتی بالاتر از دکتر مصدق شود وجه مشترک دارد و هر دو این راه را تا آخر با حکومت مطلقه می‌روند و به دموکراسی و اتکا به ملت اعتقادی ندارند.

***

انور سادات برنامه‌ریزی می‌کرد تا بتواند برای یک بار هم که شده در یک رویارویی نظامی، ارتش اسرائیل را شکست دهد که این اتفاق در سال ۱۹۷۳ افتاد و ارتش مصر خط دفاعی مشهور اسرائیل را در کانال سوئز که آن را شکست‌ناپذیر می‌دانستند، شکست و صحرای سینا را دوباره تصرف کرد.