بنا به برخی آمار در سال ۱۳۳۳ قریب به صد هزار نفر از اعضا و هواداران حزب توده دستگیر شدند که به عقیده نویسنده این مطالب ممکن است خالی از مبالغه نباشد، اما در عین حال حزب توده توانسته بود به عنوان یک گروه اپوزیسیون حمایت علنی یا غیرعلنی کشوری خارجی را کسب کند، اما در کنار این توفیقات ناکامی‌هایی نیز برای این حزب وجود داشت. این مطلب از ماهنامه زمانه اخذ شده‌است. علی زیبا، فرماندار نظامی شاه، در جزوه‌ای که به نام «سیر کمونیسم در ایران» گردآوری نمود، درخصوص گسترش حزب توده چنین می‌گوید: «در سالگرد قیام سی‌تیر، حزب توده یک گردهمایی عمومی در برابر مجلس ترتیب داد که بر پایه آمارهای قابل اعتماد، نزدیک به صدهزار نفر در آن شرکت کردند. این تعداد ده‌برابر از افراد شرکت‌کننده در گردهمایی جبهه‌های ملی بیشتر بود. بر پایه نوشته پژوهشگران، در آخرین روزهای حکومت مصدق، حزب توده بیش از بیست‌وپنج‌هزار عضو و حدود سیصدهزار هوادار داشت و با وجود سخت‌گیری‌های پلیسی، کارآمدترین سازمان کشور بود. یک خبرنگار خارجی هشدار می‌دهد که هواداران حزب توده چنان در حال افزایش هستند که دیر یا زود، می‌توانند حتی بدون خشونت، کشور را به دست گیرند.»

یکی دیگر از محققان می‌نویسد: «در شهریور ۱۳۳۳ که سازمان نظامی حزب توده کشف شد، عده زیادی از افسران ارشد و جزء که عضویت آن حزب را داشتند، دستگیر شدند. در دی‌ماه همان سال، سازمان جوانان حزب توده کشف شد و قریب هفتاد تن از سران این سازمان بازداشت شدند. شمار بازداشت‌شدگان اعضای حزب توده در تهران و شهرستان‌ها، از صدهزار نفر گذشت.»

گرچه ممکن است آمارهای فوق، خالی از مبالغه یا اظهارات جانبدارانه نباشند، اما درهرحال از میزان گسترش حزب مزبور حکایت دارند. همچنین نکته قابل‌توجه این است که شمار قابل‌ملاحظه‌ای از نویسندگان، شاعران و هنرمندان ایرانی دهه‌های ۱۳۵۰- ۱۳۲۰، از افکار این حزب تاثیر گرفته یا مستقیما عضو آن بودند. حتی برخی جنبش‌های روستایی در ایران، متاثر از افکار این حزب بودند. این موارد، همگی از گسترش نفوذ این حزب حکایت دارند؛ ضمن‌آنکه این گروه به‌رغم ضرباتی که در جریان کودتای بیست‌وهشتم مرداد و پس از آن دریافت کرد، مضمحل نشد و تا سال ۱۳۵۷ در داخل و خارج ایران، هرچند ضعیف، حضور خود را در صحنه حفظ نمود.

۵- حزب توده توانسته بود به‌عنوان یک گروه اپوزیسیون داخلی، حمایت‌های اقتصادی و سیاسی یک کشور خارجی را جذب کند. اتحاد جماهیر شوروی سابق که یکی از قطب‌های نظامی بین‌المللی آن روز جهان به حساب می‌آمد و به‌عنوان همسایه قدرتمند شمالی مرز مشترک آبی و خاکی گسترده‌ای با ایران داشت، تا زمان تغییر سیاست‌های ایران و نزدیکی به شوروی، به طرق مختلف به حمایت‌های خود از حزب توده ادامه داد.

حزب توده می‌توانست نزدیکی به شوروی را به مثابه اهرم مناسبی علیه رژیم پهلوی به‌کار گیرد، اما این گروه در بسیاری از موارد، منافع ملی شوروی را با منافع ملی ایران اشتباه می‌گرفت. چنانکه در وقایع مربوط به اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی یا در مساله تجزیه آذربایجان، سیاست‌های روسوفیل حزب توده تا آنجا پیش رفت که سرانجام این حزب به خیانت محکوم شد.

کسب حمایت علنی یا غیرعلنی یک کشور خارجی از سوی یک گروه اپوزیسیون، امتیاز بزرگی محسوب می‌شد که حزب توده توانسته بود آن را به‌دست آورد، اما زیاده‌روی‌های برخی اعضای گروه در گرایش به شوروی، سرانجام بزرگ‌ترین ضربه و آسیب را به این گروه وارد کرد؛ چنانکه حزب توده، سرانجام از حمایت‌های مردمی محروم شد و به‌عنوان یک گروه وابسته، محبوبیت‌های خود را رفته‌رفته از دست داد. در حقیقت حزب توده می‌توانست از این نزدیکی به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای و بین‌المللی، در راه رسیدن به اهداف خود، بیشترین بهره را ببرد، اما به دلیل افراط در این رابطه، از موفقیت بازماند.

ب: ناکامی‌ها

یکی از رایج‌‌ترین نظریات درخصوص ناکامی و ناپایداری گروه‌های اپوزیسیون در ایران، بر آن است که این گروه‌ها چون از ابتدا به صورت نهادهای وابسته به بیگانه، در کشور ظاهر شدند، مردم ایران خاطره خوبی از آنها نداشتند، لذا استقبال مناسبی هم از آنها نکردند. تاریخ ایران گواه آن است که اغلب احزاب و گروه‌های اپوزیسیون، در گذشته به‌صورت علنی یا مخفی، با دول بیگانه مراوداتی داشته یا به دفاع از منافع آنها در ایران، پرداخته‌اند.

حزب توده از آغاز پیدایش، همواره با پرسش‌های فراوانی روبه‌رو بوده است. تعداد گروه‌های وابسته به بیگانه چنان فضایی ایجاد کرده بود که نه‌تنها مردم ایران، بلکه برخی پژوهشگران خارجی نیز در قضاوت درباره احزاب ایران بر این عقیده بودند که «همه احزاب و گروه‌های اپوزیسیون ایرانی، به طرق گوناگون، مستقیم یا غیرمستقیم، به دولت‌های خارجی متکی هستند.»یکی از عواملی که به بروز اپوزیسیون‌های وابسته دامن می‌زد، مداخلات بیگانگان و طمع رژیم‌های آنان به دخالت در امور داخلی ایران بود. یکی از تئوریسین‌های انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، در همان سال‌های اولیه انقلاب، اعلام نمود: «کلید حیات انقلاب شرق باید در دست ما باشد.

ایران باید به‌ هر قیمتی نصیب ما شود. ایران باید متعلق به انقلاب کمونیستی باشد.»در واقع تداوم همین سیاست بود که به شکل‌گیری احزابی نظیر حزب توده منجر گردید. تبعات منفی وابستگی حزب توده در درازمدت، نه‌تنها موجب کاهش علاقه مردم به مشارکت در امور حزبی گردید، بلکه حتی عناصر فعال همان حزب را به انشعاب و در نهایت به انفعال سیاسی کشاند. ضمن‌آنکه بی‌تردید این نوع از احزاب و اپوزیسیون‌های وابسته، زمینه فعالیت گروه‌های مستقل را نیز مخدوش می‌نمودند.