مشروطه - چرا مجلس اول به توپ بسته شد؟- ۵
عقبنشینی شاه
محمدعلی شاه حاضر نبود قدرت را به پارلمان بدهد و برای اینکه شرایط را به قبل از انقلاب مشروطه بازگرداند از همه نیروهای مادی در اختیارش به ویژه از همراهی لیاخوف روسی استفاده میکرد. از طرف دیگر قدرت طرفداران مشروطه هر روز گسترش مییافت و کار به جایی رسید که شاه راضی به دادن برخی امتیازها شد...
کلنل لیاخوف
محمدعلی شاه حاضر نبود قدرت را به پارلمان بدهد و برای اینکه شرایط را به قبل از انقلاب مشروطه بازگرداند از همه نیروهای مادی در اختیارش به ویژه از همراهی لیاخوف روسی استفاده میکرد. از طرف دیگر قدرت طرفداران مشروطه هر روز گسترش مییافت و کار به جایی رسید که شاه راضی به دادن برخی امتیازها شد... روز بعد، بازاریان مغازهها را تعطیل کردند و سکنه تهران دست به اعتصاب عمومی زدند. اعضای انجمنها، دفاتر مسجد سپهسالار در نزدیکی مجلس را اشغال کردند. میرزاجهانگیرخان (سردبیر صوراسرافیل) و محمدرضا مساوات (سردبیر مساوات) و چند روشنفکر دیگر به هماهنگی امر دفاع پرداختند.
نیروهای ضدمشروطه، از اعضای دربار و بعضی از سران عشایر و کارکنان دونپایه دربار و برخی اوباش تشکیل میشدند. بعدا شیخ فضلالله نوری و هوادارانش نیز بنا به عقاید مخالفی که نسبت به تعریف مشروطه پیدا کرده بودند، در صف مخالفان قرار گرفتند و در میدان توپخانه چادر زدند.
سعدالدوله، امیربهادر و کلنل لیاخوف نیز به نیروهای ضدمشروطه ملحق شدند. طرفداران شاه، عابران را مرعوب میکردند و به هر کس که لباس مدرن به تن داشت، حمله میبردند.
هر روز که میگذشت، جناح ملی، قدرت بیشتری مییافت. به مرور دهقانان روستاهای اطراف شمیران و شهریار، در دفاع از مجلس به مبارزان پیوستند.
انجمن تبریز بار دیگر وارد میدان کارزار شد و تلگرافی برای شهرهای دیگر فرستاد و اعلام کرد: «شاه موافق قانون مشروطیت ذکر قسم و حالا نقض عهد. ملت آذربایجان او را به جهت این خیانت از سلطنت خلع و به قناسل و نجف اطلاع. شما هم او را خلع و سفارتخانه را اطلاع دهید.»
وزرای مختار روسیه و بریتانیا که با شاه ملاقات کردند، به این نتیجه رسیدند که باید همه همت خود را به خرج دهند تا شاه بر سریر قدرت باقی بماند، زیرا هر شورای نایبالسلطنهای که جانشین او شود، قطعا از او ضعیفتر خواهد بود. بدین ترتیب بین هیاتهای خارجی و شاه، توافقی در سه ماده حاصل آمد که طی آن شاه پذیرفت:
۱. هرگونه طرحی برای تعطیل کردن مجلس را رها کند.
۲. احترامات و تعارفات متقابلی با مجلس رد و بدل نماید تا اقدامهای حادی مثل تقاضاهای انجمن تبریز در مورد برکناری وی دیگر تکرار نشود.
۳. روسیه و بریتانیا به ظلالسلطان (عموی شاه) هشدار دهند که اگر بخواهد جای برادرزادهاش را بگیرد از او حمایت نخواهند کرد.بالاخره محمدعلیشاه با توجه به حمایت گسترده مردم از مجلس و زیر فشارهای قدرتهای خارجی، بار دیگر پشت قرآن را امضا کرد و عهد نمود که از مشروطه حراست کند. در مقابل، مجلس خواهان تبعید سعدالدوله شد و به این خواسته خود نیز رسید، اما امیربهادر که از حمایت کنسول روسیه برخوردار بود، از تبعید شدن رها شد. در نهایت در ۲ بهمن ۱۲۸۷ه ش (۲۲ ژانویه ۱۹۰۸م) نظامالسلطنه به رییسالوزرایی منصوب گردید.
البته شایان ذکر و تامل است که «با توجه به وقایع بعدی، شاید این اقدامهای نمایندگان مجلس، عاقلانهترین راه نبود، هر چند که در شرایط محاصره مجلس، قدرت انتخاب مشروطهخواهان هم محدود بود، اما مجلس با قبول این مصالحه در واقع، فرصتی بینظیر را برای خلع محمدعلیشاه، از دست داد و همچنین به دربار امکان داد که طرح یک کودتای خونین علیه مجلس را در چند ماه بعد به اجرا درآورد. کودتایی که انقلاب را از پرشورترین رهبرانش محروم کرد» و نظام نوپای مشروطیت را با بحرانی بزرگ روبهرو ساخت و مردم ایران را در رسیدن به اهداف و آمال تاریخی خود که همان تحول بنیادین در ساختار و ارکان حکومت بود، ناکام نمود.
وضعیت داخلی مجلس قبل از کودتا
در فاصله بین کودتای ۲۳ آذر ۱۲۸۶ ش تا سرکوبی مجلس توسط محمدعلیشاه (۲ تیر ۱۲۸۷ش) بین خود مجلسیان اختلافات بر سر چگونگی برخورد با شاه، بالا گرفت و عمیق شد. عدهای معتقد به اصلاح تدریجی اوضاع و برخی دیگر طرفدار رویارویی مستقیم با وی بودند. در این میان نوشتههای تند افرادی چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و مساوات و دیگران، آتش خشم محمدعلیشاه را شعلهورتر میکرد. بدین ترتیب این اختلافنظرها در بین مشروطهخواهان به قدری اوج گرفت که انجمنها و مردم که انقلابیون را تشکیل میدادند، دیگر به نظرات و خواستههای مجلسیان، آنگونه که باید و شاید، بها نمیدادند و خواستار رویارویی بودند و «به جای چارهاندیشی برای مشکلات کشور، فرقههای گوناگون با دستهبندیهای مختلف تشکیل داده و از گوشه و کنار، علیه یکدیگر شبنامه و اعلامیه مینوشتند...» و هر چقدر بهبهانی و ممتازالسلطنه (رییس مجلس) از آنها میخواستند که متفرق شوند تا اوضاع به آرامی اصلاح شود، آنها وقعی ننهاده و در واقع به عقاید نمایندگان مجلس، اعتقادی نداشتند و همین دوگانگیها کار را بر محمدعلیشاه و طرفدارانش آسان کرد و راه را برای سرکوبی مجلس باز نمود.
در این ایام نهضت مشروطه در تهران روزهای دشواری را طی میکرد و مجلس از لحاظ مالی نیز چندان در تنگنا قرار گرفته بود که نمیتوانست غذای نمایندگان را در حین جلسات طولانی فراهم نماید.
ارسال نظر