مشروطه - چرا مجلس اول به توپ بسته شد؟- ۴
کودتای محمد علی شاه
محمدعلی شاه معتقد بود مجلس وظیفه قانونگذاری دارد و نباید در امور قوه مجریه دخالت کند و سعدالدوله که یکی از باهوشترین مخالفان مشروطه بود، حرفهای شاه را تئوریزه میکرد. علاوهبر این شاه قاجار تلاش میکرد مشروطهخواهان را افرادی ضداسلام معرفی کند و ... به نظر میرسد آنچه انگیزه محمدعلیشاه به حکومتداری مطلق را بیشتر تحریک میکرد و او را روز به روز به سمت مخالفت ریشهایتر با مشروطهخواهان سوق میداد، این بود که عملا میدید که پس از صدور فرمان مشروطیت و گشایش مجلس شورای ملی، آزادی سیاسی بدون حد و حصری در کشور به وجود آمده است. شبنامههای متعددی نوشته و روزنامههای رنگارنگی منتشر میشود و روزنامهنگاران هر یک از روی ذوق و سلیقه خود در پیرامون مشروطیت و اهداف آن قلمفرسایی میکنند و به اظهار فضل میپردازند. ترقیخواهی و مشروطهطلبی سنگری شده بود تا مشروطهخواهان لیبرال در پشت آن به شعائر دینی و مقدسات مذهبی بتازند و گوی سبقت از یکدیگر بربایند. مخالفت آشکار و نهان مشروطهخواهان با معتقدات دینی و روحانیت که در روزنامهها و محافل عمومی و خصوصی اظهار میشد، سبب شد تا به تدریج گروه کثیری از علمای مشروطهخواه دست از حمایت مشروطه برداشته و در برابر آن شدیدا ایستادگی کنند و با افشاگریهای خود مردم را به انحراف آن آگاه سازند.
این مخالفت زمانی جدی و آشکار شد که مجلس جهت تکمیل نظامنامه (قانون) اساسی نوشتن متمم آن را آغاز کرد. در نوشتن این متمم شش تن شرکت داشتند که دو نفر از وکلای آذربایجان (تقیزاده و مستشارالدوله) از اعضای آن بودند. این متمم نیز مانند متن قانون، از قانون اساسی فرانسه سال ۱۸۳۰ و ۱۸۷۵ ترجمه و اقتباس شده بود. گرچه سعی میشد که برای جلوگیری از ایجاد سوءظن، اصول آن با موازین شرعی آراسته شود؛ اما تقیزاده بر این بود که وکلا باید سعی کنند مجلس را مانند مجالس فرانسه و انگلیس بگردانند. این افکار و اندیشهها که تحت عنوان مشروطهخواهی ابراز میشد باعث شد تا تعداد زیادی از علما و روحانیون و در راس آنها، نوری، این فتنهها را مولود یا همزاد مشروطه دانسته و در نتیجه صف خود را از مشروطهخواهانی که اروپا را کعبه آمال خود میپنداشتند، جدا کنند. در حقیقت شیخفضلالله که حدود اختیارات مجلس را فراتر از آنچه اظهار میشد میدید، زبان به اعتراض گشود و اظهار داشت: «قرار بود مجلس شورا فقط برای کارهای دولتی و دیوانی و درباری که به دلخواه اداره میشد، قوانینی قرار بدهد که پادشاه و هیات سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدی و تطاول را مسدود نماید.
در میان این اختلافنظرها، محمدعلیشاه خیلی زود متوجه شد که یکی از راههای مقابله با قدرت مجلس و تضعیف مشروطه این است که اعلام کند مشروطه با اسلام و عقاید اسلامی همخوانی و سازگاری ندارد و علت اصلی مخالفت وی با مشروطهخواهان فقط مساله مغایرت مشروطه با مقتضیات اسلام است. مخبرالسلطنه (معاون مشیرالدوله: صدراعظم) هم که خود، در انداختن چنین فکری بر سر شاه بیتاثیر نبود، تاکید کرد که «مشروطیت برای ملت مسلمان ایران غیرقابل قبول است، زیرا عمیقا با قوانین الهی کشور منافات دارد...
در این میان، افزایش خصومت دو قدرت خارجی روس و انگلیس نسبت به مشروطه نیز محمدعلیشاه و یارانش را امیدوار کرد و در پیشبرد اهدافشان پشتگرم نمود. وی بهرغم آنکه بارها به مجلس رفته و سوگند وفاداری به مجلس را خورده بود، اما همچنان به ملاقاتهای خود با کسانی نظیر امیربهادر و سعدالدوله که از مخالفان مجلس بودند، ادامه میداد و همواره در پی بیاعتبار کردن مجلسیان میکوشید.
سعدالدوله یکی از زیرکترین مخالفان مشروطه بود که با نمایندگان مجلس خصومت شخصی نیز داشت. او نه تنها رهبری فکری مجلس را به صنیعالدوله و تقیزاده باخته بود، بلکه مجلس، با انتصاب او به مقام وزارت امور خارجه نیز مخالفت کرده بود. به همین خاطر، وی چند استراتژی برای بیاعتبار کردن مجلس در پیش گرفت. یکی از اقدامات او، برگزاری تظاهرات توسط نظمیه بود که گروهی از زنان بدکاره را به خیابانهای تهران روانه کردند که این شعارها را بدهند: مشروطه به ما آزادی داده و ما باید از قیود دینی آزاد باشیم و هر طور که میل داریم زندگی کنیم.
او چون از روشهای پارلمانی اروپا نیز مطلع بود، میکوشید محدودیتهای بیشتری بر مجلس اعمال کند و به توصیه وی بود که شاه اصرار میورزید مجلس یک نهاد مقننه است و نباید در امور قوای مجریه یا قضائیه دخالت نماید.
به دلیل نقش مخرب سعدالدوله، نمایندگان، خواستار اخراج او از دربار شدند. اما شاه در ۲۳ آذر ۱۲۸۶ (۱۵ دسامبر ۱۹۰۷) با کودتایی علیه مجلس به این تقاضای نمایندگان پاسخ رد داد و طی آن ناصرالملک (رییسالوزرا) دستگیر و زندانی گردید. وزیران عزل شدند و علاءالدوله (برادر احتشامالسلطنه: رییس مجلس) که جهت میانجیگری از جانب نمایندگان رفته بود، دستگیر و فلک شد.فعالان جوان انجمنها، به خصوص انجمن آذربایجان، به کمک نمایندگان آمدند. ظرف چند ساعت، هنگامی که شاه درنگ کرده بود و به حرکت بعدی خود میاندیشید، مشروطهخواهان حدود بیست قبضه تفنگ جمع کرده و مجلس را سنگربندی کردند و از نمایندگان خواستند که در داخل عمارت بمانند و تا غروب بیش از چهار هزار هوادار جمع کردند و در آن شب سرد زمستانی بر بام مجلس و در خیابانهای اطراف آن خوابیدند.
ارسال نظر