افزایش اعتراضات علیه امتیازنامه در شیراز و تبریز

حاج‌میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی

در پی انتشار خبر امتیازنامه رژی اکثر شهر‌ها و علمای بزرگ ایران به مخالفت و اعتراض به آن پرداختند که یکی از این شهرها تبریز بود. در واقع می‌توان گفت تبریز دومین شهری بود که در مقابل هیات اعزامی کمپانی رژی از خود عکس‌العمل نشان داد، مردم تبریز و در راس آنان علما نارضایتی خود را ابراز کردند. این مطلب از موسسه مطالعات تاریخ ایران معاصر اخذ شده است.

در پی افزایش اعتراضات مردم و به خصوص تجار جولیوس اورنستین (نماینده رژی در تهران)، با ارسال تلگرافی به بینز دستور داد که به مردم بگوید که هرگز نیت آنها این نبوده است که نان مردم را قطع کنند، بلکه می‌خواهند آنها را استخدام نمایند و اگر کسی مایل نیست استخدام شود، می‌تواند کاری کند که در مساله تنباکو، ذی‌نفع باشد. او به کارگزار خود در شیراز دستور داد که به اطلاع علما برساند که انگلیسی‌ها در همه‌جا به اسلام احترام می‌گذارند و هدف آنها نابودی شریعت نیست.

چنین وانمود می‌شد که شرکت رژی، به ایران سرمایه‌ وارد خواهد کرد و در واقع این نخستین‌باری است که زارع در برابر عرضه محصول، پول نقد دریافت خواهد نمود. اعلام شد که مردم تنباکو را به همان قیمت قدیم خواهند خرید، لیکن وزن و جنس آن از طرف کمپانی تعیین خواهد شد. نیز گفته شد صدها تن کارگر و کارمند ایرانی استخدام می‌شوند. وعده‌ها مساعد به نظر می‌رسید، با وجود این، مردم فرنگی‌ها را به شهر راه نمی‌دادند و ماموران کمپانی در دروازه قرآن شیراز به حالت معطلی و استقبال روز را سپری می‌کردند. در رمضان

سال ۱۳۰۸.ق، در حالی که ماموران در نزدیکی شیراز اقامت داشتند، شور و هیجان به اوج خود رسید. جمع کثیری از مردم دکان‌های خود را تعطیل نمودند و تحت رهبری آیت‌الله سیدعلی‌اکبر فال‌حصیری، در مسجد وکیل تجمع کردند. مردم اعمال دولت مرکزی را تقبیح کردند. سید طی سخنرانی پرشوری مخالفت خود را با ورود هیات انگلیسی به شیراز اعلام کرد. این اعتراض، امری بی‌سابقه بود. اساسا، نمایندگان کمپانی از آن رو شیراز را برای آغاز عملیات انتخاب کرده بودند که به لحاظ سنتی، حوزه جغرافیایی و منطقه تحت نفوذ آنها را شامل می‌شد؛ به ویژه با وجود حاکمی مثل ظل‌السلطان که جنوب را تحت حکومت خود داشت و دوست انگلیسی‌ها به شمار می‌رفت، اجرای امور سهل‌تر به نظر می‌رسید، ولی شورش شیراز این پندار را نقش بر آب کرد. نمایندگان شرکت از این قضیه مطلع شدند و هراسان در بیرون شهر ماندند.

وزیر مختار انگلیس در تهران به نزد صدراعظم رفت و از او خواست تا غائله را هرچه زودتر خاتمه دهد. امین‌السلطان نیز یکی از دشمنان دیرینه سید، به نام میرزا رضاخان قوام‌الملک را که از یاران انگلیسی‌‌ها بود، مامور کرد که امنیت شیراز را برقرار کند. قوام‌الملک ماموران خود را به مسجد وکیل گسیل کرد؛ آنها بر مردم تاختند و به این ترتیب شورشیان پراکنده شدند و ماجرا موقتا فرو نشست.

به نظر می‌رسید که غائله خاتمه یافته است، اما ماجرا همچنان ادامه داشت. علما می‌گفتند تا بینز از شهر خارج نشود به مسجد نخواهیم رفت. آقا میرزا محمدعلی مجتهد به نماینده کنسولگری انگلیس اطلاع داد که یا بینز باید از مملکت خارج شود یا جامعه روحانیت. مجتهد گفته بود که با مساله رژی، ایران پر از فرنگی خواهد شد و آنها در مذهب مردم فساد ایجاد خواهند کرد. قوام‌الملک ملاحظه کرد که با وجود سیدعلی‌اکبر فال‌‌حصیری، بازگشت آرامش به شهر ناممکن است؛ بنابراین طی تلگرافی به امین‌السلطان، خواستار تبعید او به عراق شد.

سیدعلی‌اکبر را از راه بوشهر به بصره منتقل کردند. به این ترتیب بهانه‌ای دیگر به دست کسبه افتاد. آنها بازار را تعطیل و در صحن احمدبن موسی(ع) (شاه‌چراغ) اجتماع کردند. مردم خواستار بازگرداندن سید به شیراز شدند. قوام‌الملک که از این تجمع هراسان شده بود، دستور داد که با تیراندازی مردم را متفرق کنند. به دنبال اجرای این فرمان، عده‌ای از مردم در شاه‌چراغ کشته و زخمی شدند. شورش شیراز، اولین جرقه علیه امتیازنامه رژی بود؛ جرقه‌ای که در خون نشست.

یکی از برکات تبعید سیدعلی‌اکبر فال‌حصیری به عراق، ملاقات او با سیدجمال‌الدین اسدآبادی بود که او نیز به عراق تبعید شده بود. دو سید تبعیدی در بصره به طور مفصل درباره پیامدهای قرارداد رژی و راه مبارزه با آن با یکدیگر صحبت کردند و سیدجمال‌الدین نامه‌ای مفصل به میرزای شیرازی نوشت و سیدعلی‌اکبر که داماد میرزای شیرازی بود، این نامه را به مقصد رساند. گزارش‌های فال حصیری و نامه سیدجمال‌الدین با اخبار و تلگراف‌هایی که از ایران رسیده بود، زمینه را برای فتوای تحریم تنباکو فراهم کرد.

جنبش شیراز، متضمن چند نکته بود:

۱ـ بر خلاف پندار پاره‌ای از نویسندگان، هیچ اثری از اقدام اصلاح‌طلبان متجدد در آن دیده نمی‌شد. سخن گفتن از اتحاد بین علما، اصلاح‌طلبان و جماعت ناراضی مردم ایران، به‌ویژه تجار، سخنی بی‌پایه است؛ ۲ـ هیچ‌گونه ارتباط سازمان‌یافته‌ای بین شهرهای مختلف مشاهده نمی‌شد. جنبش شیراز، اولین خیزش توده‌ای علیه رژی بود؛

۳ـ رهبری جنبش در دست علما بود، هرچند عالمی غیرمشهور مثل سیدعلی‌اکبر فال‌‌حصیری؛

۴ـ سخن گفتن از تاثیر بسزای سیدجمال و ملکم‌خان در جنبش شیراز، تحلیلی نادرست از سوی عده‌ای از نویسندگان است. علاوه بر تمایزات اصولی اندیشه‌های سیدجمال و ملکم‌خان، باید خاطرنشان ساخت که سیدجمال‌ در خیزش علیه رژی، تاثیر چندانی نداشت. او فقط در بصره نامه‌هایی خطاب به میرزای شیرازی نوشت؛ ۵ــ شورش شیراز این داوری را که گویا انگیزه حرکت مردم، اقتصادی و سیاسی محض بود، باطل می‌سازد؛ زیرا انگیزه‌های دینی و دغدغه حفظ هویت فرهنگی و تمایل به حفظ خلوص جامعه دینی نیز در حد بالایی موثر بود. انگیزه‌های سیاسی، کمترین تاثیر را در خیزش تنباکو داشتند، وجه اقتصادی امتیازنامه از آن رو به باد انتقاد گرفته شد که راه را برای ورود بیگانه و تسلط بر شریان‌های اقتصادی کشور می‌گشود؛ امری که به سلطه سیاسی منجر می‌شد، اما دغدغه اصلی، همانا دغدغه حفظ تمامیت ارضی ایران و حفظ خلوص دینی جامعه بود.

دومین شهری که در مقابل هیات اعزامی کمپانی از خود عکس‌العمل نشان داد، تبریز بود. مردم آن حوالی البته از تولیدکنندگان عمده تنباکو نبودند و فقط در حوالی کردستان، اندکی محصول تولید می‌شد که در امر صادرات چندان اهمیتی نداشت، لیکن آذربایجان از آن نظر مهم بود که صدور تولیدات توتون و تنباکوی سراسر ایران از آن ولایت انجام می‌شد.

از همان آغاز انتشار خبر امتیازنامه رژی، علمای آذربایجان نارضایتی خود را اظهار کردند. حاج‌میرزا جواد آقای مجتهد تبریزی در راس علمای تبریز، تحرک ویژه‌ای علیه امتیاز توتون و تنباکو از خود نشان می‌داد و در مقام خیرخواهی، زعمای دولت را از عمل به تعهدات در برابر رژی بر حذر می‌داشت. وی امتیاز تنباکو را منافی اهداف دین و دولت تلقی می‌کرد. در همین ایام، حسنعلی‌خان امیرنظام گروسی، پیشکار و والی آذربایجان بود. گروسی که از مخالفان امتیازنامه‌ رژی بود، با مردم همدلی نشان می‌داد. از سوی دیگر، ماموران روسیه در آذربایجان، به دلیل اهداف توسعه‌طلبانه خود، به موازات رقابت‌های استعماری با بریتانیا از هیچ‌گونه تحرکی خودداری نمی‌ورزیدند و تلاشی گسترده برای ایجاد شورش از خود نشان می‌دادند.

رابرت پاتون (کفیل سرکنسولگری انگلیس در تبریز) گزارش داد که ایرانیان سود سالانه رژی را بالغ بر ۰۰۰/۷۵۰ لیره انگلیس بر آورد کرده‌اند و می‌گویند که شاه فقط سالی پانزده‌هزار لیره به علاوه ۲۰ درصد سود خالص از رژی دریافت خواهد کرد. بدیهی بود که مردم، این امتیاز را ظالمانه تلقی کنند.در وحشت از عواقب امتیازنامه رژی، عده‌ای از تجار تبعه روسیه، به سرکنسولگری این کشور مراجعه کردند و درباره تاثیر امتیازنامه بر حیات اقتصادی خود پرسش‌هایی نمودند. کنسول در پاسخ اعلام کرد که تکلیف اتباع روسیه را قرارداد ترکمنچای معلوم کرده است و قرارداد رژی شامل حال آنها نمی‌شود. نماینده رژی در تبریز، مصلحت را در آن دید که علیه تجاری که مورد حمایت روسیه‌ بودند، عکس‌العملی از خود نشان ندهد.

در اواسط تابستان، جنبش مردم تبریز آغاز شد. عده‌ای برای تحقق آرمان خود که همانا الغای امتیازنامه رژی بود، به ایجاد تشکیلاتی دست زده بودند و عملا هدایت مردم را بر عهده داشتند.

شب‌نامه‌ها و اعلامیه‌هایی که در شهر پراکنده شده بود رعب و وحشتی بر دل ماموران انگلیسی می‌افکند. امیر نظام گروسی (پیشکار آذربایجان) حاضر نبود، علیه مردم اقدامی انجام دهد و به سرکوب جنبش دست زند؛ بنابراین از مقام خود استعفا کرد و به تهران بازگشت. قیام مردم، ماموران دولت را مستاصل کرده بود و بیش از همه، ولیعهد (مظفرالدین‌میرزا) در بلاتکلیفی عجیبی به سر می‌برد. مردم که اعطای امتیاز به خارجی‌ها را منافی احکام دین تلقی می‌کردند، دکان‌های خود را بستند و در اطراف میرزاجوادآقای مجتهد گرد آمدند. در محرم سال ۱۳۰۹.ق، شاه در ییلاق خود واقع در شهرستانک در شمال تهران به سر می‌برد. وی از تحولات آذربایجان هیچ‌گونه اطلاعی نداشت. در یکی از روزها، تلگراف تهدیدآمیزی از سوی مردم تبریز به دست او رسید که در آن از وی خواسته بودند از واگذاری منافع مسلمانان به مسیحیان که مخالف احکام قرآن هستند، خودداری نماید و اگر این تقاضا پذیرفته نشود، خود با اسلحه از حقوق خویش دفاع خواهند کرد.

دولت مرکزی از ترس آنکه مبادا تهدیدات مردم صورت عملی به خود گیرد، از سفیر روسیه خواست که در امر جنبش تبریز مداخله کند، اما روس‌ها، شرط امنیت در تبریز را الغای امتیازنامه رژی دانستند، از آن طرف عوامل انگلیس، ابقای امتیازنامه رژی را خواستار بودند.