نفت ایران- رانت نفت و دردسرهایش-بخش پایانی
پایان رویای تهران بزرگ
رشد روزافزون درآمدهای حاصل از صادرات نفت، روند جدایی شهروندان از حکومت را سرعت داد. دولتهای زمان شاه در این مسیر تا جایی پیش رفتند که دیگر نیازی به اتحاد با مردم را احساس نمیکردند و حتی کار به جایی رسید که با استفاده از توزیع پول نفت در میان گروههای اجتماعی برای خود حامی نیز تراشیدند. در واقع با افزایش درآمدهای نفتی در دوره محمدرضا پهلوی، استقلال رژیم پهلوی از جامعه داخلی به درجهای رسید که در دولتهای قبل از آن وجود نداشت. بر این اساس حتی دولت به تغییر در ساخت اجتماعی دست زد و کوشید برای خود گروههای حامی ایجاد کند و گروههای اجتماعی معارض (مانند بازاریان و روحانیون) را تضعیف نماید.
دموکراسی نیمبندی که بر اساس قانون اساسی مشروطه پس از خروج رضاشاه از ایران در کشور اجرا میشد با کودتای ۲۸ مرداد از بین رفت و درست از زمانی که درآمدهای نفتی تثبیت شد (سال ۱۳۴۲)، انتخابات مجلس شورای ملی کاملا کنترل گردید، به گونهای که نمایندگان ترکیبی از نامزدهای دستچینشده شاه و دربار بودند.
وابستگی دولت به نوسانات بینالمللی قیمت نفت آشکارا دیده میشد: به طور نمونه با افزایش درآمد نفتی، برنامه پنجم توسعه کشور دچار بازنویسی اساسی شد. دیوانسالاری دولتی در این سالها گسترش بسیاری یافت که نتیجه مستقیم افزایش درآمدهای دولت و نیاز دولت به ایجاد طبقهای وابسته به خود برای حفظ مشروعیت نظام سلطنتی بود. تعداد حقوقبگیران دولتی در این دوره از ۳۱۰ هزار نفر در سال ۱۳۳۵ به ۶۳۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۵ (بیش از دو برابر) رسید.
در این سالها دولت پهلوی میکوشید به شیوههای مختلف اقتدار ملی و بینالمللی را نمایش دهد. جشنهای بزرگ بینالمللی در کشور برگزار میگردید، جدیدترین نوع تسلیحات نظامی خریداری و به نمایش گذاشته میشد و حتی به «ظفار» لشکرکشی میشد تا اقتدار رژیم پهلوی به نمایش گذاشته شود، ولی باطن این رژیم کاملا بیثبات بود و سرانجام انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ همه نمایشهای اقتدار رژیم پهلوی را بر باد داد.عملکرد اقتصادی دولت پهلوی نیز پیامدهای ساختار رانتیر را بهوضوح نشان میدهد. واردات کالا از ۵۶۱ میلیون دلار در سال ۱۳۴۱ به ۴/۱۸ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۶ (نزدیک به پانزده برابر) رسید، در حالی که صادرات غیرنفتی ایران فقط ۵۲۰ میلیون دلار بود؛ یعنی اگر ایران فقط بر تولید و صدور کالاهای خود، یعنی بدون بهرهگیری از درآمد نفت، متکی بود، جامعه فقط میتوانست کمتر از ۳ درصد کالاهایی را که میخرید بهدست آورد.
طی سالهای ۱۳۵۷ ــ ۱۳۴۲ مدام بر سهم اشتغال بخش خدمات افزوده و از سهم بخش کشاورزی کاسته میشد. بوروکراسی، ارتش، ساواک، شهربانی و ژاندارمری در این توسعه شگفتانگیز بیش از همه گسترش یافتند و بر آنها به جای سایر خدماتی که دولت باید ارائه کند، تاکید میشد. سهم بخش خدمات طی این سالها از ۸/۲۳ درصد نیروی کار به ۳۴ درصد رسید (افزایش جمعیت فعال کشور در نظر گرفته شده است)، در حالی که سهم بخش کشاورزی از ۱/۵۵ به ۲/۳۲ کاهش یافت.
هویدا، نخستوزیر وقت، از کسب جایگاه پنجم ایران در صنعت جهان طی پانزده سال آینده خبر میداد، ولی آنچه در کشور به وجود آمده بود عمدتا صنایع مونتاژ و وارداتی واگذارشده به خانوادههای وابسته به دربار بود که طبقه بورژوازی وابسته به پهلوی را شکل میدادند. این بورژوازی مرکب از حدود ۱۵۰ خانواده (به روایت شورای انقلاب ۵۱ خانواده) بود که ۶۷ درصد صنایع و موسسات مالی را مالک بودند. از میان ۴۷۳ صنعت بزرگ خصوصی، ۳۷۰ مورد از آنها در مالکیت ده خانواده بود که خانوادههای فرمانفرمائیان، رضایی، خیامی، ثابت و لاجوردی شناختهشدهترین آنها بودند.
در حوزه اجتماعی نیز پیامدهای دولت رانتیر کاملا پیدا بود. پیش از دهه ۱۳۴۰، بیش از دوسوم جمعیت کشور در روستا زندگی میکردند، ولی پس از آن، برای بهرهبرداری از مواهب اقتصاد رانتی روستاها خالی شد و شهرها پر گشت. طی سالهای ۱۳۵۵ ــ ۱۳۴۵ جمعیت روستایی از ۶۲ درصد به ۵۳ درصد جمعیت کل کشور کاهش یافت و جمعیت شهری از ۳۸ درصد به ۴۷ درصد رسید و این سیر در آستانه انقلاب اسلامی سبب دگرگون شدن ساختار اجتماعی ایران از روستانشین به شهرنشین شد.
افزایش نقدینگی شهرنشینان که حاصل درآمدهای دولتی بود و با کاهش تولید روستاییان همراه شد، در ابتدای دهه ۱۳۵۰ سبب تورم در جامعه شد و مردم با ذهنیت برخورداری دولت از درآمدهای نفتی به دولت اعتراض کردند که به افزایش واردات منجر شد. بادکنک ادعای پهلویها در مورد قرار گرفتن در جایگاه تمدنی بزرگ، که از ۱۹ دی ۱۳۵۶ سوراخ شد، در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ از بین رفت.
هرچند در ۱۰ دی ۱۳۵۶، جیمی کارتر شاه را حکمران جزیره ثبات در دریای متلاطم خاورمیانه خوانده بود، پس از انتشار مقاله احمد رشیدی مطلق علیه امام خمینی در ۱۷ دی ۱۳۵۶ و قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ مردم قم، تظاهرات چهلم به چهلم در سراسر ایران آغاز شد. در شهریور ۱۳۵۷ شاه دستور داد تقویم شاهنشاهی به تقویم شمسی بازگردانده شود. قیام ۱۷ شهریور تهران نقطه پایان سرکوب بود. در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ شاه اعلام کرد پیام انقلاب مردم ایران را شنیده است و در ۲۶ دیماه ایران را ترک کرد. در بهمن ۱۳۵۷ نیروی هوایی مورد علاقه شاه به نهضت امام پیوست و ارتش شاهنشاهی هم در نهایت اعلام بیطرفی کرد و این پایانی بر رویای نفتی «تمدن بزرگ» طاغوت بود.
ارسال نظر