کودتا به بهانه نفوذ کمونیسم

آیزنهاور

پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا به دلیل شرایط ویژه‌اش یعنی کمترین میزان ممکن خسارت نسبت به دیگر دول درگیر در جنگ به‌خصوص اروپا به قدرتی تازه در عرصه بین‌الملل تبدیل شد. از سوی دیگر نفت و سایر منابع ایران همواره عامل وسوسه‌انگیزی برای دولت‌های قدرتمند بود.آمریکا نیز از این امر مستثنا نبود و تنها روش‌هایی که در پیش می‌گرفت متفاوت بود، در این تفاوت‌ها نیز رویکرد دو حزب عمده آمریکا (دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان) صورت دیگری به خود می‌گرفت به عنوان مثال درخصوص مساله ملی شدن نفت ایران دولت ترومن که دموکرات بود، بازی دوگانه‌ای را در پیش گرفته بود، اما پس از روی کار آمدن آیزنهاور جمهوری‌خواه، سیاست‌های آمریکا صورت دیگری به خود گرفت که با هم می‌خوانیم.این مطلب از ماهنامه زمانه اخذ شده است.

در نتیجه خودداری ایران از پذیرش پیشنهادهای آمریکا، بانک صادرات این کشور پرداخت وام ۱۲۰ میلیون دلاری و همچنین وام ۲۵ میلیون دلاری را که برای اجرای برنامه‌های عمرانی و کشاورزی ایران به تصویب دولت واشنگتن رسیده بود لغو کرد.

به دنبال بیرون بردن کارشناسان و مهندسان صنایع نفتی از ایران توسط انگلیس، عملیات استخراج با مشکل روبه‌رو شد. دولت ایران کوشید کمپانی‌های نفتی آمریکا را به اعزام متخصص ترغیب کند، اما بلافاصله وزارت امور خارجه بریتانیا به دولت آمریکا اطلاع داد که چنین اقدامی مانع از تجدید هرگونه مذاکراتی برای حل اختلاف بر سر مساله نفت با ایران خواهد شد، وانگهی در افکار عمومی انگلیس این سوءظن به وجود خواهد آمد که کمپانی‌های آمریکایی می‌خواهند جانشین کمپانی انگلیسی (A. I. O. C) شوند. در تاریخ ۱۲ ژوئیه ۱۹۵۱.م، مطبوعات و صدای آمریکا گزارش دادند که موسسه مهندسان مشاور لس‌آنجلس به نام «لی‌فاکتوربر» به دولت ایران پیشنهاد کرد که برای اداره فنی و تکنیکی صنایع نفت آن کشور حاضر است ۲۵۰۰ کارشناس نفتی به ایران بفرستد، ولی دولت آمریکا به این موسسه اطلاع داد این اقدام با منافع بریتانیا سازگار نیست.

تحریم اقتصادی و به‌ویژه تحریم خرید نفت ایران و تحریم همکاری فنی با این کشور در عملیات استخراج از دیگر فشارهای انگلیس بر دولت دکتر مصدق بود که آمریکا نیز آنها را پذیرفت؛ زیرا تقریبا آخرین پیشنهاد آمریکا را که عبارت بود از تقسیم سود ۵۰ ــ ۵۰ (سیستم fifty. fifty) میان انگلیس و ایران، دکتر مصدق به دلیل مغایرت آن با چارچوب قانون ملی‌شدن صنعت نفت رد کرد. آمریکا، به منظور جبران کمبود نفت ایران در بازارهای جهانی، تولید داخلی و نیز تولید کمپانی‌های نفتی خود در ظهران عربستان و کویت را افزایش داد. این اقدام ضربه سنگینی به اقتصاد و سیاست ایران وارد کرد.

پس از قطع رابطه دیپلماتیک ایران با انگلیس و دستور دکتر مصدق به کادر سیاسی سفارت این کشور و کارشناسان نفتی برای ترک ایران، سازمان سیا (C.I.A) تنظیم عملیات خرابکارانه به نام «بدامن» (Bedaman) علیه دولت مصدق را آغاز کرد.در زمان ریاست‌جمهوری هری ترومن، در سیاست غیرمشارکتی آمریکا گاهی نزدیکی به دولت دکتر مصدق مدنظر قرار می‌گرفت و حتی در اواخر دوران ریاست جمهوری او، این دولت اصل ملی شدن نفت را به عنوان تصمیمی داخلی پذیرفت و اغلب، نوع مشارکت این کشور با انگلیس علیه ایران غیرمستقیم بود، اما از نوامبر ۱۹۵۳.م که آیزنهاور از حزب جمهوری‌خواهان به پیروزی رسید سیاست آمریکا علیه ایران عریان‌تر و خشن‌تر شد.

تسلط جمهوری‌خواهان و گسترش نفوذ مک‌کارتیست‌ها توام با استراتژی جدید موسوم به «نگاه نو» (New Look) که خواستار اتخاذ شیوه‌های تهاجمی نه تدافعی علیه شوروی بود، زمینه را برای پذیرش طرح براندازی دولت مصدق فراهم نمود. پس از انتخاب آیزنهاور، یک هیات بلندپایه دیپلماتیک به سرپرستی آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس، روانه آمریکا شد تا درباره توطئه مشترک علیه دولت ایران با آمریکاییان رایزنی نماید.در فوریه ۱۹۵۳م، بار دیگر فرستادگان انگلیس به واشنگتن رفتند و تبادل نظر نمودند و درباره طرح عملیات مشترک به نام آژاکس (Ajax) و تعیین فرمانده عملیات به توافق رسیدند. آیزنهاور، رییس‌جمهوری جدید آمریکا، گفته بود: «اختلاف نفت ایران و انگلیس، زمینه مساعد را برای اجرای طرح‌های شوروی در ایران به‌وجود می‌آورد. اگر روس‌ها کنترل ایران را به‌دست گیرند، این امر به معنای اعلام بسیج در ایالات‌متحده خواهد بود».

با انتخاب آیزنهاور، جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه ضد کمونیست به جای دین آچسن نشست. دالس دموکرات‌ها را به سیاست غیرمسوولانه در برابر شوروی، پیروزی کمونیست‌ها در چین توسط مائوتسه تونگ (۱۹۴۹)، جنگ کره و بحران ایران متهم کرد. دموکرات‌ها معتقد بودند فقط اجرای اصلاحات سیاسی ــ اقتصادی برای حفظ مناطق حاشیه‌‌ای شوروی کافی است، در حالی که جان‌فاستر دالس طرفدار رفتار خصمانه علیه شوروی و ایران به عنوان نقطه امیدواری شوروی بود. وی در ماه مه ۱۹۵۳.م، در سفر خاورمیانه‌ای خود، ایران را از لیست این سفر حذف کرد که خود نشانه تغییر سیاست آمریکا نسبت به ایران بود.

آمریکا از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۸.م بسیاری از پست‌های حساس ارتش ایران را در دست مستشاران خود قرار داده بود. در میان مستشاران آمریکایی که در براندازی دولت مصدق شرکت کرده بودند، ژنرال نورمن شوارتسکف از همه بیشتر سهیم بود. وی که رییس سابق پلیس ایالت نیوجرسی بود، از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۵۰.م به عنوان مستشار در ژاندارمری ایران خدمت می‌کرد و از کسانی بود که در عملیات کودتا سهم بسزایی داشت. وی نخستین کسی بود که طرح آژاکس را برای بررسی به ایران آورد و با محمدرضاشاه در میان گذاشت. پس از آنکه کوشش‌های سیا و «اینتلیجنت سرویس» انگلیس برای برقراری ارتباط مستقیم با شاه به وسیله اشرف پهلوی به نتیجه رسید، شوارتسکف به تهران اعزام گردید. وی از اول مرداد به بهانه سفر جهانگردی و بازدید از دوستان قدیمی ایرانی خود به تهران وارد شد و محرمانه با شاه ملاقات کرد و او را از پشتیبانی کامل آمریکا و انگلیس در براندازی مصدق مطمئن ساخت و از شاه خواست که با کرمیت روزولت همکاری کند. مستشار دیگر آمریکایی که تاثیر مهمی در موقعیت کودتا داشت ژنرال مک کلار، رییس هیات مستشاری آمریکا در تهران بود. ژنرال مک کلار با سرلشکر دولو، فرمانده پادگان اصفهان و سرهنگ تیمور بختیار، فرمانده پادگان کرمانشاه، برای اعزام نیروهای خودی به تهران برای سرنگونی دولت مصدق مذاکره کرد و محمد دفتری، از وابستگان مصدق و دوستان سپهبد زاهدی را تشویق نمود که با مصدق مذاکره کند و از او بخواهد ریاست شهربانی کل کشور را به او واگذار کند. لویی هندرسون، سفیر آمریکا در تهران که به جای هنری گریدی، سفیر سابق آمریکا در یونان، آمده بود سهم بسزایی در کودتا داشت. وی درباره به راه انداختن مرحله اول کودتا (۲۵ مرداد) گفته است: «ما با یک وضع نومیدکننده و خطرناک و مردی دیوانه (مصدق) روبه‌رو شده‌ایم که ممکن است با روس‌ها متحد شود؛ بنابراین چاره‌ای جز دست زدن به این کار (کودتا) نداریم».

طرح کودتا دارای چهار قسمت بود: ۱ــ توانایی تبلیغاتی و اقدام سیاسی «بدامن» بی‌درنگ علیه مصدق به‌کار گرفته شود؛ ۲ــ اپوزیسیون را به ایجاد هرج و مرج و آشوب تشویق کنند؛ ۳ــ موافقت و همدستی محمدرضا پهلوی برای عزل مصدق و انتصاب زاهدی جلب گردد؛ ۴ــ پشتیبانی افسران کلیدی در حال اشتغال در ارتش نیز به‌دست ‌آید.در مرحله اول کودتا (۲۵ مرداد) به ظاهر همه چیز از اجرای موفقیت‌آمیز کودتاچیان حکایت می‌کرد، اما دستگیری نصیری، فرمانده گارد سلطنتی و یکی از مهره‌های کودتا و عواملی چند، سبب شد نقشه کودتا از هم بپاشد. از همین‌ رو کودتاچیان مجبور شدند استراتژی خود را برای مرحله دوم (۲۸ مرداد) به شرح زیر تغییر بدهند: ۱ــ انتشار فرمان نخست‌وزیری؛ ۲ــ انتقال زاهدی به یکی از مخفی‌گاه‌های سیا در ایران؛ ۳ــ همراه ساختن فرماندهان تیپ کرمانشاه و لشکر اصفهان برای حمله به تهران؛ ۴ــ بسیج چاقوکشان و اوباش و اراذل در تظاهرات خیابانی به حمایت از شاه.

از ساعت ۹ صبح روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خیابان‌های مرکزی تهران مرکز تجمع افراد طرفدار احزاب سیاسی و مردم عادی بود که با نیروهای پلیس درگیر بودند. به‌تدریج کنترل شهر از دست نیروهای دولتی طرفدار دکتر مصدق خارج می‌شد و به دست نیروهای نظامی و انتظامی طرفدار کودتا می‌افتاد. نزدیک ساعت ۱۲ رادیو ایران و اداره پست و تلگراف به تصرف کودتاچیان افتاد. حدود ساعت ۱۶:۳۰ بعدازظهر، ۲۷ دستگاه تانک با تعدادی نیروی نظامی پیاده منزل دکتر مصدق را تصرف و خانه او را غارت کردند. به این ترتیب کلیه ادارات دولتی به دست نیروهای نظامی افتاد. زاهدی از مخفی‌گاه سیا خارج شد و از رادیوی ایران طی پخش اعلامیه‌ای برکناری نخست‌وزیر (دکتر مصدق) را اعلام و حکم نخست‌وزیری خود را که شاه صادر کرده بود، قرائت کرد.

نتیجه

به این ترتیب، داستان ملی شدن صنعت نفت و مداخله آمریکا در برکناری انگلیس از منافع انحصاری منابع نفتی ایران که پس از ترور سپهبد علی رزم‌آرا و تصویب قانون ملی شدن آغاز شده بود، با سقوط دکتر مصدق در شامگاه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پایان یافت و آمریکا بر ارتش، دربار، نظام اداری و اجرایی و به ویژه بر منابع نفتی ایران مسلط شد. زاهدی نه تنها مقام نخست‌وزیری کودتا، بلکه وزارت کشور، جنگ و امور خارجه را در اختیار خود گرفت. آنچه در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد و مساله تسلط بر بازار نفت ایران اهمیت استراتژیک داشت، بازیگری دو پهلوی آمریکاییان بود؛ به‌ویژه در دوره ترومن که حتی اصل ملی کردن صنعت نفت را حق ملی اعلام کرد، اما از زمان آیزنهاور سیاست خارجی خشن آمریکا به بهانه مبارزه با کمونیسم به کلی جانب انگلیس را گرفت، در حالی که با مهره انگلیس وارد بازی شد تا خود انگلیس را مات کند و به دوران تسلط انحصاری بریتانیا بر بازار نفت ایران خاتمه دهد. کودتای ۲۸ مرداد دیوار بلندی از بدگمانی و تاریکی میان ملت ایران و آمریکا ایجاد کرد که هنوز این سوءظن در اذهان عمومی ملت ما وجود دارد، اما به هر حال اصل ملی شدن صنعت نفت اجرا شد؛ هرچند کنسرسیوم خود نیز نوع دیگری از سلطه اقتصادی بر ملت ایران بود.