خاطرات دوپهلوی وزیر

کاظم ودیعی در کتاب «شاهد زمان» بحث‌هایی درباره کارنامه پهلوی دوم مطرح کرده و وعده‌های او برای پیشرفت و آبادانی ایران را به‌گونه‌ای دوپهلو نقل می‌کند و همین نکته از طرف کارشناس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران مورد توجه قرار گرفته است. اکنون برای درک دلیل چنین عقوبتی در مورد دبیر کل حزب مردم، جدی‌ترین انتقاد طرح شده از سوی نمایندگان این حزب اقلیت مجلس را در این ایام از زبان آقای موسوی می‌خوانیم: «در پاسخ به دکتر درودی که درخواست می‌کرد در حوزه انتخابی از قزوین وسایل تحصیلات عالی فراهم شود (هویدا) پاسخ‌های بی‌معنایی داد، این گونه بود روش هویدا در برخورد با مسائل جدی مملکتی و حتی به هنگام بحث‌های پارلمانی و در پاسخ نمایندگان مجلس... اینگونه پاسخگویی‌ها که در شأن یک نخست‌وزیر نبود، منحصر به هویدا هم نبود.

یک یک وزرای او هم در حد توانایی و خصوصیات اخلاقی و قدرت بیانشان به پیروی از رییس‌شان (هویدا) بر حسب مورد، مطالب مشوش‌کننده اذهان عمومی نسبت به نمایندگان مجلس و به‌خصوص نمایندگان اقلیت اظهار می‌داشت.» (همان، صص۷-۲۷۶) چگونه اظهارات متناقض توجیه‌گرانی چون آقای ودیعی در این زمینه مورد قبول خوانندگان واقع خواهد شد؟ البته دور از ذهن نیست که مولف «شاهد زمان» خواسته است با ضد و نقیض‌گویی در یک جمله پیام اصلی را به مخاطب منتقل سازد و آن تشدید دیکتاتوری با حمایت آمریکا و انگلیس در دوران پهلوی دوم است. در ادامه این بحث باید خاطرنشان ساخت بیشترین دوگانگی در گفتار و روایات آقای ودیعی مربوط به همین دوران است که وی به سازمان‌های مخفی مرتبط با بیگانگان نزدیک می‌شود و به تبع آن در کابینه شریف‌امامی(۱۳۵۷) پست وزارت می‌گیرد. آیا راوی خاطرات واقعا دوران محمدرضا پهلوی را دوران شکوفایی و پیشرفت می‌داند؟: «شاه در اوایل سال ۱۳۵۱ گفت ما به هیچ چیز کمتر از یک کشور درجه یک قانع نیستیم این سخن برای کسی که در سال گذشته همه سران بزرگ کارهای او را ستوده بودند و برای کشوری که همه جور توفیق نظامی صنعتی و کشاورزی و دانشگاهی داشت و کارنامه ده ساله‌اش به هر حال حاکی از رشد و توسعه همه جانبه بود، عادی بود». (جلد دوم، ص۶۷) آقای ودیعی مبنای این قضاوت را تایید سران کشورهای بزرگ یعنی همان آمریکا و انگلیس قرار می‌دهد. حال آن که در فراز دیگری بی‌پایه بودن این ملاک سنجش را برای همه روشن می‌سازد: «دیگران شاه را چطور می‌دیدند و در نتیجه ایران را؟ همان روزنامه نیویورک تایمز بعد از چاپ همان مصاحبه که فوقا اشاره شد، می‌نویسد: «ناگهان جزیره کوچک و خشک و نیمه فراموش شده کیش در خلیج فارس به صورت نوعی مرکز ثقل سیاسی جهان در آمده است. سران کشورها، بانکداران و صاحبان صنایع به آن جا می‌روند تا دریابند شاهنشاه ایران چه طرح‌هایی برای مصرف میلیاردها دلار درآمد تازه نفتی ایران دارند. تا در صورت امکان از قدرت مالی ایران بهره برند.» این جمله درست نگاه دنیا به ماست؛ نگاه طامعی به نوکیسه‌ای نگاه طراری به صاحب زری. نگاهی که نوکیسه را به نخوت می‌کشاند و طرار را به انواع مکر و حیله.» (جلد دوم، ص۱۸۴) در ادامه آقای ودیعی محمدرضا پهلوی را عامل غارت ثروت ملت ایران می‌خواند و تشکیل صندوقی به نمایندگی از سوی آمریکا برای کمک بلاعوض به کشورهای تحت سلطه واشنگتن نمونه مورد ذکر او است: «در همان فروردین ۱۳۵۳ شاه طرحی دایر بر ایجاد صندوق مالی بی‌طرف برای کمک به کشورهای در حال رشد داد که کمیته اقتصادی سازمان پیمان مرکزی - سنتو- از آن تجلیل کرد. طرح ایجاد صندوق یک بار هم در دوره‌ای که دکتر علی امینی سفیر ایران در واشنگتن بود از سوی آمریکاییان به وسیله امینی پیشنهاد شد..، اما این بار شاه خود حرف آن را می‌زد. از بس سران کشورها برای وام به ایران کیش داده می‌شدند - یعنی قدرت‌ها آن را می‌فرستادند- پیشنهاد فوق را شاید هم به تشویق همان‌ها کرد ولی کجا؟ در دل سنتو و چون سنتو بی‌طرف نبود دنیا اعتنا نکرد و میلیاردها (دلار) ایران هدف دندان تیز گرگ‌ها شد. درست مثل ماهی صید شده به وسیله آن پیرمرد در قصه پیرمرد و دریا اثر همینگوی. به همان‌گونه که آن پیرمرد نتوانست با همه تلاشش جز اندکی از ماهی صید شده را به ساحل برساند شاه نیز نتوانست درآمدها را به ساحل نجات مملکت رساند.» (جلد دوم، صص۶-۱۸۵) محمدرضا پهلوی در این فراز همچون امینی دست نشانده‌ای ترسیم می‌شود که به دستور آمریکا اموال ملت ایران را در مسیر مصالح بیگانه مصروف می‌دارد. این فراز در کنار اذعان نویسنده به این که مردم ایران همزمان با طرح ادعای تمدن بزرگ از ابتدایی‌ترین امکانات محروم بودند، پیام اصلی کتاب را در پس تعریف و تمجیدها روشن‌تر می‌کند: «وقتی درباره امکانات ایران آن روز و تمدن بزرگ حرف زدم (ده گفتار، نوشته نگارنده) دیدم سوال‌های بسیاری برای رجال درجه اول مطرح است و هر چه می‌گذرد تیزی سوالات و شمار آنها بیشتر می‌شود.