روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر-۱۰
نامه غمانگیز ناصرالدینشاه به سفیر
حجم و گسترش دخالتهای روس در ایران هر روز ابعاد تازهای پیدا میکرد و شاهان قاجار را در تنگنا قرار میداد. کار به جایی رسیده بود که روسیه به اینکه ایران اجازه داده است همه کشتیها در کارون رفتوآمد کنند نیز اعتراض میکرد. شاه ایران نامهای به سفیر ایران در روسیه نوشته که غمانگیز و دهشتناک است. این مطلب اخذ شده از ماهنامه زمانه است. «از دیشب تا به حال، اوقات ما به تلخى گذشته است. اینک به شما امر مىکنم تا بدانید، وزرای مختار را هم اطلاع دهید که تا خود ملکه انگلیس، عذرخواهى کامل از بىادبى و جسارت نماینده خود نکند، ما هرگز راضى نخواهیم شد نماینده احمق ملکه را در دربار بپذیریم. این یک آدم سفیه و نادان است و هرگاه این عذرخواهى صورت نگیرد هیچ وزیرى را از دربار انگلستان نخواهیم پذیرفت.» ماجراى فوق، مشکلات زیادى براى دولت و ملت ایران در پى داشت که تفصیل آن را باید از تواریخ آن دوران بازجست.
۴ - نمونه چهارم:
در ۱۳۰۶ق/۱۸۸۸.م، ارسال نامه دیگرى را شاهد هستیم به امضاى وزیر خارجه وقت ایران (میرزا عباسخان قوامالدوله تفرشى، پدر میرزا محمدعلىخان قوامالدوله میزبان ادیب پیشاورى) و القا و املای ناصرالدینشاه خطاب به سفیر وقت ایران در پایتخت تزار که در آن از زبان شاه، اعتراض شدید روسها نسبت به صدور «جواز کشتیرانى» از سوى دولت ایران براى «کشتىهاى تجارتى عموم دول در رود کارون از خرمشهر تا سد اهواز» بىوجه قلمداد شده است. مجوز یادشده، البته، عام و فراگیر بود و به کشتیهاى تجارى همه دولتها اجازه ورود به کارون را مىداد، اما به دلیل تسلط انگلیسیها بر خلیج فارس و راه نیافتن روسها به آن، عملا بیشترین سود را از صدور این مجوز، انگلیسیها مىبردند و سر روسها بىکلاه مىماند و بنابراین شدیدا عکسالعمل نشان دادند و براى جبران این امر به دولت ایران فشار مىآوردند که به کشتىهاى آنان جواز ورود به مرداب انزلى را بدهد. در این نامه مهم و تکاندهنده، گلایههاى حکومت ایران از فشارها و تحکمات روس و انگلیس این چنین بیان شده است: «... محض رواج تجارت و حملونقل متاع و غلات ایران به خارج و آبادى ولایت، چنین اعلانى و چنین اذنى به دخول و خروج کشتىهاى تجارتى بخارى و غیربخارى جمیع ملل روى زمین دادهایم و همه کشتى تجارتى دارند، چرا پاى انگلیس را به میان مىآورید؟ شاید انگلیس از این اعلام خوشحال بشود. خوشحالى او یا بدحالى او، دلیل نمىشود که ما از صرفه و صلاح و نفع و ضرر خودمان و آبادى مملکت ایران صرف نظر کنیم و دست روى دست گذاشته حالت وحشىهاى ینگهدنیا [= دنیاى جدید، مقصود، آمریکاست] را به هم رسانیم. روزبهروز، جمیع ممالک روى زمین رو به ترقى است، ما چرا اسباب ترقى و آبادى مملکت خودمان را فراهم نیاوریم؟ چرا باید راه نسازیم و کارخانجات احداث ننماییم که از هر چیز محتاج به ممالک خارجه باشیم؟ اگر تا به حال، اقدام به ساختن بعضى راهها کرده بودیم، دو سال یک مرتبه، سه سال یک مرتبه، غلا و قحطى بعضى شهرهاى ایران ــ خاصه تهران ــ را مستاصل و مردم آن را پریشان نمىکرد. جمیع دول روى زمین، یا سلطنت مستقله [استبدادى] هستند یا سلطنت مشروطه، یا جمهورى. در میان دول روى زمین، پارهاى دولتها به هم مىرسد که خیلى کوچک مىباشند؛ همه در مملکت و ولایت و خاک و زمین و امور داخله خودشان مستقل و مختارند که هر قرارى در داخله خودشان میل دارند و صرفه و صلاح خود را در آن مىبینند بدهند. دولت ایران که از همه قدیمتر و همیشه سمت استقلال را داشته و دارد، چرا باید به اندازه یک دولت پست کوچک هم، استقلال در داخله خود نداشته باشد؟ چرا باید هر قرارى را که مقرون به صرفه و به صلاح و آبادى مملکت خود مىپسندند، ندهد؟ وضع دولت ایران طورى شده است که هیچ دولتى به این حالت نیست. دولت ایران میان رقابت دولتین انگلیس و روس گیر کرده است. هر کارى مبنى بر صرفه و صلاح و آبادى مملکت خودمان در جنوب ایران بخواهیم، از ساختن راه و سایر کارها، بکنیم دولت روس مىگوید براى منافع انگلیس مىکنید؛ چنان که در مساله کارون همین طور مىگویند. در شمال و مغرب و مشرق [نیز] اگر بخواهیم چنین کارها بکنیم انگلیسها مىگویند به ملاحظه منافع روس، اقدام به این کار کرده و مىکنید؛ چنان که در ساختن راه قوچان و راهآهنى که حاج محمدحسن [اصفهانى امینالضرب اول] در کار ساختن است در محمودآباد در کنار بحر خزر، مکرر همین اظهارات را کردهاند. تکلیف ما مشکل است و روز به روز مشکلتر خواهد شد. پس یکمرتبه روس و انگلیس بگویند: دولت ایران، دولت مستقله نیست. هر چه ما بگوییم باید آن طور بکند! آیا در میان دول روى زمین، از بزرگ و کوچک حتى بلغارى ــ که تازه سرى میان سرها بیرون آورده ــ و صرب و یونان، یک دولت هست که زیر بار این حرفها برود؟»
وزیر امور خارجه ایران از قول شاه افزوده است: «دولت خودمان را مىخواهیم آباد کنیم، کارخانجات بسازیم، راههایى بسازیم، قرارهاى مقرون به صرفه و صلاح دولت و ملت خودمان بدهیم، دولتین انگلیس و روس چه حقى دارند به کارهاى داخله ما که این حرفها را به میان بیاورند و این سوالات را بنمایند؟... هر پادشاهى مسوول است که در پى منافع و ترقى دولت و تربیت ملت و آبادى ولایت خودش برود، اگر نکند خلاف مسوولیت کرده و به تکلیف پادشاهى خود رفتار نکرده است؛ بنابراین مساله را مکرر مىکنیم: رقابت انگلیس و روس طورى شده است که مثلا اگر به سمت شمال و شرق و مغرب مملکت خودمان بخواهیم به گردش و شکار برویم، باید با دولت انگلیس مشورت بکنم؛ چون سمت سرحدات روس است شاید او خیالى بکند و برنجد و همچنین اگر به سمت جنوب میل بکنم، باید از دولت روسیه مشورت بکنم. شما تصور بکنید که هیچ دولتى در روى زمین، از بزرگ و کوچک، این حالتِ حالیه ما را دارد؟ آیا ما یک دولت مستقله نیستیم که اختیار محوطه مملکت خودمان را داشته باشیم و به آزادى بتوانیم حرکت کرده مصالح دولت خودمان را به نظر آوریم؟ البته ایران، مستقل است و آنچه صلاح وقت مملکت و داخله خود را بداند بدون آنکه منتظر باشد از دولت دیگرى مشورت بکند یا منتظر سوال و گله آنها بشود، البته باید بکند و اگر نکند خیانت به دولت و ملت خود کرده است... .»
ارسال نظر