ایران و آلمان پس از پایان جنگ دوم جهانی و فضای خاص ایجاد شده در جهان که تحت سیطره «جنگ سرد» قرار گرفت، در جبهه آمریکا بودند و وظیفه دفاع از دنیای آزاد علیه نفوذ کمونیسم در اروپا و آسیا به این دو کشور داده شد. نویسنده معتقد است چنین رفتار استراتژیکی موجب مناسبات آلمان و ایران رشد و کار تا جایی پیش رفت که آلمان شریک اول تجاری ایران بود. روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر از ماهنامه زمانه اخذ شده‌است. روابط تجاری گسترده ایران با آلمان استقرار چند سرکنسولگری در شهرهای هامبورگ، مونیخ و برلین غربی را ایجاب می‌کرد که این کنسولگری‌ها در سال‌های ۱۳۲۹، ۱۳۳۹ و ۱۳۴۵ تاسیس گردیدند. وجود چهار نمایندگی ایران در آلمان فدرال حاکی از حضور تعداد زیادی از اتباع ایران در شهرهای مختلف آلمان و هم روابط گسترده بازرگانی و بالاخره نشانه‌ای از قدمت روابط دولتی دو ملت بود.

در تاریخ مورد بحث آمریکا به دلایل مختلف نوعی تسلط بر آلمان و ایران داشت؛ آلمان را در پیمان ناتو وارد کرده و ایران را در دام پیمان بغداد گرفتار ساخته بود. در واقع آمریکا سعی داشت در این دو منطقه در مقابل کمونیسم دیوار مستحکم ایجاد کند؛ بدین‌صورت که در اروپا در مقابل بلوک شرق، به‌ویژه آلمان شرقی، آلمان غربی را قرار دهد و در خاورمیانه با عضویت ایران در پیمان بغداد از پیشروی شوروی یا لااقل افکار کمونیستی ممانعت نماید. این وضعیت باعث شد که در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی روابط وسیعی بین دولتمردان آلمان و رژیم شاه وجود داشته باشد، به گونه‌ای که آلمان شریک اول اقتصاد ایران، و ایران دهمین طرف تجارت خارجی آلمان در سال ۱۹۷۷.م شناخته شد، بارها صدراعظم آلمان و وزرای اقتصاد آن کشور از ایران دیدن نمودند و همچنین مسافرت شاه و اعضای دولت به آلمان غربی به طور مکرر در انعقاد قراردادهای نظامی، فرهنگی، اقتصادی موثر بود.

آلمان و جمهوری اسلامی ایران

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خصومتی که آمریکا و اروپا با اسلام و انقلاب نشان دادند در آلمان کم‌رنگ بود. این کشور در مسائل گروگان‌گیری، جنگ تحمیلی، قضیه سلمان‌ رشدی و ماجرای میکونوس رابطه خود را با جمهوری اسلامی حفظ کرد و همین مساله باعث شد سفارتخانه‌های دو کشور در پایتخت‌های یکدیگر تعطیل نگردد. با وجود این روابط دو کشور در سال‌های گذشته تحت‌تاثیر حوادث و فشار دیگر کشورها، وضع شرکت‌های تجاری و مطبوعات با فرازونشیب‌های بسیاری روبه‌رو شده است. در تیرماه ۱۳۶۳ (۱۹۸۴.م) گنشر آلمانی به‌‌عنوان اولین وزیر امورخارجه یک دولت غربی و عضو جامعه اروپا و ناتو از ایران رسما دیدار کرد. گنشر با توجه به سوابق تاریخی روابط با ایران و با شناختی که از هویت مستقل انقلاب اسلامی داشت و احساس تضاد اصولی که انقلاب با دنیای غرب دارد، در سفر خود به ایران کوشید که این هویت را به رسمیت بشناسد و حساب آلمان را از سایر دولت‌های عضو بلوک غرب جدا سازد. وی طی مدت توقف در تهران با رییس‌جمهور وقت، نخست‌وزیر، رییس‌مجلس، وزیرخارجه و وزیر امور اقتصاد و دارایی دیدار و گفت‌وگو کرد. در دوران جنگ گفته می‌شد که شرکت‌های آلمانی به دولت صدام مواد شیمیایی می‌فروشند که البته این موضوع بیشتر پس از خاتمه جنگ آشکار شد. آلمان ادامه جنگ را به زیان صادرات خود به دو کشور می‌دانست و خواهان پایان آن بود. این دولت در تنظیم قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶/۱۹۸۷.م که در شورای امنیت به تصویب رسید، تاثیرگذار بود.گنشر، وزیرخارجه، در نوامبر ۱۹۸۸/۱۳۶۷ دومین سفر رسمی خود را به ایران انجام داد. طی این سفر موافقت‌نامه فرهنگی ایران و آلمان به امضا رسید، اما در همین اوقات با صدور فتوای امام‌خمینی(ره) علیه سلمان رشدی، نویسنده هندی‌تبار انگلیسی که به پیامبر عظیم‌الشان اسلام اهانت کرده بود، اعضای اتحادیه اروپا که آلمان هم جزو آن بود، بیانیه اعتراض‌آمیزی صادر نمودند و سفرای خود را از تهران احضار کردند که خروج سفیر آلمان از ایران را نیز شامل می‌شد. در پی این رویداد، دولت آلمان اجرای موافقت‌نامه فرهنگی با ایران را به حالت تعلیق درآورد، اما پس از یک ماه سفیر آلمان و دیگر سفرای کشورهای عضو اتحادیه اروپایی به تهران بازگشتند. مساله حقوق بشر یکی دیگر از موارد اختلاف غرب با تهران بود که آلمان هم از آن تبعیت می‌کرد. این مساله مشکلات چندین‌ساله را باعث شد. نهایتا طرفین توافق کردند اجرای حقوق بشر در اسلام و مسیحیت مورد بحث قرار گیرد. به همین منظور چهار سمینار متناوبا، در هامبورگ و تهران در سال‌های ۱۹۸۸، ۱۹۹۰، ۱۹۹۲، ۱۹۹۴.م با همکاری انجمن شرق‌شناسی آلمان برگزار گردید و طی آن علما و حقوقدانان دو طرف در زمینه حقوق بشر و دیگر مسائل فلسفی مذاکره نمودند، البته انتظاری نبود که این مباحث در سیاست روز آمریکا و اروپا نسبت به ایران تاثیر گذارد. سومین مسافرت رسمی وزیرخارجه آلمان در ۱۹۹۱.م/۱۳۷۰.ش در پایان خروج عراق از کویت بود. در این زمان صدام برای کردها مساله ایجاد کرده بود و آلمان می‌خواست از کمک ایران به پناهندگان کرد عراق استفاده کند تا آنها از آسیب صدام مصون بمانند. وزیرخارجه ایران هم در پاسخ به بازدیدهای وزیرخارجه آلمان در سال‌های ۱۹۸۵ و ۱۹۹۲.م از آلمان دیدار کرد و با صدراعظم، هلموت کول، و وزرای خارجه و اقتصاد و دیگر مقامات آن کشور ملاقات و با آنها درباره مسائل فی‌مابین بحث و گفت‌وگو نمود.طی سال‌های ۱۹۹۳ــ ۱۹۹۷/۱۳۷۶-۱۳۷۲ مذاکراتی بین مقامات وزارت‌خارجه دو کشور برای رفع موانع سیاسی موجود و بهبود و توسعه مناسبات انجام شد، ولی همواره حوادثی ناشی از سلطه‌جویی غرب مانع از نتیجه بود.